پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٣٣)

بازدید
٦,٠١٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارگوش ؛ کثیرالزوایا. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارکن ؛ فعال. آنکه بسیار کار و کوشش کند : نه بسیارکن شو، نه بسیارخوار کز آن سستی آید. وزین ناگوار. نظامی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

man/woman of many parts

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

man/woman of many parts

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارفن ؛ ذوفنون. ( آنندراج ) . دانای به بسیار از شعب علوم. ذوفنون. ( ناظم الاطباء ) : زین فروتر شاعران دعوی و زو معنی پدید وین حکیمان دگر یک فن و او ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارفن ؛ ذوفنون. ( آنندراج ) . دانای به بسیار از شعب علوم. ذوفنون. ( ناظم الاطباء ) : زین فروتر شاعران دعوی و زو معنی پدید وین حکیمان دگر یک فن و او ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارزیست ؛ دراززندگانی. طویل العمر. آنکه عمر طولانی کند. رجوع به بسیارسال شود. - بسیارسال ؛ طویل العمر، بسیارزیست. سخت پیر. دراززندگانی : فرود آمد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارزیست ؛ دراززندگانی. طویل العمر. آنکه عمر طولانی کند. رجوع به بسیارسال شود. - بسیارسال ؛ طویل العمر، بسیارزیست. سخت پیر. دراززندگانی : فرود آمد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارزای ؛ ولود. حیوان یا زنی که فرزند بسیار زاید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارزاد ؛ مُسِّن. ( بحر الجواهر ) . بسیارعمر. پرعمر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارزای ؛ ولود. حیوان یا زنی که فرزند بسیار زاید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارزاد ؛ مُسِّن. ( بحر الجواهر ) . بسیارعمر. پرعمر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارزاد ؛ مُسِّن. ( بحر الجواهر ) . بسیارعمر. پرعمر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیاردان تر ؛ داناتر، عالم تر : هرچند غازی شراب نخوردی و هرگز نخورده بود و از وی گربزتر و بسیاردان تر مردم نتواند بود. ( تاریخ بیهقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیاردان تر ؛ داناتر، عالم تر : هرچند غازی شراب نخوردی و هرگز نخورده بود و از وی گربزتر و بسیاردان تر مردم نتواند بود. ( تاریخ بیهقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیاردان تر ؛ داناتر، عالم تر : هرچند غازی شراب نخوردی و هرگز نخورده بود و از وی گربزتر و بسیاردان تر مردم نتواند بود. ( تاریخ بیهقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارخسب ؛ بسیارخسپ. آنکه بسیار خسبد. ( آنندراج ) . خواب آلود. ( ناظم الاطباء ) : فرشته صفت مردم هوشیار نه بسیارخسب است و بسیارخوار. سعدی ( صاحبیه ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارخسب ؛ بسیارخسپ. آنکه بسیار خسبد. ( آنندراج ) . خواب آلود. ( ناظم الاطباء ) : فرشته صفت مردم هوشیار نه بسیارخسب است و بسیارخوار. سعدی ( صاحبیه ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارخسب ؛ بسیارخسپ. آنکه بسیار خسبد. ( آنندراج ) . خواب آلود. ( ناظم الاطباء ) : فرشته صفت مردم هوشیار نه بسیارخسب است و بسیارخوار. سعدی ( صاحبیه ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارتوش ؛ پرزور. پرقوت. پرتوان : از آن نامداران بسیارتوش یکی بود بینادل و تیزهوش. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارتوش ؛ پرزور. پرقوت. پرتوان : از آن نامداران بسیارتوش یکی بود بینادل و تیزهوش. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارتوش ؛ پرزور. پرقوت. پرتوان : از آن نامداران بسیارتوش یکی بود بینادل و تیزهوش. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیارتوش ؛ پرزور. پرقوت. پرتوان : از آن نامداران بسیارتوش یکی بود بینادل و تیزهوش. فردوسی.

پیشنهاد
٠

بسیارتوش ؛ پرزور. پرقوت. پرتوان : از آن نامداران بسیارتوش یکی بود بینادل و تیزهوش. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارتوش ؛ پرزور. پرقوت. پرتوان : از آن نامداران بسیارتوش یکی بود بینادل و تیزهوش. فردوسی.

پیشنهاد
٠

بسیارتوش ؛ پرزور. پرقوت. پرتوان : از آن نامداران بسیارتوش یکی بود بینادل و تیزهوش. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارتوش ؛ پرزور. پرقوت. پرتوان : از آن نامداران بسیارتوش یکی بود بینادل و تیزهوش. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارآب ؛ پرآب : شراب هیچکاره بسیارآب. ( منتهی الارب ) . چاه بسیارآب. مَهو؛ شیر بسیارآب. ( السامی فی الاسامی ) : و از آن [از انگور ] دو نوع است. . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار دان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

muggy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You're not jealous, are you? - I don't see there's anything to be jealous of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

They all seem rather impressed by Knight Valiant

پیشنهاد
٠

They all seem rather impressed by Knight Valiant

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I’d rather not ( =I do not want to )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I’d rather not ( =I do not want to )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I’d rather not ( =I do not want to )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I’d rather not ( =I do not want to )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I’d rather not see

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Rather! British English spoken old - fashioned used to agree with someone

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Rather! British English spoken old - fashioned used to agree with someone

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Rather! British English spoken old - fashioned used to agree with someone

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Rather! British English spoken old - fashioned used to agree with someone

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Rather! British English spoken old - fashioned used to agree with someone

پیشنهاد
٠

had rather ( do something )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

had rather ( do something )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

had rather ( do something )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

had rather ( do something )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

had rather ( do something )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

had rather ( do something )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Emphatic the [thee] When we wish to place emphasis on a particular word, we can use "emphatic the" [thee], whether or not the word begins with a cons ...