پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)

بازدید
١٤,٨٦٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

be of use ( to somebody/something ) But I have a feeling it will be of more use to you than it was to me

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیشترک. [ ت َ رَ ] ( ق مرکب ) ( از: بیشتر �ََک � تصغیر ) اندکی بیشتر. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیشترک. [ ت َ رَ ] ( ق مرکب ) ( از: بیشتر �ََک � تصغیر ) اندکی بیشتر. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

But I have a feeling it will be of more use to you than it was to me

پیشنهاد
٠

in this day and age

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Dad retired at the age of 56.

پیشنهاد
٠

at my/your etc age ( =when you are as old as me etc ) At my age, it’s quite difficult getting up the stairs

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

why/how/who etc indeed? spoken used when someone has asked you a question, to show that you do not know the answer and you do not think there can be ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

why/how/who etc indeed? spoken used when someone has asked you a question, to show that you do not know the answer and you do not think there can be ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادره بین. [ دِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) نکته بین : در مجلس جان گوش سرت پندشنو باد در عالم جان چشم دلت نادره بین باد. سنائی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناسزاوار مرد. [ س َ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) نااهل. نالایق : ز خوبی نگه کن که پیران چه کرد بر آن بیوفا ناسزاوار مرد. فردوسی. نه غیبت کن آن ناسزاو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناسزاوار مرد. [ س َ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) نااهل. نالایق : ز خوبی نگه کن که پیران چه کرد بر آن بیوفا ناسزاوار مرد. فردوسی. نه غیبت کن آن ناسزاو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادرخور. [ دَ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) ناسزاوار. ناشایست. که درخور و سزاوار نیست : از بهر پایندگی این در نفس ها و دوری آن از محال ها و نادرخورها. ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادرخور. [ دَ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) ناسزاوار. ناشایست. که درخور و سزاوار نیست : از بهر پایندگی این در نفس ها و دوری آن از محال ها و نادرخورها. ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادرخور. [ دَ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) ناسزاوار. ناشایست. که درخور و سزاوار نیست : از بهر پایندگی این در نفس ها و دوری آن از محال ها و نادرخورها. ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نادر ؛ گاه گاه. کمتر. ندرةً. به ندرت : و گاه از گاه به نادر چون مجلس عظیم بودی او را نیز به خوان فرود آوردندی. ( تاریخ بیهقی ص 243 ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به نادر ؛ گاه گاه. کمتر. ندرةً. به ندرت : و گاه از گاه به نادر چون مجلس عظیم بودی او را نیز به خوان فرود آوردندی. ( تاریخ بیهقی ص 243 ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلیل المنفعة ؛ کم فایده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلیل البضاعه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلیل المدت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قلیل السکنه ؛ کم مردم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلیل السکنه ؛ کم مردم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلیل البضاعه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قلیل السکنه ؛ کم مردم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

be ( quite ) a different matter

پیشنهاد
٠

be ( quite ) a different matter ( also be ( quite ) another matter ) especially British English used to say that a situation or action is very diff ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

quite the contrary

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

quite the contrary

پیشنهاد
٠

It’s one thing to . . . it’s ( quite ) another to

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

not quite

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

not quite why/what/where etc not exactly why, what, where etc The play wasn’t quite what we expected

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

that’s quite all right British English used to reply to someone that you are not angry about something they have done ‘I’m sorry we’re so late. ’ ‘ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

that’s quite all right British English used to reply to someone that you are not angry about something they have done ‘I’m sorry we’re so late. ’ ‘ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

عجب/عجیب اینکه . . . . . . . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجبا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجبا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجب الزمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجب الزمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادره ٔ زمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجب داشتن. [ ع َ ج َ ت َ ] ( مص مرکب ) شگفت داشتن. به شگفت بودن. تعجب کردن : عجب دارم ار شرم دارد ز من که شرمم نمیآید از خویشتن. سعدی. عجب دارم از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عجب آمدن ) عجب آمدن. [ ع َ ج َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) به شگفت آمدن. تعجب کردن. به شگفت ماندن : سختم عجب آید که چگونه بردش خواب آن را که به کاخ اندر ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

quite a something/quite some something British English used before a noun to emphasize that something is very good, large, interesting etc That was ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

quite/quite so British English formal used to show that you agree with what someone is saying SYN exactly ‘They really should have thought of this ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

modest dress

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

I owe a debt of gratitude to someone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

I owe a debt of gratitude to someone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

I owe a debt of gratitude to someone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

I owe a debt of gratitude to someone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

I owe a debt of gratitude to someone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

I owe a debt of gratitude to someone