پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٢٥٦)
lady of the night
lady of the night
lady of the night
lady of the night
lady of the night
lady of the night
Knight Valiant, may I present the Lady Morgana, My Ward?
Knight Valiant, may I present the Lady Morgana, My Ward?
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
As My Lord said, to lose is to be disgraced
As My Lord said, to lose is to be disgraced
supper
What's ( all ) this/that ? = What is the meaning behind this? Please explain why this is the case or if this is true
What's ( all ) this/that ? = What is the meaning behind this? Please explain why this is the case or if this is true
خرما به هَجَر بردن ، نظیر: زیره بکرمان بردن : که را رودکی گفته باشد مدیح امام فنون سخن بود ور دقیقی مدیح آورد نزد او چو خرما بود برده سوی هجر. دقیقی ...
خرما به هَجَر بردن ، نظیر: زیره بکرمان بردن : که را رودکی گفته باشد مدیح امام فنون سخن بود ور دقیقی مدیح آورد نزد او چو خرما بود برده سوی هجر. دقیقی ...
خرما به هَجَر بردن ، نظیر: زیره بکرمان بردن : که را رودکی گفته باشد مدیح امام فنون سخن بود ور دقیقی مدیح آورد نزد او چو خرما بود برده سوی هجر. دقیقی ...
در و یا گهر یا قطره به عمان بردن ؛ کنایه از کار بیهوده انجام دادن است ، نظیر: زیره به کرمان بردن : نظم گهر گیر تو گفته خود سربسر کس گهر از بهر سود با ...
در و یا گهر یا قطره به عمان بردن ؛ کنایه از کار بیهوده انجام دادن است ، نظیر: زیره به کرمان بردن : نظم گهر گیر تو گفته خود سربسر کس گهر از بهر سود با ...
در و یا گهر یا قطره به عمان بردن ؛ کنایه از کار بیهوده انجام دادن است ، نظیر: زیره به کرمان بردن : نظم گهر گیر تو گفته خود سربسر کس گهر از بهر سود با ...
پای ملخ پیش سلیمان بردن یا پای ملخ نزد سلیمان فرستادن ؛ زیره به کرمان بردن ، خرما سوی هجر بردن : همی شرم دارم که پای ملخ را سوی بارگاه سلیمان فرستم. ...
پای ملخ پیش سلیمان بردن یا پای ملخ نزد سلیمان فرستادن ؛ زیره به کرمان بردن ، خرما سوی هجر بردن : همی شرم دارم که پای ملخ را سوی بارگاه سلیمان فرستم. ...
پای ملخ پیش سلیمان بردن یا پای ملخ نزد سلیمان فرستادن ؛ زیره به کرمان بردن ، خرما سوی هجر بردن : همی شرم دارم که پای ملخ را سوی بارگاه سلیمان فرستم. ...
کاسه به چین بردن. [ س َ / س ِ ب ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) مثل است نظیرزیره به کرمان بردن. ( از امثال و حکم ) : که می برد به عراق این بضاعت مزجات چنانکه ...
کاسه به چین بردن. [ س َ / س ِ ب ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) مثل است نظیرزیره به کرمان بردن. ( از امثال و حکم ) : که می برد به عراق این بضاعت مزجات چنانکه ...
کاسه به چین بردن. [ س َ / س ِ ب ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) مثل است نظیرزیره به کرمان بردن. ( از امثال و حکم ) : که می برد به عراق این بضاعت مزجات چنانکه ...
خرما به بصره بردن ؛ نظیر زیره بکرمان بردن. کارلغو و نابجا کردن : کرمان و زیره بصره و خرما بدخش و لعل عمان و دُر حدیقه و گل جنت و گیاه. قاآنی.
خرما به بصره بردن ؛ نظیر زیره بکرمان بردن. کارلغو و نابجا کردن : کرمان و زیره بصره و خرما بدخش و لعل عمان و دُر حدیقه و گل جنت و گیاه. قاآنی.
خرما به بصره بردن ؛ نظیر زیره بکرمان بردن. کارلغو و نابجا کردن : کرمان و زیره بصره و خرما بدخش و لعل عمان و دُر حدیقه و گل جنت و گیاه. قاآنی.
( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...
( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...
( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...
( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...
زیرگاه. ( اِ مرکب ) کرسی. ( جهانگیری ) ( شرفنامه منیری ) . کرسی که بر آن نشینند. ( برهان ) . کرسی و صندلی. ( ناظم الاطباء ) . کرسی باشد، چه پائین تر ...
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
زیرمیانه. [ رِ / رْ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از ناتوان و زبون. مرادف زیر از میانه. ( آنندراج ) . کمتر از حد وسط. پست. ناچیز : نامزد غمی ز دهر ای ...
زیرمیانه. [ رِ / رْ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از ناتوان و زبون. مرادف زیر از میانه. ( آنندراج ) . کمتر از حد وسط. پست. ناچیز : نامزد غمی ز دهر ای ...
زیر نگین: زیر فرمان دکتر شفیعی کدکنی در مورد " زیر نگین" می نویسد : ( ( تعبیر زیر نگین از آنجا پیدا شده است که پادشاهان فرمانهای خویش را که صادر می ک ...