پیشنهادهای English User (٩٧٢)
تشویق و تحریک به مردانه رفتار کردن
تازه اگه، همین قدرش معلوم نیست، دست بالاش، نهایتش
تازه، تنها، فقط that was but the beginning این تازه ( فقط، تنها ) شروع کار بود
بخش و سهم The report shows that poor families spend a larger proportion of their income on food. نسبت The proportion of women to men at my college ...
زده شدن و اظهار شدن یک سخن
پابرجا شدن، جا افتادن، پا گرفتن
گریبان گیر شدن، روی دوش افتادن، به دوش کشیدن، متقبل شدن، متحمل شدن، پذیرا شدن، محول شدن با کلماتی مثل اینها به کار میره:هزینه، خرج، قرض، مسئولیت، بار ...
از قبل ترتیب کاری رو دادن ( قبل اینکه کسی کاری رو درخواست کرده باشه ما اون کار رو برای اون شخص انجام بدیم ) I took the liberty of booking theatre se ...
اینطور نیست که. . .
پر از آب، غرقِ آب The boat was swamped by an enormous wave قایق پر از آب غرق در چیزی بودن، پر از چیزی بودن swamped with debt غرق در بدهی
کار فوری، امر و مساله مهم و حیاتی، فوریت کاری
غرقِ شادی یا یک کار لذت بخش بودن، سر مستِ چیزی بودن She's revelling in her newly found freedom. He revelled in his role as team manager.
حالا هر چی
از پس کار خود برآمدن، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن
. . . همینه دیگه، . . . این شکلیه دیگه، رسم. . . همینه جای خالی بستگی داره بعد is چی بیاد، مثلا such is the tale of true love such is life
موهبت It’s a mercy that no one was hurt in the fire.
به رسم ادب و احترام، من باب ادب
وتو کردن
انگار نه انگار که
فعلا که. . .
ذره ای اهمیت نداره، کوچکترین اهمیتی نداره
( برای اولین بار ) مورد استفاده قرار گرفتن، بکار گرفته شدن When were music CDs first introduced? These trees were introduced into New England from Eu ...
آقایی کردن، بزرگواری به خرج دادن He decided to take the high road and say he was sorry. Taking the high road, Alvarez never fired back with insults ...
قالِ فکر زیادی و شک و تردید رو کندن و به فراموشی سپردن، اصطلاحا پروندش رو ببندیم I want to lay/put to rest any lingering doubts about my decision. Y ...
ناشی گری، اشتباه مبتدیانه و ناشیانه
کارگذاشتن و راه اندازی کردن، راه انداختن I must put on a new lock
افت و خیز دار، پر افت و خیز
پدید آمدن، حاصل شدن
به هم چنین
منظور کردن، گنجاندن It’s built into the price of the roomاین در قیمت اتاق منظور شده است تعبیه کردنThere are three cash machines built into the wall.
دست و پا چلفتی و شرتی کار ناسنجیده و ناآزموده
گره گلی، گره به حالت گره ربان
پیرامون موضوعی صحبت کردن، به حواشی موضوع پرداختن He just kept talking around the subject and didn't tackle the main issues.
تو فکر بودن
فزونی یافتن، افزون شدن درست و جور در آمدن
محفوظ نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن ( خرج و مصرف نکردن )
شرتی کاری کردن
مبدل شدن
کار بلد و کاردرست
به کسی برای خرید محصول کمک و راهنمایی کردن ( مثل افرادی که در فروشگاه ها برای راهنمایی مشتریان استخدام شده اند )
تحت اشراف، تحت کنترل، تحت مالکیت
چرا اینجوریه؟ این چجور رفتاره؟
گیر کشیدن سوال پیچ کردن، به پای کسی پیچیدن برای گرفتن اطلاعات
تفتیش کردن
یواشکی ، نامحسوس
توی دردسر و مضیقه بودن رودروی کسی قرار گرفتن، در افتادن باکسی
سپردن، وانهادن، واگذاردن خود رو تسلیم کردن، سر تسلیم فرود آوردن
زمام امور رو در دست گرفتن
چشمم آب نمی خوره
نه در اندازه های، نه اونقدر