پیشنهادهای کاوه عقدایی (١٠٧)
سر کوه، بالای کوه
مورد پذیرش عموم قرار گرفتن
اقدام به
تسخیر شده ( مثلا با هیپنوتیزم )
گویای همه چیز ( ناگوار )
ماتم زده
غلام سیاه
نیمه آگاهی یا آگاهی نیمه هوشیار
غامض
زمینه
عابر پیاده، نثر زمینی :از فرهنگ های خارجی
شخص فاقد قدرت تخیل:از فرهنگ هزاره
دخمه، هولوف دونی
دوری جستن
بی پدر مادر ، نامرد
پدر مادر دار
پدرسوخته و ناکس
کند ذهن، شبه آدم، صورتک
به آخر رساندن، به انتها رساندن، تثبیت کردن
پناه بردن
محقق کردن
پیشنهاد دوستی دادن
ملال آور و کشنده
هیچ و پوچ
شهر دورافتاده یا محروم
جان پناه
سوراخ موش
ضرورت حیاتی
تحسین بی حد و حصر
طرد یا عاق شده، به کوه وصحرا زده
نیست انگاری
نیست شدن
زبان لمپنی و عوامانه
مسخ شخصیت شدن
جاذبه زدایی
به صورت علف هرز
روانی، کس خل ، مشنگ
دلیلی ندارد
در حد انفجار
آدمکهای ( بی جان )
فراگیر شده، همه را در بر گرفته
به فکر فرورفتن
حول و حوش صحیح است. هول به معنی هراس و ترس است
ناقص
رفاه
امکان و نه احتمال ( probability ) :امکان در رابطه با اطلاعات ناکافی، مبهم، نادقیق و یا متناقض است ولی احتمال در رابطه با جنبه های تصادفی است.
غوغا، سردرگمی
آوازه داشتن
محروم کردن ( از حقوق. . . )