پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٣٢)

بازدید
٦,٠٠٧
پیشنهاد
٠

دو غاز نیرزیدن ؛ سخت ناچیز و کم ارج بودن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غازغان. ( ترکی ، اِ ) دیگ بزرگ مسی که گوسفندداران صحرانشین و مردم ده برای جوشاندن شیر و دوغ از آن استفاده کنند و در شهرها برای پختن آش و آبگوشت و کله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازغان. ( ترکی ، اِ ) دیگ بزرگ مسی که گوسفندداران صحرانشین و مردم ده برای جوشاندن شیر و دوغ از آن استفاده کنند و در شهرها برای پختن آش و آبگوشت و کله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غازغان. ( ترکی ، اِ ) دیگ بزرگ مسی که گوسفندداران صحرانشین و مردم ده برای جوشاندن شیر و دوغ از آن استفاده کنند و در شهرها برای پختن آش و آبگوشت و کله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازغاز. ( ص ) از هم شکافته و بازشده. ( برهان ) ( آنندراج ) : روی نشویی نکنی یک نماز کافری ای. . . زنت غازغاز. تاج بهار جامی ( از آنندراج ) ( انجمن آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازغاز. ( ص ) از هم شکافته و بازشده. ( برهان ) ( آنندراج ) : روی نشویی نکنی یک نماز کافری ای. . . زنت غازغاز. تاج بهار جامی ( از آنندراج ) ( انجمن آ ...

پیشنهاد
٠

غازمل اصطلاح کوردی کرمانشاهی به معنی انسان لاغر اندام و گردن دراز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لغت نامه دهخدا ( غازلة ) غازلة. [ زِ ل َ ] ( ع ص ) تأنیث غازل ( نعت فاعلی از غزل ) زن ریسنده. ج ، غزل ، غوازل. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

غازبین. ( اِخ ) قزوین.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازبینی. ( ص نسبی ) منسوب به غازبین ، قزوینی. || ( حامص مرکب ) حالت کسی که یک غاز ( تسو ) را نیز در نظر گیرد. حالت مرد لئیم بسیار خسیس.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازی. ( ص ، اِ ) زن فاحشه. ( از برهان ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازی. ( ص ، اِ ) زن فاحشه. ( از برهان ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازی. ( ص ، اِ ) زن فاحشه. ( از برهان ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غازی. ( ص ، اِ ) زن فاحشه. ( از برهان ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غازی. ( ص ، اِ ) زن فاحشه. ( از برهان ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غازی. ( ص ، اِ ) زن فاحشه. ( از برهان ) .

پیشنهاد
٠

the apples on the other side of the wall are the sweetest

پیشنهاد
٠

the apples on the other side of the wall are the sweetest

پیشنهاد
٠

the apples on the other side of the wall are the sweetest

پیشنهاد
٠

the apples on the other side of the wall are the sweetest

پیشنهاد
٠

the apples on the other side of the wall are the sweetest

پیشنهاد
١

the apples on the other side of the wall are the sweetest

پیشنهاد
٠

مرغ همسایه غازه

پیشنهاد
٠

the apples on the other side of the wall are the sweetest

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

sweet briar

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( US gay ) a woman who runs a string of homosexual male prostitutes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

sweet young thing A cute, innocent young girl or woman

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

sweet young thing A cute, innocent young girl or woman

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

sweet young thing A cute, innocent young girl or woman

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

sweet young thing A cute, innocent young girl or woman

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

sweet young thing A cute, innocent young girl or woman

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

sweet young thing A cute, innocent young girl or woman

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیبایش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

sweet young thing A cute, innocent young girl or woman

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیبایش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A cute, innocent young girl or woman

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

sweet interjection, slang Excellent; fantastic! A: "I just picked up that new video game!" B: "Sweet! Let's go play it!"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

sweet interjection, slang Excellent; fantastic! A: "I just picked up that new video game!" B: "Sweet! Let's go play it!"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Now let's see if

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Now let's see if

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

get into To dress in some article of clothing* Kids, go get into your school uniforms right now—we're running late! I just need to go get into my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

get into To dress in some article of clothing* Kids, go get into your school uniforms right now—we're running late! I just need to go get into my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

get into To dress in some article of clothing* Kids, go get into your school uniforms right now—we're running late! I just need to go get into my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

get into To dress in some article of clothing* Kids, go get into your school uniforms right now—we're running late! I just need to go get into my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

get into To dress in some article of clothing* Kids, go get into your school uniforms right now—we're running late! I just need to go get into my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

get into To dress in some article of clothing* Kids, go get into your school uniforms right now—we're running late! I just need to go get into my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

get into To dress in some article of clothing* Kids, go get into your school uniforms right now—we're running late! I just need to go get into my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( all ) on your own