پیشنهاد‌های محمود اقبالی (٣,٢٢٤)

بازدید
١,٣٠٥
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

ادعا را تحلیل کنیم و نشان دهیم که اشتباه و فاقد مبنای علمی است. اجازه بدهید گام به گام بررسی کنیم: - - - 1️⃣ بررسی واژه ی خفتان در منابع معتبر ف ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعای ترکی بودن واژه �دگمه� و ریشه ی آن از فعل توگمک است. اجازه بدهید با دقت و منابع معتبر بررسی کنیم و ادعای مذکور را نقد علمی کنیم. - - - ۱. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعا را دقیق و مستند بررسی کنیم - - - ۱. ادعای مورد نظر برخی منابع و افراد ادعا می کنند که واژه ی فارسی �چرخ� اصالتاً تورکی است و شکل اولیه آن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

ادعا را با دقت بررسی کنیم و از منابع معتبر علمی و تاریخی استفاده کنیم. ابتدا متن ادعا را تحلیل می کنیم: > �گنج کلمه ای تورکی است که از فعل گممک به م ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

ادعای شما مبنی بر اینکه کلمهٔ �بینی� در زبان ترکی از واژهٔ �بیرین� به معنی �بینی� گرفته شده است، باید بگویم که این ادعا از نظر زبان شناسی معتبر نیست ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

ادعای �بزک� از ریشه ترکی و معادل �نقش و نگار� و �بزمک� به معنی آرایش کردن. من قدم به قدم با شواهد مستند پاسخ می دهم. - - - 1️⃣ �بزک� در منابع م ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانم مصیب مهرآشیان مسکنی خیلی عزیز تحقیق هم شده این واژه بوران ترکی اسم پسرانه ترکی هست با احترام به شما کسی خیلی ساده هست بدون سند مدرک حرف می زنه ش ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گام به گام و با منابع معتبر بررسی کن. - - - ۱. در مورد �جو و گندم� و �گو و گندم� ادعای �جو و گندم غلط است� و �گو و گندم پارسی است� صحت ندارد. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

ادعاهای غیرعلمی و ناسازگار با منابع معتبر دینی، تاریخی و عرفانی. من مرحله به مرحله آن را نقد و با منابع معتبر توضیح می دهم: - - - ۱. ادعای �طی ک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعا را با دقت تاریخی بررسی کنیم و ببینیم چه بخش هایی جعلی یا نادرست هستند. من با توجه به منابع معتبر تاریخی پاسخ می دهم. - - - ادعا: �غلامان ت ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ادعای �چرباضمه� و ارتباطش با �چور� و �ادرار� در عربی اول از همه، چنین واژه ای ( �چرباضمه� ) نه در منابع لغوی معتبر فارسی هست، نه در عربی. حتی در ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ادعاهای علمی ناپذیر و برداشت های کاملاً سلیقه ای درباره زبان و ریشه شناسی واژه هاست. اجازه بده مرحله به مرحله با دلایل علمی و منابع معتبر نقد کنم: ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعا: �گسل� در فارسی از ترکی گرفته شده و ریشه آن �کسل� ترکی به معنی بریده شدن است. بیایید قدم به قدم بررسی کنیم: - - - 1️⃣ بررسی واژه �گسل� در ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادعاهای جعلی و غیرعلمی درباره زبان فارسی و ریشه فعل هاست که به طور کامل اشتباه و نادرست است. اجازه بدهید قدم به قدم و با منابع معتبر، علمی و روشن توض ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعاهای نادرست و شبه علمی درباره زبان فارسی و ریشه شناسی آن است. من می توانم هر بخش را با استناد به منابع معتبر زبانی و تاریخی نقد کنم و توضیح دهم که ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد ریشه شناسی واژه های �ترکی�، �گن�، �گنجه� و �گنده�، لازم است به منابع معتبر و لغت نامه های شناخته شده مراجعه کنیم. ۱. واژه �گن� در زبان های ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادعایی که مطرح کرده اید هم از نظر زبان شناسی تاریخی و هم از نظر کاربردشناسی ترکی و ریشه شناسی فارسی اشکالات جدی دارد. بیایید مرحله به مرحله بررسی کن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط به خط با استناد به منابع معتبر بررسی و پاسخ می دم، چون این دست نوشته ها معمولاً پر از مغالطه ی تاریخی، ژنتیکی و هویتی هستند. من پاسخ رو در سه بخش ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اذا. [ اِ ] ( ع حرف ربط ) چون. وقتی. ( غیاث اللغات ) . || پس. ( غیاث اللغات ) . و تکون للمفاجاةو لغیرها. ( منتهی الارب ) . ناگاه. ( غیاث اللغات ) . | ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( آذان ) آذان. ( ع اِ ) ج ِ اُذُن. اذان. [ اَ ] ( ع مص ) آگاهی. آگاهی دادن. آگاهانیدن. نِداء. اعلام. خبر کردن. خبر بگوش رساندن. || گوش بچیزی داشتن ، ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مؤذن. [ م ُءْ ذِ ] ( ع ص ) آگاهی دهنده. نعت فاعلی از ایذان. ( غیاث ) ( آنندراج ) . اعلام کننده. || اذان گوینده. بانگ نماز گوینده. ( غیاث ) . مؤذّن. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارحب. [ اَ ح َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی ازرحب : هذا ارحب ُ من هذا؛ ای اوسع. ( معجم البلدان ) . ارحب. [ اَ ح َ ] ( اِخ ) نام قبیله ای از همدان. ( منته ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارحبی. [ اَ ح َ ] ( ص نسبی ) منسوب به ارحب ، بطنی از همدان. مشهور بدین نسبت ابوحذیفة سلمةبن صهیب الارحبی از تابعین است و حذیفةبن الیمان از او روایت د ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارحبیات. [ اَ ح َ بی یا ] ( ع ص نسبی ، اِ ) ( نجائب. . . ) شتران منسوب به اَرْحَب. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارحم. [ اَ ح َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از راحم. رحیم تر. مهربان تر. بسیاررحم و بسیار مهربان. ( آنندراج ) : اَرحم الراحمین. و فی الحدیث : ارحم امتی اب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارحال. [ اِ ] ( ع مص ) ریاضت دادن و رام کردن ستور را. ( منتهی الارب ) . || دادن ستور بارکش کسی را. شتر باری و سواری بکسی دادن. راحله بکسی دادن. || بس ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارحاء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ رحی ، بمعنی سنگ آسیا. ( آنندراج ) . || دندانهای آسیا. طواحن. || قبائلی که هر یک بنفسه مستقل و مستغنی از دیگرانست. ( مفاتیح ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارحاب. [ اِ ] ( ع مص ) فراخ گردیدن. ( منتهی الارب ) . فراخ شدن سرای. ( تاج المصادر بیهقی ) . || فراخ گردانیدن. ( منتهی الارب ) . فراخ کردن چیزی. ( تا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارحام. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ رحِم و رِحم. زهدان ها. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) : اﷲ یعلم ما تحمل ُ کل انثی و ما تغیض الارحام و ماتزداد و کل شی عند ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منسوبه. [ م َ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) بر وزن و معنی منصوبه است که درست و خوب نشستن نقش و کار و مهمات باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) . انتظام و ترتیب و ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منسوبین. [ م َ ] ( از ع ص ، اِ ) آنهایی که دارای نسبت و علاقه و پیوستگی باشند و خویشاوندان و متعلقان. ( ناظم الاطباء ) . بستگان. وابستگان. ( یادداشت ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صرفان. [ ص َ / ص ِ ] ( ع اِ ) شب و روز. ( اقرب الموارد ) . صرفان. [ ص َ رَ ] ( ع اِ ) مرگ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || مس و قلعی. ( منتهی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صرفی. [ ص َ فی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به صرف. || عالم به علم صرف. ج ، صرفیون و صرفیین. صرفی. [ ص َ ] ( اِخ ) شاعری است. صاحب مجمع الخواص آرد: وی ژول ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( صرفاً ) صرفاً. [ ص ِ فَن ْ ] ( ع ق ) محضاً. خالصاً. || تنها. فقط:صرفاً برای انجام این مقصود. . . صرفاً چنین است. . . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صرف. [ ص َ ] ( ع مص ) گردانیدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ) . بگردانیدن. ( زوزنی ) . گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) . باز گردانیدن کودکان را از مکتب. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

از واژگان زیبا عربی هست ( صرفة ) صرفة. [ ص َ ف َ ] ( ع اِ ) نیک بختی زمانه. ( منتهی الارب ) . ناب الدهر، الذی نفتر عن البرد او عن الحرّ. ( اقرب الم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صرف. [ ص َ ] ( ع مص ) گردانیدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ) . بگردانیدن. ( زوزنی ) . گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) . باز گردانیدن کودکان را از مکتب. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صغیر. [ ص َ ] ( ع ص ) خرد. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( مهذب الاسماء ) . خرد و کوچک. ( غیاث اللغات ) . کوچک. ( مفاتیح العلوم خوارزمی ) . ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( صغیرة ) صغیرة. [ ص َ رَ ] ( ع ص ) تأنیث صغیر. رجوع به صغیر شود. || گناه خرد. ( مهذب الاسماء ) . مقابل کبیرة : اقرار کرده بر گنه خود به سرّ و جهر ن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدال. [ ع ِ ] ( ع مص ) با چیزی برابر آمدن. ( منتهی الارب ) . || خمیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || بازگردیدن از کسی. ( منتهی الارب ) . || اندازه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متظالم. [ م ُ ت َ ل ِ ] ( ع ص ) همدیگررا ستم کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . ظلم و ستم کننده یکی مر دیگری را. ( ناظم الاط ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( متاعة ) متاعة. [ م َ ع َ ] ( ع مص ) نیکو و زیرک شدن ، متع الرجل متاعة؛ نیکو و زیرک گردید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متظاهر. [ م ُ ت َ هَِ] ( ع ص ) یارمند شونده با هم. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ) . پشت به پشت پیوسته و یکدیگر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متاعب. [ م َ ع ِ ] ( ع اِ ) رنجها و ماندگیها این جمع تعب است خلاف قیاس. ( آنندراج ) ( غیاث ) . ج ِ متعب و متعبة. ( اقرب الموارد ) . ج ِ متعب. ( ناظم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متاع. [ م َ ] ( ع اِ ) اخریان و کالا و سود ومنفعت و سامان و هر آنچه حوائج را سودمند باشد. ج ، امتعه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . ق ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

واژه بسمه تعالی از ریشه ی دو واژه اول ترکی بسمه و تعالی عربی هست واژه بسمه. [ ب َ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) باسمه. لغت ترکی است و آن نام ابزاریست ک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسمه. [ ب َ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) باسمه. لغت ترکی است و آن نام ابزاریست که بدان نقش ها و کلمه ها را بر منسوجات طبع میکنند چنانکه کاغذ رابا خاتم م ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعالیم. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تعلیم. تعلیمات. رجوع به تعلیم شود. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسیه. [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ ] ( از ع ، اِ ) آنچه نقد نباشد و به زمانه بعید وعده ادای آن کرده باشند. ( غیاث اللغات ) ( ازآنندراج ) . خلاف نقد. ( ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعالی. [ ت َ ] ( ع مص ) بلند شدن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) . بس بلندشدن و برآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ارتفاع ( بر ...