اسم با حرف ب - صفحه 3

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

بتسابه/batsabe/

دختر، سوگند، نام همسر داوود ( ع ) و مادر سلیمان ( ع )


دختر

عبری
بتمان

نام رودخانةای در کردستان ( نگارش کردی


دختر

کردی
بتیا/batiyā/

سینه، صدر


دختر

پهلوی
بتیس/betis/

نام نگهبانِ شهر غزه از طرف داریوش سوم پادشاه ایران، ( اعلام ) نام نگهبانِ شهر غزه از طرف داریوش سوم ...


پسر

فارسی
بتیسا/betisa/

دختر زیبا


دختر

فارسی، لاتین
بتین/betin/

پرحرارت، قدرتمند، قدرتمند ( نگارش کردی


دختر

کردی
بثریک

اسم امام علی در زبان حبشی


پسر

حبشی
بثینه/bosainah/

زن صاحب جمال و زیبا، ( مصغر بَثنَه یا بَثنَة )، به معنای مرغزار، زمین نرم و هموار، ( اَعلام ) ) نام ...


دختر

عربی
بجرگ

کنایه ‏از آدم بیباک وشجاع ( نگارش کردی


پسر

کردی
بچکول

کوچک ( نگارش کردی


دختر

کردی
بحیرا/bohayra/

نام عابدی نصرانی که علائم نبوت را در پیشانی پیامبر دید و بشارت داد که در آینده به پیامبری مبعوث خوا ...


پسر

عبری
بخت آفرید/bakht-afarid/

آفریده بخت و اقبال


دختر

فارسی
بخت آفرین

آفریننده بخت و اقبال، نام پدر هیربد شهریار


پسر

فارسی
بخت اور/bakht avar/

بخت آور، خوش بخت


پسر

فارسی
بادر/bader/

حرکت باد، فرشته مأمور باد، فرشتة مأمور باد ( نگارش کردی


دختر

کردی
بادرام/badram/

کشاورز


پسر

فارسی
بادلیس

کنایةاز همیشه ‏مست، نام شهری درکردستان ( نگارش کردی


پسر

کردی
بادینان

بهدینان، مۆمنان، نام عشیرةایی معروف در کردستان، نام منطقةای درکردستان، یکی از لهجةهای زبان کردی ( ن ...


پسر

کردی
باذان/bazan/

نام جانشین خورخسرو فرماندار هاماوران در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بارانا/barana/

ای باران


دختر

فارسی
بارانه/bārāne/

منسوب به باران، باران، ه ( پسوند نسبت ) )، نام رستنی [گیاهی] است، بادرنجبویه، بادرنگبویه


دختر

فارسی
بارانک/bārānak/

بارانی که قطره های آن کوچک است و به آرامی فرو می بارد، ( در گیاهی ) گیاهی درختی و جنگلی از خانواده ...


دختر

مازندرانی

طبیعت
باراک/barak/

رعد


پسر

عبری
بارسین/bārsin/

منسوب به پارس، ایرانی، ( = فارسین، پارسین )، ( اعلام ) ( فارسینج، فارسین ) نام روستایی در شهرستان ه ...


پسر

فارسی، آشوری

تاریخی و کهن
بارش/bāreš/

بارش باران، نازل شدن نعمت الهی از آسمان، ( اسم مصدر از باریدن ) عملِ باریدنِ باران، برف و تگرگ، ( ا ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت
بارشین/barshin/

نام نوعی درختچه، در اصطلاح مردم فارس، درختچه


پسر

فارسی

طبیعت
بارقه/bāreqe/

پرتو، نور، روشنی


دختر

عربی

طبیعت
بارلی/barli/

میوه دار، سودمند، بار ( فارسی ) + لی ( ترکی ) میوه دار


دختر

ترکی، فارسی
بارنگ/barang/

ریزش باران همراه باد، ریزش باران همراة باد ( نگارش کردی


دختر

کردی
بارنک/barank/

نام درختی است


دختر

فارسی
باروشه

بادبزن ( نگارش کردی


دختر

کردی
باریا/barya/

ای خدا


پسر

فارسی
باریتا/barita/

همتای بی نظیر


دختر

فارسی
باریز

میوةایی که ‏به ‏وسیله ‏باد از درخت کندة می‏شود ( نگارش کردی


دختر

کردی
باریزان/barizan/

رواج، برکت، برکت ( نگارش کردی


دختر

کردی
باریسان/barisan/

نام قبیله ای از کردها، نام قبیلةایی ازکردها ( نگارش کردی


پسر

کردی
باریش/barish/

صلح


پسر

ترکی
باریکان

دماغه ‏کوه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بازان

جمع «باز» پرندة شکاری، نام روستایی در کردستان، در حال باختن، بازنده ( نگارش کردی


دختر

کردی
بازبان

کسی که ‏باز را برای شکار تربیت می‏کند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بازنه

النگو ( نگارش کردی


دختر

کردی
بازو

نام آهنگی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بازور

نام پرندةایی کوچک خاکستری رنگ ( نگارش کردی


دختر

کردی
بازیار/bāzyār/

بازدارنده، ( در قدیم ) کشاورز، برزگر، کارگر کشاورزی، ( در قدیم ) مربی و نگهدارنده باز، میر شکار، با ...


پسر

فارسی، کردی
بازیان/bazyan/

مکانی نزدیک سلیمانیه، مکان روباز، مکانی نزدیک سلیمانیه ‏محل یکی از جنگهای شیخ محمود حفید با انگلستا ...


پسر

کردی
باژار

شهرک، بازار، مکان داد و ستد ( نگارش کردی


پسر

کردی
باژه/bazhe/

نام یکی از سرداران ایرانی در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
باژوران

جنوبیها، طایفةایی از کردها ( نگارش کردی


دختر

کردی
باژیر

شهر ( نگارش کردی


دختر

کردی
باژیلان

محل وزش باد، قبیلةایی از کردها کة در اطراف خانقین سکونت دارند ( نگارش کردی


دختر

کردی
باسام

ترسناک ( نگارش کردی


پسر

کردی
باستان/bāstān/

قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته، مربوط به گذشته ی دور، زمان قدیم، ( در قدیم ) ( به مجاز ) پیر و سالخورده ...


پسر

فارسی، کردی

تاریخی و کهن
باستین/bastin/

بردبار


پسر

فارسی
باستینگ/basting/

گل نو شکفته، گل نو شکفتة ( نگارش کردی


دختر

کردی
باسل/bāsel/

شجاع، بهادر، دلیر، مرد دلیر، دلاوری، شیر


پسر

عربی
باسکار/baskar/

قدرتمند، توانمند در بحث و استدلال، توانمند در بحث و استدلال ( نگارش کردی


دختر

کردی
باسکان

قلةهای چند کوه ‏در یک سلسلةجبال ( نگارش کردی


پسر

کردی
باشار/bashar/

چاره، علاج، درمان، مقاومت، مقابله، درمان ‏ ( نگارش کردی


پسر

کردی
بخشا/bakhšā/

بخشاینده و بخشش کننده، بخشش دهنده و عطا کننده، انعام دهنده


پسر

فارسی
بخشان

منتشر کردن ( نگارش کردی


پسر

کردی
بخشین/bakhshin/

عفو کردن، عفو کردن ( نگارش کردی


دختر

کردی
بخشینر

سخی، بخشنده، سخاوتمند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بدخشان/badakhšān/

یعنی سرزمین منسوب به بدخش یا بلخش که معادن لعل در آن یافت می شود، ( اَعلام ) بدخشان سرزمینی است در ...


دختر

فارسی
بدرالجمال/badrojjamāl/

ماه رو، زیبارو، مه رو، ( به مجاز ) کسی که زیبایی آن چون ماه است


دختر

عربی
بدرالدین

ماه دین


پسر

عربی
بدرالملوک/badr-ol-moluk/

ماه شاهان


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
بدرام/be(a)drām/

پدرام، آراسته، نیکو، ( = پدرام )


پسر

فارسی
بدن گل

آن که بدنی لطیف و زیبا


دختر

فارسی
بدیع الزمان/badieozzamān/

نادر روزگار، آن که در زمان خود یگانه است و نظیری ندارد، ( اعلام ) ) بَدیع الزمان فروزانفر [، شمسی] ...


پسر

عربی
براخاس/barakhas/

دوست دانا و عاقل، دوست دانا و عاقل ( نگارش کردی


پسر

کردی
براخاص/bara khas/

برادر خاص، برا ( کردی ) + خاص ( عربی ) برادر خاص


پسر

کردی، عربی
برادر

اخوی، داداش، کنایه ‏از رفیق ( نگارش کردی


پسر

کردی
برادوست/bara dost/

دوست صمیمی، نام یکی از قبایل کرد، نام کوهی در کردستان، نام منطقةای در کردستان ( نگارش کردی


پسر

کردی
بستام/bestām/

گشوده و منتشر شده، این نام به معنی لفظی «گشوده و منتشر شده» معنا شده است، صورت دیگری از بسطام و گست ...


پسر

پهلوی
بستانه/bostāne/

منسوب به بستان و باغ، ( = بوستانه )، ( بستان، ه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیباروی، ( بوستانه


دختر

فارسی

طبیعت
بستور/bastur/

نام پسر زریر برادر گشتاسپ، این نام در اوستا «بَستَوَری» یا «بَستَوَئیری» به معنی «جوشن بسته» آمده ا ...


پسر

اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
بندن

بلندی روی کوه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بندوی/banduy/

نام دو تن از شخصیتهای شاهنامه، نام دو تن از شخصیتهای شاهنامه در زمان ساسانیان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بنرخ

قیمتی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنسان/bensan/

پسر برکت


پسر

عربی
بنشاد

شاد بنیان


پسر

فارسی
بنفش

نگا «وةنةوش» ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنگین

زندانی ابد ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنن

شاة کوة، جای سخت درکوة ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنوشه/benuše/

بنفشه، ( در کردی و بعضی از گویشهای ایرانی )


دختر

کردی

طبیعت، گل
بنیا/baniyā/

بنیاد، بنیه و توان، هنگامه، تو فرزند منی


دختر

کردی، عبری
بنیام/benyām/

بنیامین، ( مخفف بنیامین )


پسر

عربی
بنیتا/benita/

دختر بی همتای من


دختر

فارسی
بنین/banin/

نوعی گیاهی خوراکی که در بهار می‏روید، نوعی گیاهی خوراکی کة در بهار می‏روید ( نگارش کردی


دختر

کردی
به آئین/beh āi’n/

بهترین آئین، نیک سیرت، نیک خصلت


پسر

فارسی
به آذین/beh āzin/

شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو که آراسته به زیور و زینت است، [به ( صفت ) = خوب، بهتر، خوبتر، زی ...


دختر، پسر

فارسی
به آفرید/beh āfarid/

نیکو آفریده، آفریده ی خوب، زیبا، خوش سیما، ( اَعلام ) نام خواهر اسفندیار در روایات ملی، به ( بهتر، ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
به امد/be (a) hāmad/

پیشامد خوب، بهترین بهار، بهترین پیشامد


پسر

فارسی
به آیین

دارای آیین بهتر


دختر

فارسی
به تام/behtām/

ویژگی شخصِ خوب و دارای اخلاق نیکو که به کمال رسیده است، [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخ ...


پسر، دختر

فارسی، عربی
به ثنا/beh sanā/

بهترین ستایش


دختر

فارسی
به خاتون/beh khaton/

بهترین بانو، به ( فارسی ) + خاتون ( سغدی ) بهترین بانو


دختر

فارسی
به روش

آن که شیوه و روشی بهتر از دیگران دارد


پسر

فارسی
به سان/behsān/

چون خوب، به مانند نیک، ( به، سان ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی
به ستا/beh setā/

بهترین ستایش کننده


دختر

فارسی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با باسم دختر با ب