پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
رزق رساندن به . . . او نان مادرش را می دهد
پرداختن به
پرداختن به
پرداختن به
بد و بیراه
سر درد دل کسی باز شدن
جبهه گرفتن، مخالفت ورزیدن
یک جفت قالیچه خریده بود به سیصد تومان .
هر چه بود . . . . . . . . . .
واهمه برداشتن واهمه برم داشت که . . . . . . . . . . . . .
کون پارگی زخمی که بر آن جفته ٔ سیم اندام است شق القمر معجز کون پارگی است. علی قلی بیک ترکمان ( از آنندراج ) .
کون پارگی زخمی که بر آن جفته ٔ سیم اندام است شق القمر معجز کون پارگی است. علی قلی بیک ترکمان ( از آنندراج ) .
کون پارگی زخمی که بر آن جفته ٔ سیم اندام است شق القمر معجز کون پارگی است. علی قلی بیک ترکمان ( از آنندراج )
کون پارگی زخمی که بر آن جفته ٔ سیم اندام است شق القمر معجز کون پارگی است. علی قلی بیک ترکمان ( از آنندراج ) .
ارث خرس به کفتار می رسد = ارثی که از یک ادم بزرگ و قلدر به لاشه خور ها می رسد / به جای بد، بدتر آمدن
نامناسب بودن :پیرهن به تنش زار میزند.
لباسهاشان به تنشان زار می زد
- دست کردن پیش کسی ؛ نزدیک و دراز کردن دست بسوی کسی. دست سوی کسی بردن : مکن دست پیشش اگر عهد گیرد ازیرا که در آستین مار دارد. ناصرخسرو
خبر گرفتن
آمادهٔ رفتن به جایی شدن
راه بردن به ( در ) کاری یا کسی ؛ دریافتن کاری یا کسی. پی بردن به کسی یاچیزی. متوجه آن شدن. پی بردن بدان
راه بردن به ( در ) کاری یا کسی ؛ دریافتن کاری یا کسی. پی بردن به کسی یاچیزی. متوجه آن شدن. پی بردن بدان
راه بردن
راه بردن
سر کردن با کسی
سر کردن با کسی
بریانتین زده=کسی که آرایشی با موهای روغن زده یا ژل زده دارد. ( به نقل یکی از کاربران )
باعث تفریح کسی شدن/بودن
چشمش پیچ داشت=چپ چشم بود
پیچ چشم
پیچ داشتن چشم
خپله
در نثر آل احمد به مفهوم= تراشیدن سر با ماشین ریش تراش
سیاه سوخته
باریکه، باریک اندام
باریک
اطوی شلوارش همیشه تیز بود
هر صبح
سر و پز
پول و پله به هم زدن=صاحب ثروت شدن
با نان معلمی= با حقوق/مستمری معلمی
همقواره
هم قواره=هم هیکل
همقواره
متناسب و هم قوارهٔ چیزی/کسی نبودن
تبریک ورود گفتن
د و تای یک آدم حسابی=دو برابر یک آدم حسابی
دو تای یک آدم حسابی=دو برابر یک آدم حسابی
ارتباط داشتن
با کسی بیا برو داشتن