پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)

بازدید
١٥,٥٦١
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آمیختگی گرفتن با چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمیختگی گرفتن با چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارتباک ( در هم شدن کارها / امور )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارتباک صید در حباله ؛ تپان و مضطرب شدن شکاری در دام.

پیشنهاد
٠

درماندن در سخن

پیشنهاد
٠

درماندن در سخن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارتباک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شوریدگیِ کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارتباک ( درهم شدن کارها / امور )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

درهم شدن کارها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . اختلاط و تداخل و التباس امور. ( از اقرب الموارد ) . التباس سخن و کارها. ( از المنجد ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارتباک ( در هم شدن امور/کارها )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارتباک ( در هم شدن امور/کارها )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوست گرفتن دوست شمردن. دوست پنداشتن. دوست انگاشتن.

پیشنهاد
٠

تأنیس ، الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) سازوار کردن. دوست و مونس گردانیدن. الفت افکندن. خوگر کردن : اِجماع ؛ الفت دادن. ( منتهی الارب ) :بنرمی س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تأنیس ، الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) سازوار کردن. دوست و مونس گردانیدن. الفت افکندن. خوگر کردن : اِجماع ؛ الفت دادن. ( منتهی الارب ) :بنرمی س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تأنیس ، الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) سازوار کردن. دوست و مونس گردانیدن. الفت افکندن. خوگر کردن : اِجماع ؛ الفت دادن. ( منتهی الارب ) :بنرمی س ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تأنیس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تأنیس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) سازوار کردن. دوست و مونس گردانیدن. الفت افکندن. خوگر کردن : اِجماع ؛ الفت دادن. ( منتهی الارب ) : بنرمی سنگ را ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) سازوار کردن. دوست و مونس گردانیدن. الفت افکندن. خوگر کردن : اِجماع ؛ الفت دادن. ( منتهی الارب ) : بنرمی سنگ را ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمیختگی دادن

پیشنهاد
٠

شلوارکن کردن ؛ شلوار کسی را کندن. ( فرهنگ لغات عامیانه ) . رجوع به ترکیب شلوار کسی را کندن شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیرون کردن. کنایه است از بی آبرو کردن و رسواساختن کسی و مغلوب و منکوب کردن او. این لفظ که بصورت دشنام در نزاعها بمیا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیرون کردن. کنایه است از بی آبرو کردن و رسواساختن کسی و مغلوب و منکوب کردن او. این لفظ که بصورت دشنام در نزاعها بمیا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیرون کردن. کنایه است از بی آبرو کردن و رسواساختن کسی و مغلوب و منکوب کردن او. این لفظ که بصورت دشنام در نزاعها بمیا ...

پیشنهاد
١

شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیرون کردن. کنایه است از بی آبرو کردن و رسواساختن کسی و مغلوب و منکوب کردن او. این لفظ که بصورت دشنام در نزاعها بمیا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

- پاک شلواری ؛ عفت. مقابل شهوت رانی : خاصه ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاک شلواری و بی آزاری. ( منتخب قابوسنامه ص 37 ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

- پاک شلواری ؛ عفت. مقابل شهوت رانی : خاصه ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاک شلواری و بی آزاری. ( منتخب قابوسنامه ص 37 ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

- پاک شلواری ؛ عفت. مقابل شهوت رانی : خاصه ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاک شلواری و بی آزاری. ( منتخب قابوسنامه ص 37 ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

- پاک شلواری ؛ عفت. مقابل شهوت رانی : خاصه ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاک شلواری و بی آزاری. ( منتخب قابوسنامه ص 37 ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاک شلوار ( صفت ) عفیف ، تمیز شلوار ، نقی العرض ، نظیف السراویل.

پیشنهاد
٠

پاک شلوار ( صفت ) عفیف ، تمیز شلوار ، نقی العرض ، نظیف السراویل.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

پاک شلوار ( صفت ) عفیف ، تمیز شلوار ، نقی العرض ، نظیف السراویل.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

پاک شلوار ( صفت ) عفیف ، تمیز شلوار ، نقی العرض ، نظیف السراویل.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .

پیشنهاد

To play a lyre in vain to an ass

پیشنهاد
٠

!Let sleeping dogs lie !Don't twist the lion's tail

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

!wake not a sleeping lion

پیشنهاد
٢

رگ خواب کسی را دانستن

پیشنهاد
١

to know someone's blind spots

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to know someone's blind spots

پیشنهاد
٠

to know someone's blind spots