پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
تشر
از جیب خودم دادم تا خانه ی علی را تعمیر کنند
فریاد و غوغا صورت دیگر بازی هایشان بود
اصطلاح
هرزآب
روانداختن بر کسی
- از دورادور کسی را شناختن ؛ آشنایی اسمی داشتن با کسی. از طریق آثار و ذکر او بوسیله ٔدیگران کسی را شناختن : از دورادور او را می شناسم ؛ نام او را شنی ...
کنار، نزد
گله به گله
گله به گله
درق زدم توی گوشش
پیلهٔ چشم
احترامات متقابل
با وجود عدم وسائل. . . .
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن/پیزر لای پالان یا در پالان کسی گذاشتن
پیزر لای پالان یا در پالان کسی گذاشتن ، بدروغ و برای فریفتن او، کسی را ستودن. باد در آستین کسی کردن. کسی را برای فریفتن تبجیل کردن و ستودن. بمزاح و ت ...
ثقل سرد کردن
چاله سیلابی . ( اسم، صفت ) [عامیانه، مجاز] زن بدکاره.
چاله سیلابی ( اسم، صفت ) [عامیانه، مجاز] زن بدکاره.
جغله
یکسره شدن
تمام شدن
محض خاطر. . . . . .
پیرانه = در پیری ، در وقت کهنسالی
مسلط بر = گاهی به معنی مشرف به. . . . . . گلدسته مسجد مسلط بر مدرسه مان بود و تماشایی داشت !
دیدن گلدسته ها تماشایی داشت که نگو و نپرس
کسی را به باد نصیحت گرفتن ( اصطلاح )
تیغ انداختن
زمزمه افتادن
فروخوردن خشم
همچه، همین که ، تا
همین که ، تا ، به محض این که ، به مجرد ، به مجرد این که
به محض این که ، همچه
همچه
در بردن
دربردن حرف در حرف دیگر
در بردن در برده بودم که او قاتل نیست.
دربردن در برده بودم که او قاتل نیست.
. . . . . . عادتشان شده بود.
او به چنان مهارتی می دوید که . . . . . . . . . . . . .
آدم مقرراتی
مقرراتی
سوز و بریز
سوز و بریز
سوز و بریز
نم کشیده
نم کشیده
نم کشیده
آشنا کردن
سرگردان بودن