تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو به into the camera : رو به دوربین

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزش ( مو )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ستوه آمده، دستخوش شیاطین، در معرض تسخیر ( ارواح، شیاطین، . . . ) ، جن زده، و امثال آن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در معانی پیشنهادی آبادیس، به نظر می رسد �گفتاری فکری� غلط باشد و منظور �گرفتاریِ فکری� است. البته در چندین واژه نامه ی آنلاین دیگر هم که دیدم این م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در ترجمه ی بعضی عبارات �مطلق� و مطلقاً� خوب جواب می دهد. مثلاً �شکست مطلق� و . . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

غیر از معادل های پیشنهادی که هر یک به جای خویش درست است، یک کلمه ی عالی در فارسی داریم که من به تجربه دیده ام در ترجمه ی بسیاری کلمات در متن های علوم ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هلو برو تو گلو. باقلوا! ( از فرط آسانی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعت به وقت محلی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شوخی گرفتن، دست کم گرفتن مثال: You can't play with that این دیگه شوخی بردار نیست. این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درجا

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهه! نه بابا! اکّ هی! و از این قبیل.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بعضی جاها: ناسلامتی. . .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرهیب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چُرتی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در مواردی ) توّاب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در مواردی �کج وکوله� هم معنی می دهد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مادر مقدس، مریم مقدس اگر به صورت خطابی بیاید ( !Holy mother ) : یا مریم مقدس! یا مادر مقدس! این کاربردش شبیه �یا ابالفرض!� در فارسی است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باعث دردسر شدن، داستان شدن ( گفتگو، جدید )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست وپا زدن ( مثلاً بین مرگ و زندگی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( معنی اصطلاحی ) کلمه ای که اصلِ منظور و مقصود گوینده را می رساند. That's the word : همینه! خودشه! همینو می خواستم بگم، گل گفتی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سالن meeting chamber : سالن ملاقات

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدیهی ( یکی از معادل ها )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خم شدن ( خم شدن، اغلب معنای �خم شدن به جلو یا پایین� را در خود دارد. به عقب یا بالا که نمی شود خم شد. پس جز برای تزیین کلام نیازی به �به جلو یا پایی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خراب، افتضاح

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه بخت سیاهی. بخشکی شانس. و. . . عامیانه تر: چه شانس گُهی. و. . . برای هر اصطلاحی معادل های زیادی هست. انتخاب یکی از آن ها بستگی دارد به حال و هوای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٦

وَجَنات ( قدیمی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضمنی، برزبان نیامده، ناگفته

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنباره، مرد تنوع طلب از لحاظ جنسی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

صداهایی از قبیل نوتیفیکیشن های پیامک و امثال آن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بماند که. . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دل مشغول

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برای تأکید بر سؤال گفته می شود. مثال: ?Who in the world would go out with this weather آخه کدوم آدم عاقلی تو این هوا می ره بیرون؟ * توجه: مثل همه ی ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای پایان دادن به بحث یا به اصطلاح کفایت مذاکرات : ) گفته می شود. در فارسی می توان متناسب با متن، معادل های مختلفی به کار برد، از جمله: همین که گفتم ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نشخوار کردن ( فکرها، مصیبت ها، گرفتاری ها. . . )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواست ( مثلاً خواست خدا ) : as God commands هر چی خواست خداست، هر چی خدا می خواد، آن گونه که خداوند مقدر کرده است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

زور زیادی، بر عبث کوشیدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شباهنگام

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سختگیر، بی گذشت، ول نکن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( شخص ) فرز، تیز، تیز و بز

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مسیر رفتن، موقعِ رفتن، رفتنا ( محاوره )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

�عبارت یا لطیفه ای که در اثر کثرت کاربرد کهنه و مبتذل شده� ( که در آمریکاییِ عامیانه به کار می رود ) را می شودـــ بسته به متن ــ �خز� ترجمه کرد. ـــ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بندرگاه [نه بندر]

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( سیاسی ) جناح راست، راستگراها، دست راستی ها، راست ها

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنش سیاسی، کنش گری سیاسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانی: به جا آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

[رنج و درد] روا داشتن، [بلا] به سرِ کسی یا کسانی آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناگفته نماند که. . . ، البته اینم بگم که. . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سایه ای از، ته رنگی از

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دودل، دوبه شک، مردد

١