پیشنهادهای مرتضی (١٦٧)
turbulent flow جریان آشفته laminar flow جریان آرام
turbulent flow جریان آشفته laminar flow جریان آرام
hole bored سوراخ حفرشده ، سوراخ کنده شده ، سوراخ درآورده شده well boring حفرکردن چاه ، کندن چاه well bore یا wellbore. دهانه چاه
hole bored سوراخ حفرشده ، سوراخ کنده شده ، سوراخ درآورده شده well boring حفرکردن چاه ، کندن چاه well bore یا wellbore. دهانه چاه
hole bored سوراخ حفرشده ، سوراخ کنده شده ، سوراخ درآورده شده well boring حفرکردن چاه ، کندن چاه well bore یا wellbore. دهانه چاه
ناهمواری، نایکنواختی. ، ناهمسانی
as with as in مثل ، مانند ، همانند
پیشانی شوک، جبهه شوک، سینه شوک
couple with همراه با cope with از عهده چیزی برآمدن
couple with همراه با cope with از عهده چیزی برآمدن
i hope that vulture is not a precursor of misfortune امیدوارم کرکس پیش درآمد ( مقدمه ) بدشانسی نباشد. ۱ - پیش ماده ۲ - پیش ساز ، زمینه ساز ، نشان ...
فرصت بعدی ، فرصت دیگر
بعضی مواقع معنای ضروری یا لازم رو میده the critical particle size for reaction اندازه لازم ( ضروری ) ذره برای واکنش
save our ship save our souls درخواست کمک
finishing
فک کنم /سرپرست / هم میشه
شلوار خط دار
به وجود آوردن یک تحول به ارمغان آوردن یک تحول ایجاد یک تحول تحول یا انقلاب
the results are set out in next page table نتایج، در جدول صفحه بعد آورده شده است.
moderately fairly comparatively rather relatively
عبور کردن یا گذشتن از کسی یا چیزی و اهمیت ندادن به آن و نپرداختن به آن پشت سر گذاشتن هم معنای دقیقیه they passed him over آنها از او عبور کردن ، پش ...
هموار کردن ، هموار شدن صاف کردن ، صاف شدن تخت کردن ، تخت شدن پهن کردن ، پهن شدن با خاک یکسان کردن
حباب سازی ، حفره سازی یا حباب زایی ، حفره زایی formation of bubbles in liquid
millisecond هزارم ثانیه ( میلی ثانیه )
sharp division اختلاف شدید deep division اختلاف عمیق
در موارد شدید
در بیشتر موارد
rupture of پارگیِ. . . ترکیدگیِ. . . گسستِ . . . rupture between شکاف بین . . . گسست بین . . . rupture with شکاف با . . . گسست با. . .
. . . there is ample evidence that شواهد زیادی وجود دارد که . . . شواهد فراوانی وجود دارد که. . .
آشکار ، مشهود this case is more pronounced with men این مورد در مردان مشهود تر است ( آشکار تر است )
ایستادگی کردن ( در برابر ) تحمل کردن
پر انرژی
رنگ چوب
در علم مواد معنی برافروختگی ، سوزش ، شعله ور شدگی هم میده
ignition اشتعال combustion احتراق
متناظراً ، متقابلاً ( اینا ترجمه های عربی ) اما اگه فارسی بخایم ترجمه کنیم : همچنین also همینطور likewise similarly
از نظر ، از لحاظ ، از نقطه نظر ، از دیدگاه
راهی شدن ، رهسپار شدن
none but an armed nation can dispense with a standing army - هیچ چیز جز ( هیچ کس جز ) یک ملت مسلح نمی تواند یک ارتش منظم را کنار بگذارد . - هیچ چ ...
هیچ کس جز none but an armed nation can dispense with a standing army - هیچ چیز جز ( هیچ کس جز ) یک ملت مسلح نمی تواند یک ارتش منظم را کنار بگذارد . ...
کنار گذاشتن خلاص شدن از ( شر ) کسی یا چیزی گذشتن از ( خیر ) کسی یا چیزی صرف نظر کردن از کسی یا چیزی
1 - lag behind عقب افتادن 2 - lag وقفه، تاخیر
1 - به ویژه ، به خصوص ( وقتی کلمه بین دو کاما بیاید ) 2 - به طور قابل توجهی
closely associated with بسیار مرتبط با ، به شدت ( شدیدا ) مرتبط با
صدای زنگ خوردن ، صدای زنگ زدن ، صدای وزوز کردن tinnitus وقتی گوش آدم صدای وز وز بده
لانگمن : 1 - به دقت 2 - بسیار 3 - به شدت 4 - نزدیک ، از نزدیک
be in evidence مشهود بودن ، پیدا بودن ، نمایان بودن His playfulness is in evidence this day, too بازیگوشی او امروز هم مشهود بود ( نمایان بود، پیدا ب ...
فاجعه بار catastrophic drop افت فاجعه بار ، افت شدید
- [فعل]: عقب رفتن ، عقب نشتن - [اسم]: عقب روی
چنین بود ، اینطور بود