پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٣٢)

بازدید
٦,٠٠٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

had best ( do something ) spoken ought to ought to do something, had better do something We’d best be getting back If so, we had best listen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

had best ( do something ) spoken ought to ought to do something, had better do something We’d best be getting back If so, we had best listen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

had best ( do something ) spoken ought to ought to do something, had better do something We’d best be getting back If so, we had best listen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

had best ( do something ) spoken ought to ought to do something, had better do something We’d best be getting back If so, we had best listen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

had best ( do something ) spoken ought to ought to do something, had better do something We’d best be getting back If so, we had best listen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

had best ( do something ) spoken ought to ought to do something, had better do something We’d best be getting back If so, we had best listen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Can I help you with something, boy?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Is someone there?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Is someone there?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I so hope Knight Valiant wins the tournament. - You don't really mean that

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

anything you say

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

anything you say

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هیچ سبیل : به هیچ وجه، به هیچ نحو. ( ( نیست آنجا تغیّر و تبدیل نشود نیک بد به هیچ سبیل ) ) ( حدیقه، ۱۳۶ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هیچ سبیل : به هیچ وجه، به هیچ نحو. ( ( نیست آنجا تغیّر و تبدیل نشود نیک بد به هیچ سبیل ) ) ( حدیقه، ۱۳۶ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

for anything I wouldn’t go back there for anything

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

anymore Could Arthur be any more annoying?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

anymore Could Arthur be any more annoying?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

anymore Could Arthur be any more annoying?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

anymore Could Arthur be any more annoying?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمر ؛ کثیر. بسیارعدد. پرشمار : ز دیبا و خز و ز یاقوت و زر ز گستردنیهای بسیارمر. فردوسی. بیامد چو شاهان که دارند فر سپاهی بیاورد بسیارمر. فردوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیارمر ؛ کثیر. بسیارعدد. پرشمار : ز دیبا و خز و ز یاقوت و زر ز گستردنیهای بسیارمر. فردوسی. بیامد چو شاهان که دارند فر سپاهی بیاورد بسیارمر. فردوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

https://abadis. ir/fatofa/بسیار/#:~:text=بسیارمر ؛ کثیر. بسیارعدد, به مر شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بسیارمر ؛ کثیر. بسیارعدد. پرشمار : ز دیبا و خز و ز یاقوت و زر ز گستردنیهای بسیارمر. فردوسی. بیامد چو شاهان که دارند فر سپاهی بیاورد بسیارمر. فردوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمحاسن ؛ آنکه ریش انبوه دارد : و متوکل مردی بود اسمر و نیکوچشم ، نحیف تن ، بسیارمحاسن ، خفیف عارض. ( مجمل التواریخ والقصص ) . و رجوع به محاسن شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمحاسن ؛ آنکه ریش انبوه دارد : و متوکل مردی بود اسمر و نیکوچشم ، نحیف تن ، بسیارمحاسن ، خفیف عارض. ( مجمل التواریخ والقصص ) . و رجوع به محاسن شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گشتن. ایراق. ( تاج المصادر بیهقی ) . استمالة. ( منتهی الارب ) . اکنار. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گشتن. ایراق. ( تاج المصادر بیهقی ) . استمالة. ( منتهی الارب ) . اکنار. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گشتن. ایراق. ( تاج المصادر بیهقی ) . استمالة. ( منتهی الارب ) . اکنار. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گشتن. ایراق. ( تاج المصادر بیهقی ) . استمالة. ( منتهی الارب ) . اکنار. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گشتن. ایراق. ( تاج المصادر بیهقی ) . استمالة. ( منتهی الارب ) . اکنار. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گشتن. ایراق. ( تاج المصادر بیهقی ) . استمالة. ( منتهی الارب ) . اکنار. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیارمال ؛ غنی. متمول. توانگر. باثروت : بازرگانی بود بسیارمال. ( کلیله و دمنه ) . بازرگانی بسیارمال آمده است. ( سندبادنامه ص 158 ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گشتن. ایراق. ( تاج المصادر بیهقی ) . استمالة. ( منتهی الارب ) . اکنار. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال ؛ غنی. متمول. توانگر. باثروت : بازرگانی بود بسیارمال. ( کلیله و دمنه ) . بازرگانی بسیارمال آمده است. ( سندبادنامه ص 158 ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال ؛ غنی. متمول. توانگر. باثروت : بازرگانی بود بسیارمال. ( کلیله و دمنه ) . بازرگانی بسیارمال آمده است. ( سندبادنامه ص 158 ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیارگوشت ؛ فربه. فربی. چاق. سمین : شد بگرمابه درون استاد غوشت بود فربه و کلان بسیارگوشت. رودکی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال ؛ غنی. متمول. توانگر. باثروت : بازرگانی بود بسیارمال. ( کلیله و دمنه ) . بازرگانی بسیارمال آمده است. ( سندبادنامه ص 158 ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارگوشت ؛ فربه. فربی. چاق. سمین : شد بگرمابه درون استاد غوشت بود فربه و کلان بسیارگوشت. رودکی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارمال ؛ غنی. متمول. توانگر. باثروت : بازرگانی بود بسیارمال. ( کلیله و دمنه ) . بازرگانی بسیارمال آمده است. ( سندبادنامه ص 158 ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارکن ؛ فعال. آنکه بسیار کار و کوشش کند : نه بسیارکن شو، نه بسیارخوار کز آن سستی آید. وزین ناگوار. نظامی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیارگوش ؛ کثیرالزوایا. ( یادداشت مؤلف ) .