penumbra

/pəˈnəmbrə//pɪˈnʌmbrə/

معنی: نیم سایه، سایه روشن، شبه ظل
معانی دیگر: حاشیه، کناره، مرز، (نجوم) نیم سایه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: penumbrae, penumbras
مشتقات: penumbral (adj.), penumbrous (adj.)
(1) تعریف: the partially lighted shadow that surrounds the complete shadow of an opaque body such as the moon during an eclipse. (Cf. umbra.)

(2) تعریف: the grayish area around the dark central area of a sunspot.

(3) تعریف: an indefinite, borderline area.

- The case before the court falls into the penumbra of the law, so the path to resolution will be protracted.
[ترجمه گوگل] پرونده پیش روی دادگاه در زیر سایه قانون قرار می گیرد، بنابراین مسیر حل و فصل طولانی خواهد شد
[ترجمه ترگمان] پرونده قبل از سقوط دادگاه به تصویب قانون تبدیل خواهد شد، بنابراین راه حلی برای حل آن به طول خواهد انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in the penumbra of self-consciousness
در مرز خودآگاهی

2. The First Amendment has a penumbra where privacy is protected from governmental intrusion.
[ترجمه گوگل]اصلاحیه اول دارای یک نیم سایه است که در آن حریم خصوصی از نفوذ دولت محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]اولین اصلاحیه قانون اساسی دارد که در آن حریم خصوصی از نفوذ دولت حفاظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In other words, the First Amendment has a penumbra where privacy is protected from governmental intrusion.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، اولین متمم متمم یک نیم سایه است که در آن حریم خصوصی از نفوذ دولت محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، متمم اول قانون اساسی دارد که در آن حریم خصوصی از نفوذ دولت حفاظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She kept hitting my forehead, and penumbra replaced myopia, and my arms fell away, no longer offering interference.
[ترجمه گوگل]او مدام به پیشانی من ضربه می زد و نیم سایه جایگزین نزدیک بینی شد و بازوهایم از بین رفتند و دیگر دخالتی نداشتند
[ترجمه ترگمان]او به پیشانیم خورد، penumbra را به من نشان داد، و بازوانم از myopia افتاد، و دیگر توجهی به دخالت کردن نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The area round it was hidden in the penumbra.
[ترجمه گوگل]اطراف آن در نیم سایه پنهان شده بود
[ترجمه ترگمان]محیط اطراف آن در سایه روشن نهفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The right of association contained in the penumbra of the First Amendment is one, as we have seen.
[ترجمه گوگل]همانطور که دیدیم، حق تشکل مندرج در نیم‌مجموعه متمم اول یکی است
[ترجمه ترگمان]حق ارتباط موجود در متمم اول متمم اول، همان طور که دیده ایم، یکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A penumbra of doubt surrounds the incident.
[ترجمه گوگل]شبهه‌ای از شک این حادثه را احاطه کرده است
[ترجمه ترگمان]بدون شک در محاصره این حادثه شک و تردید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This includes the continuous survey of umbra and penumbra of the sunspot.
[ترجمه گوگل]این شامل بررسی مداوم چتر و نیم سایه لکه خورشیدی است
[ترجمه ترگمان]این شامل بررسی مستمر of و penumbra از the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The area of the penumbra was measured and analyzed with an image analysis system.
[ترجمه گوگل]مساحت نیم سایه با سیستم آنالیز تصویر اندازه گیری و آنالیز شد
[ترجمه ترگمان]مساحت of با یک سیستم آنالیز تصویر اندازه گیری و آنالیز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Traditionally(Sentence dictionary), the word wangliang has three different meanings penumbra and elf.
[ترجمه گوگل]به طور سنتی (فرهنگ جملات)، کلمه wangliang دارای سه معنای مختلف نیم سایه و جن است
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی (واژه فرهنگ لغت)واژه wangliang دارای سه معنای مختلف penumbra و elf است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thus the penumbra and DND are the current targets in stroke treatment studies.
[ترجمه گوگل]بنابراین نیم سایه و DND اهداف فعلی در مطالعات درمان سکته مغزی هستند
[ترجمه ترگمان]بنابراین the و DND اهداف فعلی در مطالعات درمان سکته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thus, beyond the specifically theological reasons for unionism, there is a broader penumbra of social concerns.
[ترجمه گوگل]بنابراین، فراتر از دلایل خاص الاهیاتی برای اتحادیه‌گرایی، یک شبه گسترده‌تر از نگرانی‌های اجتماعی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، فراتر از دلایل کلامی مربوط به unionism، a اجتماعی گسترده تری از نگرانی های اجتماعی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In additional, the luminance step is applied to detect the penumbra.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مرحله درخشندگی برای تشخیص نیم سایه اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مرحله درخشندگی برای شناسایی the اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Extending into space, Earth's cone-shaped shadow has two distinct parts, the lighter, outer part or penumbra, and the darker, inner shadow called the umbra.
[ترجمه گوگل]سایه مخروطی شکل زمین که به فضا امتداد می یابد، دارای دو قسمت متمایز است، قسمت روشن تر، قسمت بیرونی یا نیم سایه، و سایه تاریک تر و درونی به نام umbra
[ترجمه ترگمان]با گسترش به فضا، سایه مخروط شکل زمین دارای دو قسمت متمایز، قسمت بیرونی، قسمت بیرونی و یا penumbra است، و سایه درونی تیره تر، the نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is still in the primary stage of the penumbra study in neonate with HIE.
[ترجمه گوگل]هنوز در مرحله اولیه مطالعه نیم سایه در نوزاد مبتلا به HIE است
[ترجمه ترگمان]هنوز در مرحله اولیه مطالعه penumbra در neonate با hie است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیم سایه (اسم)
halation, penumbra

سایه روشن (اسم)
lighting, penumbra

شبه ظل (اسم)
penumbra

انگلیسی به انگلیسی

• partly lighted area around any shadow

پیشنهاد کاربران

[حقوق]
حقوق ضمنی، حقوق حاشیه ای
به طور ضمنی از سایر اصول حقوقی که صریحاً در منشور حمایت شده اند، استنتاج می شوند ( از طریق استدلال شناسایی می شوند )
مثال : recognition of collective bargaining within the penumbra of the right to freedom of association
...
[مشاهده متن کامل]

به رسمیت شناختن چانه زنی جمعی بصورت ضمنی از حق آزادی تشکل ها

penumbra ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: نیم‏سایه
تعریف: [فیزیک - اپتیک] قسمتی از سایه که فقط با بخشی از چشمۀ نور روشن شده است|||[نجوم] 1. ناحیه‏ای که در هنگام گرفت در تاریکی جزئی اطراف سایه است|||2. ناحیه‏ای از هر لکۀ خورشیدی که تیرگی کمتری دارد و ناحیۀ تیرۀ مرکزی را احاطه کرده است

بپرس