delineation

/dəˌlɪniˈeɪʃn̩//dɪˌlɪnɪˈeɪʃn̩/

معنی: شرح، طرح، تصویر، توصیف
معانی دیگر: طرح، تصویر، توصیف، شرح

جمله های نمونه

1. This delineation of labourism is ideal-typical; in practice it could exhibit contradictory tendencies.
[ترجمه گوگل]این تشریح کارگری ایده آل-معمولی است در عمل می تواند تمایلات متناقضی از خود نشان دهد
[ترجمه ترگمان]این توصیف از labourism ایده آل است؛ در عمل می تواند گرایش ها متضادی را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At that stage, my delineation of native soil customs reached the realm of infatuation.
[ترجمه گوگل]در آن مرحله، ترسیم آداب و رسوم خاک بومی به قلمرو شیفتگی رسید
[ترجمه ترگمان]در آن مرحله، تعیین من از آداب و رسوم بومی خاک به قلمرو عشق و شیفتگی دست یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Delineation of ecological units is an important task for forest land classification.
[ترجمه گوگل]ترسیم واحدهای اکولوژیکی یک وظیفه مهم برای طبقه بندی اراضی جنگلی است
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی واحدهای اکولوژیکی یک وظیفه مهم برای طبقه بندی زمین جنگل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I really do not want to geographical delineation of a local person to assess.
[ترجمه گوگل]من واقعا نمی خواهم به تعیین جغرافیایی یک فرد محلی برای ارزیابی
[ترجمه ترگمان]من واقعا تمایلی به ارزیابی جغرافیایی یک فرد محلی برای ارزیابی آن ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Logical failure is experienced when cell delineation is lost.
[ترجمه گوگل]شکست منطقی زمانی تجربه می شود که جداسازی سلول از بین برود
[ترجمه ترگمان]شکست منطقی زمانی تجربه می شود که توصیف سلول گم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This band combination provides the best delineation between vegetation types.
[ترجمه گوگل]این ترکیب نواری بهترین مرزبندی بین انواع پوشش گیاهی را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این ترکیب باند، بهترین توصیف را بین انواع پوشش گیاهی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sequencing refers to the delineation of the order of the repeating units in DNA and protein.
[ترجمه گوگل]توالی یابی به تعیین ترتیب واحدهای تکرار شونده در DNA و پروتئین اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]ترتیب بندی به تعیین ترتیب واحدهای تکرار شونده در DNA و پروتئین اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Delineation of a high - risk group could facilitate prevention strategies.
[ترجمه گوگل]تعیین یک گروه پرخطر می تواند راهبردهای پیشگیری را تسهیل کند
[ترجمه ترگمان]Delineation یک گروه با ریسک بالا می تواند استراتژی های پیش گیری را تسهیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The author's character delineation is forceful.
[ترجمه گوگل]ترسیم شخصیت نویسنده قوی است
[ترجمه ترگمان]توصیف شخصیت نویسنده، قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Delineation of channels is the first step of geologic evaluation.
[ترجمه گوگل]ترسیم کانال ها اولین گام ارزیابی زمین شناسی است
[ترجمه ترگمان]استفاده از کانال ها، اولین گام ارزیابی زمین شناسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. MRI provided excellent delineation of the intraatrial membrane and the size of the membrane orifice.
[ترجمه گوگل]MRI ترسیم بسیار خوبی از غشای داخل دهلیزی و اندازه روزنه غشاء را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]MRI نشان عالی از غشا intraatrial و اندازه orifice غشا فراهم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Delineation of a boundary is limited to the visible features.
[ترجمه گوگل]تعیین یک مرز به ویژگی های قابل مشاهده محدود می شود
[ترجمه ترگمان]Delineation یک مرز محدود به ویژگی های قابل مشاهده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An elaborate delineation was made about the developmental history of potentialmeasuring device before the 20 th century.
[ترجمه گوگل]شرح مفصلی درباره تاریخچه توسعه دستگاه سنجش پتانسیل قبل از قرن بیستم انجام شد
[ترجمه ترگمان]تعیین مفصلی در مورد تاریخچه رشد دستگاه potentialmeasuring قبل از قرن بیستم انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To verify the rationality of target volume delineation and the clinical effect for nasopharyngeal carcinoma ( NPC ).
[ترجمه گوگل]برای تأیید منطقی بودن تعیین حجم هدف و اثر بالینی برای کارسینوم نازوفارنکس (NPC)
[ترجمه ترگمان]برای تایید عقلانیت حجم هدف، و اثر بالینی برای carcinoma nasopharyngeal (کنگره خلق خلق)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرح (اسم)
treatise, circumstance, account, story, description, explanation, exposition, statement, narrative, tale, innuendo, gloss, interpretation, presentment, relation, recitation, sketch, delineation, legend, footnote, geography

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

تصویر (اسم)
likeness, description, portrayal, projection, form, image, picture, portrait, hue, icon, delineation, illustration, vignette, scenography

توصیف (اسم)
qualification, description, narration, shading, delineation

تخصصی

[عمران و معماری] بازتاب
[زمین شناسی] طرح بندی مرحله ای در تدوین نقشه که در آن عوارض قابل نقشه برداری تعیین می شوند و بر روی مواد متعددی شکل بیرونی آنها رسم می شود یا بطور دیداری انتخاب می شوند (مثلاً وقتی که از دستگاه ترسیمی استریوسکوپ استفاده می شود).
[ریاضیات] نمایش، توصیف، تصویر، طرح
[خاک شناسی] مرزبندی
[آب و خاک] ترسیم خط محدوده، جداسازی محدوده، مرزکشی

انگلیسی به انگلیسی

• description, sketch, outline

پیشنهاد کاربران

بپرس