پیشنهاد‌های محمود اقبالی (٣,٢٢٩)

بازدید
٨٩٧
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مع. [ م َع ع ] ( ع مص ) گداخته شدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ؛ مع هذاالشحم و غیره معاً؛ گداخته شد این پیه و جز آن. ( ناظم الاطباء ) . مع. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمامی. [ ت َ ] ( ق ، اِ ) همگی. ( ناظم الاطباء ) . همه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . سرتاسر : تمامی بگفتم من این داستان بدان سان که بشنیدم از باست ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( تماماً ) تماماً. [ ت َ مَن ] ( ع ق ) کاملاً و بتمامه و همگی و بدون باقی. ( ناظم الاطباء ) . یکسر. یکسره. یک رهه. همه رهه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادعا — �داغ� اوستایی/فارسی و �داغ� ترکی — را بررسی کنم تا روشن شود این واژه در واقع چه سرگذشتی دارد. - - - 1. نکته کلیدی در بحث های ریشه شناسی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موضوع ریشه یابی واژه ها همیشه بحث برانگیزه و به خصوص وقتی پای ریشه یابی های نادرست یا جعلی وسط میاد، باید دقیق و مستند پاسخ داد. درباره ی کلمه ی �ناق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سجع. [ س َ ] ( ع مص ) بانگ کردن قمری. ( دهار ) . بانگ کردن قمری و آنچه بدان ماند. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) . بانگ کردن کبوتر. || قصد کردن. ( م ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طرد. [ طَ ] ( ع مص ) آمدن قوم را و درگذشتن از ایشان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || راندن. دور کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعادل. [ ت َ دُ ] ( ع مص ) با یکدیگر راست آمدن. ( زوزنی ، یادداشت مرحوم دهخدا ) . با یکدیگر برابر شدن. ( آنندراج ) . هم سنگی. با یکدیگر راحت شدن. با ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اکار. [ اُ ] ( اِ ) زارع وکشاورز. ( ناظم الاطباء ) . زارع و زراعت کننده. ( هفت قلزم ) ( برهان ) . کشاورز. ( مؤید الفضلاء ) . || باغبان. ( ناظم الاطب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( قصة ) قصة. [ ق ِص ْ ص َ ] ( ع اِ ) گچ. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . رجوع به قَصّة شود. || حال. ( منتهی الارب ) . || خبر. ( منتهی الارب ) . شا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فصلی. [ ف َ] ( ص نسبی ) منسوب به فصل. مربوط به فصل. ( فرهنگ فارسی معین ) . || تاریخی است از سال شمسی که بفصل تعلق دارد، اما مأخذ آن تاریخ هجری قمری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( فصلیة ) فصلیة. [ ف َ لی ی َ ] ( ع ص نسبی ) مؤنث فصلی : امراض فصلیه. ( یادداشت مؤلف منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فصل. [ ف َ ] ( ع اِ ) مانع و حاجز میان دو چیز. || هر جای پیوستگی در استخوان هر بند اندام. || ( ص ) سخن حق و راست. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استعفاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) معاف کردن تکلیف خواستن. ( منتهی الارب ) . معاف کردن خواستن. ( زوزنی ) . استدعاء کناره گیری از شغل : از شغلهائی که بدیشان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( لزوماً ) لزوماً. [ ل ُ مَن ْ ] ( ع ق ) ضرورتاً. بالضرورة. اضطراراً. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محفظه. [ م َ ف َ ظَ] ( ع اِ ) جای حفظ کردن و نگاه داشتن. ( ناظم الاطباء ) . آنچه اشیاء را در آن نگاهدارند. جائی که چیزی در آن حفظ کنند. جای نگاهداری. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محفظ. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) به خشم آورنده. ( از منتهی الارب ) . کسی که به خشم می آورد. ( ناظم الاطباء ) . محفظ. [ م ُ ح َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) یاددهنده ٔک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( فعلة ) فعلة. [ ف َ ع َ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ فاعل. کارگران و بیشتر آن دسته که در کار گل باشند. در تداول فارسی زبانان به معنی مفرد آید. ( از یادداشتهای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( حِ فِ ) [ ع . حرفة ] ( اِ. ) پیشه ، کار. حرفت، پیشه، صناعت، کسب وکار، حرف جمع ( اسم ) پیشه کسب و کار صناعت : ( ( حرف. مشاجیست ? ) ) ابن زید بن م ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشعل. [ م َ ع َ ] ( ع اِ ) مشعلة. قندیل و پلیته. ( منتهی الارب ) . قندیل. ج ، مَشاعل. ( اقرب الموارد ) . قندیل و پلیته. ج ، مشاعل. قندیل بزرگ مشبک و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عیالوار. [ عیال ْ ] ( ص مرکب ) صاحب عیال. دارنده اهل و عیال. کسی که نانخور بسیار داشته باشد. ( فرهنگ فارسی معین ) . بسیارعیال. معیل. عیالمند. عیالبار ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متحیر. [ م ُ ت َ ح َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) سرگشته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . سرگشته و آشفته و حیران و آواره و رانده از جای. آشفته و سرگردان و سرگشته و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدرت. [ ق ُ رَ ] ( ع مص ) قدرة. توانستن. توانائی داشتن. رجوع به قدرة و قدران شود : میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت که سر راه به آن شعله آتش گیرد. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آقای محترم مگه مشکل داری همش داری به ترک توهین تو جای دیگه که این طور نیستی ادعا ترک بودم داری کسی که زمین زمان توهین سرزش آقای سعید سرور یا امین یا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

ادعا رو دقیق خوندم و می تونم برات با استناد به منابع معتبر ( زبان شناسی تاریخی، فرهنگ های کهن، و اسناد واژه شناسی ) قدم به قدم نقدش کنم. برای اینکه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

ادعاها پایه علمی ندارند جواب رو هم طوری می نویسم که هم از نظر زبان شناسی تاریخی دقیق باشه، هم با رفرنس های دانشگاهی پشتیبانی بشه، و هم سوءبرداشت های ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودش عبدالرضا هست حساب جدید باز کرده دوستان چه کسی عبدالرضا توهین هیچ کسی توهین نکرده همین شخص هزار به دوستان توهین خود شیفت به خودش امتیاز می دهد م ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

این ادعای شما درباره ریشه شناسی کلمه �چانه� از زبان ترکی و فعل �آچماق� ( باز کردن ) رو به صورت دقیق و مستند نقد می کنم، با ذکر منابع معتبر زبان شناسی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعای اینکه کلمه ی �جهره� تورکی است و ریشه اش �چیغری� ( چیغری به معنای دستگاه نخ ریسی ) بوده، بهتر است با توجه به منابع معتبر زبان شناسی و تاریخی پاس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعاهای نادرست رو با استناد به منابع معتبر تاریخی و زبان شناسی نقد کنیم. ادعایی که فرستادید درباره ی واژه �تاتار� است و خیلی جاها به شکل های نادرست و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

ادعایی که می گوید �تات� یک واژه ترکی است و سه معنی دارد ( غیر ترک، یکجانشین، ترک غیر مسلمان ) ، ترکیبی از واقعیت و تحریف است. بخش هایی از این معانی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این ادعا که واژه �آفرینش� ریشه ی ترکی دارد و از �اورن� یا �اورنیش� گرفته شده، نه از نظر زبان شناسی معتبر است، نه در منابع تاریخی و لغوی فارسی و ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان شناسی تطبیقی می توان جعلی بودن آن را نشان داد. من دقیق و مستند توضیح می دهم تا روشن شود که: - - - 1. خلط میان پسوند مکانی ترکی - DA و پسوند ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوست آقای آرش کیانی قرار ما این که من پان ها رو بدهم اگر می شود دیگه جوابشون ندهید سپاسگزارم ازشما دوست من

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ مستند و دقیق می نویسم تا هم به ریشه ی واقعی �باس� و �بایست� در فارسی پرداخته بشه، هم به ادعای �ترکی بودن�ش جواب علمی داده بشه. - - - 1. ری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لزب. [ ل ِ ] ( ع ِا ) راه تنگ. ( منتهی الارب ) . لزب. [ ل َ زِ ] ( ع ص ) اندک. ج ، لِزاب. ( منتهی الارب ) . لزب. [ ل َ زِ ] ( ع اِ ) ج ِ لزبة. ( من ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لزن. [ ل َ زَ / ل َ ] ( ع مص ) انبوهی نمودن و گرد آمدن قوم بر آب و در هرکاری که باشد. ( منتهی الارب ) . گرد آمدن قوم بر سر چاه به جهت آب و انبوهی کرد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لزج. [ ل َ زِ ] ( معرب ، ص ) ( معرّب از لیز فارسی ) لیز . لغزان. || چسبنده. چسبان. ( منتهی الارب ) . چسبناک. دوسگن. هر چیزی که قبول امتداد کند. علک. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لزوم. [ ل ُ ] ( اِ ) کباده را گویند و آن کمان نرمی باشد که کمانداران بدان مشق کمان کشیدن کنند. ( برهان ) ( آنندراج ) . لیزم. ( آنندراج ) : ای به بازو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حشوش. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حَش . بستانها. بوستانها: حشوش ثلاثه ارض ؛ اردبیل و عمان و هیت است. || ادب جای. حاجت جای. ( منتهی الارب ) . حشوش. [ ح ُ ] ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( حشوة ) حشوة. [ ح ِش ْ وَ ] ( ع اِ ) رجوع به حشو شود. حشوة. [ ح ُ وَ / ح ِ وَ ] ( ع اِ ) امعاء. آنچه در شکم است از آلات غذا. رودگانی. حشوه بطن ؛ آل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حشو. [ ح َش ْوْ ] ( ع مص ) زدن بر حشا. زخم بر شکم زدن. ( زوزنی ) . || آکندن. آکندن بالش و جز آن به آکنه. پر کردن. انباشتن. مملو کردن. || خرمای بد بار ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طولانی. ( از ع ، ص نسبی ) دیر. || دراز. بسیار دراز. طویل. بطول. کثیرالطول : قلم به ختم سخن لب گزید یعنی بس که دلنشین نبود گفتگوی طولانی. درویش واله ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدید. [ م َ ] ( ع ص ) کشیده. دراز. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) . طویل. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) . ممدود. ( اقرب الموارد ) . درازبالا. ( دست ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیر. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از �د و ر� ) گرداننده. آنکه می گرداند. دوردهنده. ( یادداشت مؤلف ) . نعت فاعلی است از اداره. رجوع به اداره شود. || در تداول ، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیاس. ( ع اِ ) ج ِ سائس. ( ناظم الاطباء ) . سیاس. ( اِ ) سخن چینی. چغلی. ( ناظم الاطباء ) . سیاس. [ س َی ْ یا ] ( از ع ، ص ) استاد و ماهر در سیاست. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سائس. [ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) سیاست دان. سیاست مدار. مرد سیاست. سیاست کننده. ( غیاث ) . راه برنده مردمان. ج ، سائسین : پادشاهی عادل و والئی سایس. ( سندبا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاکم. [ ک ِ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی از حکم. داور. قاضی. دیّان. لزام. فتاح. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ) . فیصل. راعی. ( منتهی الارب ) . لزم. حکم. ( اصطل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاتم. [ ت ِ ] ( ع ص ) کلاغ سیاه. زاغ سیاه. || زاغ سرخ پاو سرخ منقار که آن را غراب البین گویند. ( منتهی الارب ) . و آن زاغی سرخ پای و سرخ منقار و دانه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نجاح. [ ن َ ] ( ع اِمص ) پیروزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . فیروزی. ( دهار ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( مهذب الاسما ) . کامیابی. کامروائی. ...