پیشنهادهای ak (١,٤١٠)
انتخابات نهایی.
انسانی که مدام به گردش و تفریح در طبیعت میره.
فرسایش کوه ها.
slitty eyed چشم های کوچک مثلا چینی ها
جنبش . حرکت انقلابی.
سخت شکست دادن.
سوزن رفتن در بدن.
روز خوبی داشتن.
پز دادن.
پرس دوم غذا.
دوباره آویزان کردن.
برای رسیدن به هر موفقیتی باید سختی های هم تحمل کرد.
خسته شدن.
اصلا خسته نیستم.
نوار ابزار در کامپیوتر.
کنار گذاشتن و پس انداز کردن.
پخش کردن مجدد کارت های بازی
بیان کردن خودمان.
نگاه کردن از سر تا پای کسی به خاطر اینکه خیلی جذاب هست.
درست همین حالا only just
history in the making= making history
زیادی تعریف و چاپلوسی کردن gassing up
بر روی چیزی شرط بستن و تمام دار و ندار خود را گذاشتند
سرانجام، به تدریج
بدم نمیا.
عالی excellent
بی دلیل شاد
سینه زن
خوشتیپ بودن
it is not really my thing اهلش نیستم.
تو همونی هستی که من میخام.
guilty conscience
سر کار گذاشتن کسی.
نوعی گردنبند
بسیار خوشحال در عامیانه.
Walk or travel at a leisurely pace
کم رنگ . کم نور
یه چیزی را با پا محکم شکستن .
در مسابقه پیروز شدن.
دخالت نکردن.
رسیدن به مکانی
go along here مستقیم برو
فیلم هایی که خانم ها آن ها رو دوست دارند .
کمر درد داشتن.
برخود یا نگرش بی تفاوت داشتن
بچه دار شدن و یه حرکت به زندگی دادن.
read the book=read the table
if i had a tail, i would wag it برای نشان دادن خوشحالی هست.
خودمون رو به ندیدن زدن.
you got me pegged تو خوب منو شناختی.