scrawl

/ˈskrɒl//skrɔːl/

معنی: خط خطی کردن، خرچنگ قورباغهای نوشتن، بد نوشتن، با شتاب نوشتن، نامرتب وغیر استادانه نقاشیکردن، گشاد نشستن
معانی دیگر: (نوشتن یا رسم کردن) بد نوشتن، خرچنگ قورباغه نوشتن، ناخوانا نوشتن، بدنویسی، خط بد، ترسیم بد

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: scrawls, scrawling, scrawled
• : تعریف: to write or draw hastily or awkwardly.
مشابه: jot, scratch, scribble

- The child scrawled his name.
[ترجمه گوگل] بچه اسمش را خط کشید
[ترجمه ترگمان] بچه نام خود را نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The toddler scrawled all over the paper.
[ترجمه گوگل] کودک نوپا سراسر کاغذ را خط کشید
[ترجمه ترگمان] کودک نوپا همه کاغذ را روی کاغذ نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: scrawler (n.)
• : تعریف: something written or drawn so hastily or awkwardly that the forms are barely recognizable; scribble.
مشابه: scribble

جمله های نمونه

1. shakespeare's last signature is a mere scrawl
آخرین امضای شکسپیر واقعا خرچنگ قورباغه است.

2. I could hardly read her childish scrawl.
[ترجمه گوگل]من به سختی می توانستم خط خطی کودکانه اش را بخوانم
[ترجمه ترگمان]به سختی می توانستم خط خرچنگ بچگانه او را بخوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The note was written in his usual illegible scrawl.
[ترجمه گوگل]یادداشت با خط خطی ناخوانا همیشگی او نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]یادداشت به خط خرچنگ قورباغه ای نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. P. S. I hope you can decipher my scrawl!
[ترجمه گوگل]P S امیدوارم بتوانید از خط من رمزگشایی کنید!
[ترجمه ترگمان]توضیح در توضیح امیدوارم که خط خرچنگ من را کشف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't scrawl all over the wall.
[ترجمه گوگل]تمام دیوار را خط نزنید
[ترجمه ترگمان]همه را به روی دیوار خط خطی نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her signature was an illegible scrawl.
[ترجمه گوگل]امضای او یک خط خط ناخوانا بود
[ترجمه ترگمان]امضای او خط خرچنگ ناخوانا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your beautiful handwriting puts my untidy scrawl to shame.
[ترجمه گوگل]دستخط زیبای شما باعث شرمساری خراش نامرتب من می شود
[ترجمه ترگمان]دستخط زیبای شما هم به صورت خط خطی من شرم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can't be expected to read this scrawl!
[ترجمه گوگل]از من نمی توان انتظار داشت که این خط را بخوانم!
[ترجمه ترگمان]من نباید انتظار داشته باشم که این خط خرچنگ رو بخونم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I couldn't read the doctor's scrawl.
[ترجمه گوگل]نتونستم نوشته دکتر رو بخونم
[ترجمه ترگمان]من خط خرچنگ قورباغه را نمی توانستم بخوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't scrawl on the wall.
[ترجمه خجسته السادات جعفری] دیوار و خط خطی نکن
|
[ترجمه گوگل]روی دیوار خط نکشید
[ترجمه ترگمان]به دیوار تکیه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Notebooks filled margin to margin with my tiny scrawl spill out-of the desk drawers.
[ترجمه گوگل]نوت‌بوک‌ها حاشیه به حاشیه را پر کردند و خط‌های کوچک من از کشوهای میز بیرون ریختند
[ترجمه ترگمان]دفترهای یادداشت را با خط خرچنگ کوچک خودم که از کشوهای میز بیرون می ریخت پر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can you decipher her scrawl?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید خط خط او را رمزگشایی کنید؟
[ترجمه ترگمان]می توانی خط خرچنگ او را کشف کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What does it say? I can't read your scrawl!
[ترجمه گوگل]چی میگه؟ من نمی توانم خط نوشته شما را بخوانم!
[ترجمه ترگمان]چی نوشته؟ من خط خرچنگ تو را نمی توانم بخوانم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is covered with a hasty scrawl in Darwin's hand.
[ترجمه گوگل]با یک خراش عجولانه در دست داروین پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]این را با خط خرچنگ hasty در دست داروین پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خط خطی کردن (فعل)
stripe, scrawl

خرچنگ قورباغهای نوشتن (فعل)
scrawl

بد نوشتن (فعل)
scrawl, scribble

با شتاب نوشتن (فعل)
scrawl, scribble

نامرتب و غیر استادانه نقاشی کردن (فعل)
scrawl

گشاد نشستن (فعل)
straddle, sprawl, scrawl

انگلیسی به انگلیسی

• scribble, messy or careless handwriting, illegible handwriting
write messily or carelessly, scribble, write illegibly
if you scrawl something, you write it carelessly and untidily.
scrawl is writing that looks careless and untidy.

پیشنهاد کاربران

بدخط نوشتن
با خط ما مرتب نوشتن
کوره خط. [ رَ / رِ خ َطط / خ َ ] ( اِ مرکب ) خطی بد و ناخوانا یا خطی که بسختی قابل خواندن است به علت ناپختگی خط و کم سوادی نویسنده . خط کسانی که کوره سوادی دارند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
خط خط/خطی کردن
کثیف و ناخوانا کردن نوشته که معمولاً بچه ها با قلم روی نوشته ها از روی بیخردی می کنند.
( گویش تهرانی ) رج زدن ، با بی دقتی نوشتن
خرچنگ قورباغه نوشتن v
خط خرچنگ قورباغه n

بپرس