عدال

لغت نامه دهخدا

عدال. [ ع ِ ] ( ع مص ) با چیزی برابر آمدن. ( منتهی الارب ). || خمیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بازگردیدن از کسی. ( منتهی الارب ). || اندازه کردن میان دو چیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بازگردیدن. ( منتهی الارب ). || توقف نمودن. || هم وزن کردن و برابر گردانیدن چیزی را به چیزی. || با کسی سوار شدن در کجاوه. || متردد بودن در اختیار یکی از دو امر که پیش آید کسی را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

با چیزی برابر آمدن خمیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس