بستام

فرهنگ اسم ها

اسم: بستام (پسر) (پهلوی) (تلفظ: bestām) (فارسی: بِستام) (انگلیسی: bestam)
معنی: گشوده و منتشر شده، این نام به معنی لفظی «گشوده و منتشر شده» معنا شده است، صورت دیگری از بسطام و گستهم، ( اَعلام ) نام خال ( دایی ) خسرو پرویز، از امرای عهد ساسانی [، پیش از میلاد] که مدت چهارسال در ماد حکومت کرد
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم پهلوی

لغت نامه دهخدا

بستام.[ ب ِ ] ( اِ ) جوهری باشد سرخ رنگ و به عربی مرجان خوانند. ( برهان ). مرجان. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ج 1 ورق 206 ). بسد. ( جهانگیری ). صاحب انجمن آرا آرد: در برهان گوید جوهریست سرخ رنگ که به عربی مرجان گویند و این لغت را از جهانگیری نقل کرده و صاحب جهانگیری نوشته بستام باول مکسور به ثانی زده بمعنی بسد باشد و آن را بتازی مرجان خوانند. امیرخسرو فرموده :
جهان که نزد خردمند دفتر ضحک است
به نیم خنده نیرزد از آن لب بستام.
معلوم میشود که جهانگیری سهو کرده ، اصل لغت عربی و مشدد بوده یعنی بسیار تبسم کننده و جهانگیری تشدید سین را گمان دو نقطه و تا پنداشته و بدین قیاس بسام را مرجان معنی کرده و بر آیندگان مشتبه وبمعنی مرجان آورده اند چنانکه میرزا مهدی خان استرآبادی منشی نادرشاه از روی لغت فرهنگ معنی غلط یافته و در کتاب موسوم بدره نادره گفته است : اسپ سواری شاه را به ستام بستام آراسته بیاوردند و این خطا او را از اشتباه صاحب جهانگیری و اقتفا کردن بدو دست داده است اما رشیدی باین معنی ملتفت شده و پیروی جهانگیری نکرده. ( انجمن آرا ). و رجوع به آنندراج ، که عیناً استنباط مؤلف انجمن آرا را رونوشت کرده است ، و رشیدی شود :
می صافی درون ساغر زر
ببوی ضیمران و رنگ بستام.
قاآنی ( ازفرهنگ ضیاء ).
و هیون هامون نورد همایونی را به ستام بستام آمود ملجم کرد... ( دره نادره چ شهیدی ص 186 ). و رجوع به توضیح ص 1049 همین کتاب شود.

بستام. [ ب ُ ] ( اِ ) نام درخت افرا در طوالش. رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 206 شود.

بستام. [ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد در 28 هزارگزی خاور مهاباد و 13 هزارگزی باختر شوسه بوکان به میاندوآب واقع است منطقه ای است کوهستانی ، معتدل با 82 تن سکنه.آبش از چشمه و محصولش ، غلات ، توتون ، حبوب و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی مردمش جاجیم بافی است. و در دو محل بفاصله یک هزارگزی بنام بستام بالا و پایین مشهور است. سکنه بستام بالا 26 تن می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ). و رجوع به بسطام شود.

فرهنگ فارسی

از امرای عهد ساسانی که مدت چهار سال در ماد حکومت کرد ( ۵۹۶ - ۵۹۲ م . ) .
دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد در ۲۸ هزار گزی خاور مهاباد مهاباد و ۱۳ هزار گزی باختر شوسه بوکان بمیاندو آب واقع است منطقه ایست کوهستانی معتدل با ۸۲ تن سکنه .

گویش مازنی

/bastaam/ روستایی از دهستان پنجک رستاق کجور

پیشنهاد کاربران

بپرس