تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تصریح

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در آمار به معنی معرف بودن نمونه یا نمونة معرف است.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

در کنارِ، بعلاوة، همانندِ

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واسطه ای mediation effects between variables

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پیِ یا به دنبالِ چیزی بودن regularity theories of causation have been concerned with the full cause of an effect

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به دنبالِ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکوین کردن - ایجادکردن - توسعه دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

باقی ماندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥٦

دوستان، چرا یک معنا که توسط دوستی نوشته شده، باز تکرار می کنید؟ لطفا فقط معانی جدیدی که به ذهن خودتان خطور می‎کند، بنویسید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

facilitated صفت مفعولی است: تسهیل شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

غربال گری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

mark ( n ) : نشانه Mark ( v ) : نشانه گذاری Marked ( adj ) : نشانه گذاری شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

امکان پذیری امکان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حاوی ( چیزی ) بودن Web surveys are nowadays packed with additional information امروزه پیمایش های وب حاوی اطلاعات اضافی هستند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نهان - پنهان latent variable - متغیر پنهان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

استحکام بخشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در صدد بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

طرح واره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

متعدد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سفارشی شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برنامه ریزی - برنامه نویسی - تهیه یک طرح برنامه ریزی کردن - برنامه‎ نویسی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بعدی - پیش رو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کمینه شده ( adj )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسیر ( n ) تعیین مسیر کردن ( v )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سازگار بودن - تناسب داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تخصیص - اختصاص دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بهره بردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

host ( n ) : میزبان host ( v ) : میزبانی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

nonprobability: غیراحتمالی در نمونه گیری به‎ کار می‎ رود: ( 1 ) probability sample: نمونه احتمالی ( 2 ) nonprobability sample: نمونه غیراحتمالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

take out of: خارج کردن از مثال: they can "take" the decision "out of" the hands of the respondent . . . . . "از " دست پاسخ دهندگان "خارج کنند"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جای گذاری، جاسازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چک باکس - کادر انتخابی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسط دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Interactivity : تعاملی بودن Interactive: تعاملی Interaction: تعامل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دسترس دارای وقت آزاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به صورت دیگری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

in a matter of days طی چند روز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

deploy: پخش کردن انتشار دادن ارسال گسترده to deploy questionnaires via the Internet ارسال ( انتشار و پخش کردن ) پرسشنامه ها از طریق اینترنت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به کارگیری - ایجاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

oriented - گرا مانند: action - oriented عمل گرا text - oriented متن گرا goal - oriented هدف گرا success - oriented موفقیت گرا object - oriented شیءگرا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برچیدن برداشتن برگزیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

reading: مطالعه readings: مطالعات Further readings: مطالعات بیشتر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

readings: مطالعات Further readings: مطالعات بیشتر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کاستی - افول - تنزل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

توجیه کردن - توضیح دادن - به حساب آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

connotation: دلالت ضمنی denotation : دلالت صریح ( در علوم اجتماعی و نشانه شناسی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

denotation : دلالت صریح connotation: دلالت ضمنی ( در علوم اجتماعی و نشانه شناسی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دلالت کردن

١