پیشنهادهای حسین کتابدار (٢٤,٣٢٨)
🔹 معادل فارسی: کاری کاتور / تصویر اغراق آمیز / نقاشی طنزآمیز به عنوان فعل: کاری کاتور کشیدن / تصویر اغراق آمیز ساختن 🔹 مترادف ها: cartoon – satire ...
دِلینی اِیشِن 🔹 معادل فارسی: ترسیم دقیق / توصیف جزئیات / مرزبندی / تشریح ساختاری / تفکیک 🔹 نمونه جمله ها: There was no clear delineation of roles i ...
🔸 معادل فارسی: بت شکن / سنت ستیز / مخالف باورهای تثبیت شده / ساختارشکن در زبان محاوره ای: کسی که با باورهای رایج می جنگه، ضدجریان، سنت گریز، قاعد ...
🔹 نمونه جمله ها: The software includes in - built security features. نرم افزار شامل ویژگی های امنیتی تعبیه شده است. Her in - built optimism helpe ...
🔹 مثال ها: From the data, we can educe a clear trend in consumer behavior. از داده ها می توانیم یک روند واضح در رفتار مصرف کننده استنتاج کنیم. Her ...
🔹 معادل فارسی: افروختن / شعله ور ساختن / برانگیختن / الهام بخشیدن 🔹 نمونه جمله ها: Fresh remembrance of injustice must still enkindle rage. یادآور ...
🔹 معادل فارسی : وظیفه ی مراقبت / تعهد به مراقبت معقول / مسئولیت قانونی و اخلاقی در قبال سلامت و امنیت دیگران 🔹 مثال ها: Employers have a duty of c ...
🔹 معادل فارسی : خال خال / نقش های نور و سایه / لکه های رنگی یا نوری پراکنده / خال دار کردن 🔹 مثال ها: The horse had a beautiful dapple - grey coat ...
🔹 معادل فارسی : گرگ ومیش زی / فعال در سپیده دم و غروب / وابسته به نیم تاریکی 🔹 مثال ها: Deer are crepuscular, meaning they are most active at dawn ...
🔹 مثال ها: The body was wrapped in a burial shroud. جسد در کفنی پیچیده شده بود. The truth remains hidden beneath a shroud of mystery. حقیقت ز ...
🔹 معادل فارسی : گرگ ومیش / پایان روز / دم دمای غروب / نیم تاریکی شاعرانه 🔹 مثال ها: I walked home in the gloaming, with the city lights coming on. ...
/پِن - ام - برا/ 🔹 معادل فارسی : نیم سایه / منطقه ی گذار بین نور و تاریکی / حالت بینابینی و مبهم 1. ( پزشکی – سکته مغزی ) : در علوم اعصاب، penumbra ...
/آمبرج/ 🔹 **معادل فارسی:** **رنجش** / **رنجیدن** / **خشم پنهان** / **برآشفتگی** ### 🔸 **تعریف:** **Umbrage** به معنای **احساس ناراحتی یا رنجش ا ...
سیلوئِت 🔹 معادل فارسی : سایه نما / شبح نوری / طرح کلی تاریک / تصویر ضدنور 🔹 مثال ها: “The silhouette of the tree stood stark against the sunset. ” ...
( روان شناسی ) : پذیرش آگاهانه ی نقص ها، اشتباهات، و محدودیت های شخصی به عنوان بخشی طبیعی از انسان بودن. ( فلسفی ) : رهایی از توهم کمال و حرکت به س ...
🔹 معادل فارسی: تمرین همدلی – پرورش همدلی – همدلانه رفتار کردن ( روان شناسی ) : فرآیند آگاهانه ی تقویت توانایی درک و احساس تجربه های دیگران—از طریق ...
🔹 معادل فارسی: درخواست حمایت – جستجوی کمک – طلب پشتیبانی – دنبال همدلی بودن ( روان شناسی ) : فرآیند فعالانه ی درخواست کمک، راهنمایی یا همدلی از دیگ ...
🔹 معادل فارسی: بازچینی شناختی – بازنگری ذهنی – بازقالب بندی فکری – تغییر چارچوب ذهنی بازسازی ذهنی افکار منفی: به جای تمرکز بر نگرانی ها و ترس ها، تل ...
🔹 معادل فارسی: سازوکار مقابله ای – مکانیسم کنار آمدن – راهکار روانی برای مقابله با فشار – رفتارهای تطبیقی در برابر استرس مکانیزم های مقابله ای به رو ...
🔹 معادل فارسی: فرار دل انگیز – گریز سرشار از شادی – رهایی شیرین – پناهگاه لذت بخش 🔹 مترادف ها: Peaceful getaway – Joyful retreat – Heavenly refuge ...
🔹 معادل فارسی: خلوتگاه آرامش – گوشه ی هم نوایی – پناه دل و ذهن 🔹 مترادف ها: Peaceful retreat – Sanctuary of balance – Tranquil haven – Soul refuge ...
🔹 معادل فارسی: گوشه ی دنج – پناهگاه گرم و نرم – کنج آرامش – فضای خلوت و دل نشین 🔹 مترادف ها: Snug corner – Quiet retreat – Reading nook – Comfort z ...
🔹 معادل فارسی: غذای آرام بخش – غذای دل خوش کننده – غذای نوستالژیک – غذای تسکین دهنده 🔹 مترادف ها: Soul food – Home - cooked meal – Hearty dish – No ...
🔹 معادل فارسی: آرامش دل – تسکین قلب – آسودگی خاطر 🔸 مثال ها: After years of searching, she finally found heartsease in the quiet countryside. پس از ...
🔹 معادل فارسی : بی اثر شدن / خراب کردن / نتیجه ندادن / گل نکردن ( کاربرد رایج ) : وقتی شوخی، ایده، یا تلاش کسی نتیجه نمی ده یا واکنش مثبتی نمی گیره ...
/ˈkrɪndʒˌt�stɪk/ کرینج تَستیک 🔹 معادل فارسی : ناجورِ شگفت انگیز / خجالت آورِ سرگرم کننده / شرم آورِ جذاب واژه ی Cringetastic یک صفت عامیانه و ترکیبی ...
🔹 معادل فارسی : لاک پشتِ خجالت اجتماعی / نماد لحظه ی ناجور / اشاره ی تصویری به موقعیت خجالت آور Awkward Turtle ( لاک پشت دست و پا چلفتی ) یک حرکت یا ...
🔹 معادل فارسی : به شدت خجالت آور / شرم آور / ناخوشایند به حدی که انگشت پا جمع می شه! 🔹 مثال ها: That speech was so toe - curling, I wanted to disa ...
Socially Awkward Penguin یا پنگوئن اجتماعی دست و پا چلفتی یک میم ( meme/مفهوم یا ایده ) اینترنتی محبوب است که نمایانگر وضعیت های ناهمراه و ناهنجار اج ...
🔹 نکته ی فرهنگی: Butterfly Woman نماد زنانیه که با رهایی از قضاوت ها، ترس ها، و نقش های تحمیلی، به خود واقعی و خلاق خودشون دست پیدا می کنن. در فرهنگ ...
🎭 معنای استعاری و نمادین گربه: نماد اغواگری، استقلال، و بی اعتنایی حیاط: فضای نیمه عمومی، جایی بین خانه و خیابان ترکیب این دو، زنی را تداعی می کند ...
🔹 معادل فارسی : مد روز، جریان محبوب، صف موفق ها، موج عمومی که همه به آن می پیوندند 🔹 مثال ها: After one influencer promoted the product, everyone ...
🔹 معادل فارسی : بپر بالا و سوار شو، سریع سوار شدن به وسیله ای، به چیزی یا فعالیتی ملحق شدن ( غیررسمی و سریع ) 🔹 مثال ها: Let’s hop on the bus bef ...
🔹 معادل فارسی : سوار شدن ( به وسیله نقلیه ) ، پیوستن به گروه یا سازمانی، عضو شدن در تیم یا پروژه ای 🔹 مثال ها: The train can’t leave until everyon ...
🔹 معادل فارسی : به صف کسی یا گروهی پیوستن، عضو جمعی شدن، وارد طبقه یا دسته ای خاص شدن 🔹 مثال ها: After years of hard work, he finally joined the r ...
🔹 معادل فارسی : وصل شدن به، اتصال پیدا کردن به منبع یا سیستم، درگیر شدن با چیزی، دسترسی پیدا کردن به اطلاعات یا جامعه ای خاص 🔹 مثال ها: Grab a spa ...
🔹 معادل فارسی : در جمع حل شدن، با دیگران قاطی شدن، در فضای اجتماعی وارد شدن و تعامل کردن 🔹 مثال ها: He mingled in with the crowd and disappeared. ...
🔹 مثال ها: The elderly couple linked arms and walked slowly down the street. زوج سالخورده بازو در بازوی هم انداختند و آرام در خیابان قدم زدند. St ...
🔹 معادل فارسی : سوار شدن ( به وسیله نقلیه ) ، بالا رفتن و وارد شدن، پیوستن به سفر یا ماجراجویی 🔹 مثال ها: All aboard! The ship is leaving. همه سوا ...
🔹 معادل فارسی : هم پیمان شدن با کسی یا گروهی، هم دست شدن، هم جهت شدن با جریان یا حزب خاص، 🔹 مثال ها: After much thought, she decided to throw in ...
🔹 معادل فارسی : سوار شدن رایگان به ماشین کسی / درخواست همراهی در مسیر / کَروَن گرفتن / با ماشین دیگران سفر کردن 🔹 مثال ها: I missed the bus, so I ...
🔹 معادل فارسی : اگه استفاده نکنی، از دستش می دی / مهارت یا توانایی بدون تمرین از بین می ره / تمرین نکردن یعنی فراموشی یا تحلیل رفتن 🔹 مثال ها: You ...
**استراتژی های متقاعدسازی** به روش های آگاهانه و برنامه ریزی شده ای گفته می شود که برای قانع کردن دیگران به پذیرش یک باور، نگرش یا انجام یک اقدام خاص ...
**Coercive tactics** به روش ها و اقداماتی گفته می شود که با هدف فشار آوردن، مجبور کردن یا تحت کنترل گذاشتن فرد یا گروهی به کار می روند تا آنها کاری ر ...
**Underhanded tactics** به معنای �تاکتیک های زیرکانه، مخفیانه و غیرصادقانه� است که در زمینه جنگ روانی و استراتژی های نفوذ به کار می رود. این روش ها ش ...
**Sneaky maneuvers** اشاره دارد به رفتارها و تاکتیک های زیرکانه، پنهان کارانه و گاه فریبکارانه که با هدف نفوذ، دستکاری، یا تحت تأثیر قرار دادن یک رقی ...
**Sly tactics** در زمینه جنگ روانی و رفتارهای استراتژیک به تکنیک ها و روش های زیرکانه و فریبکارانه اشاره دارد که با هدف نفوذ، دستکاری، یا تحت تاثیر ق ...
**Front organization** در زمینه جنگ روانی و تاکتیک های اغواگرانه به معنای **سازمانی است که به ظاهر مستقل و مشروع به نظر می رسد اما در واقع تحت کنترل ...
**تاکتیک های اغواگرانه** به روش ها و اقداماتی گفته می شود که با هدف تضعیف یا سرنگونی حکومت، نهادها، نظام ها یا باورهای مستقر از درون و به صورت غیرمست ...
**Strategic coercion** به معنای استفاده هدفمند و عمدی از تهدیدات آشکار یا فشارهایی است که با هدف و برنامه ریزی شده برای تحت تأثیر قرار دادن تصمیم ها، ...