پیشنهادهای Rhino (١٣٠)
Efficient پر بازده Effective موثر یکی از اشتباهات رایج استفاده نادرست و جابجای دو کلمه مذکور میباشد
احترام متقابل
bounce back ( from ( something ) ) شرایط نامطلوبی را پشت سر گذاشتن و به حالت نرمال برگشتن
Adapt to sth سازگار شدن ، کنار آمدن
In this situation در این شرایط ، در این موقعیت
گیاهان و جانوران بومی یک منطقه
به پایان و نتیجه رساندن
I will go with your recommendation طبق پیشنهاد شما عمل میکنم
It doesn't have a rival رقیب نداره !
Move to another place نقل مکان کردن
Break the record in something رکورد چیزی را شکستن
Hold the record for something رکورد دار چیزی بودن مثلا : Micheal holds the record for the most olympic medals
Be thick as thieves اگر دو نفر خیلی رفاقت نزدیکی باهم داشته باشند ازین اصطلاح براشون استفاده میکنیم
Have / has goose bumbs سیخ شدن موهای بدن
Variety of something انواع مختلف
کار بزرگ ، دستاورد
الفاظ رکیک It contains too much swearing
به معنی حقیقتا . . . بعد از قید یا صفت برای تاکید روی جمله بکار برده میشه
جزای حبسی
سیستم قضایی
پیشرفت کردن
Smell sth بوی چیزی را حس کردن /چیزی را بو کردن
بوی گوه دادن ( خود کلمه در زبان انگلیسی informal هست پس باید ترجمه هم informal باشه )
معمولا در مکالمات اگر صحبت طرف مقابل رو نشنویم یا نفهمیم از catch بصورت منفی استفاده میکنیم تا به طرف مقابل بفهمونیم ک متوجه نشدیم یا نشندیم. مثلا : ...
اگر شکل یک چیزی رو خاستیم توصیف کنیم از ترکیب زیر استفاده میکنیم : شکل مورد نظر shaped مثلا : Heart - shaped به شکل قلب diamond - shaped به شکل الما ...
وقتی وارد خونه میشی بعد از در ورودی یک اتاق یا راهرو هست که همون hall هست
چشم نواز
با دسترسی بالا ( برای محله و خونه استفاده میکنن )
کفی ( آغشته به مواد شوینده و کف دار بودن )
Wash dishes , plates , glasses, etc after a meal شستن ظرف ها
It takes ages to do sth مدت زمان خیلی زیادی طول میکشه تا فلان کار انجام بشه
معنی : به اندازه کافی نکات دستوری : enough به 2 صورت قابل استفاده هست 1 ) بعد از adjective یا adverb میاد . مثلا : Well enough. . . . Strong enoug ...
Dread sth Dread doing sth از چیزی یا انجام کاری مثل سگ ترسیدن
ماده پر کننده دندان
Somebody be meant to do something از کسی انجام کاری رو خواستن مثال : I was meant to fix the computer از من خواستن که کامپیوتر رو درست کنم
بلیط رفت و برگشت یک روزه
Get / Be held up به معنای گیر افتادن در یک شرایط یا موقعیت ( مثل ترافیک ) که باعث تاخیر شما میشه مثال : I got held up in traffic, so i missed my cla ...
used after a period of time, a number, or an amount and means about بعد از یک عدد ، زمان یا مقدار میاد و به معنی تقریبا هست
تخت خوابیدن ( اصطلاح عامیانه )
کاملا بیدار و هوشیار
Be asleep : در خواب بودن Be fast asleep : در خواب عمیق بودن Fall asleep : به خواب فرو رفتن
زیر قیمت بازار
فصل حراج
If sth has 20 $ off , it costs 20 $ less than usual کاهش قیمت
دلایل خوب و قانع کننده
اوضاع ( شرایط ) را سخت کردن
Be rushed off one's feet وقت سرخاروندن نداشتن