حسین کتابدار - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

murkiness: 🔸 معادل فارسی: تاریکی / تیرگی / کد ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put money in: 🔸 معادل فارسی: سرمایه گذاری کردن / ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop some cash: 🔸 معادل فارسی: پول خرج کردن / یه ک ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two’s a crowd: 🔸 معادل فارسی: دو نفر هم زیادن / ح ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

main tenet: 🔸 معادل فارسی: اصل بنیادین / باور ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

signature achievement: 🔸 معادل فارسی: دستاورد شاخص / موفق ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sink money into: 🔸 معادل فارسی: پول ریختن توی چیزی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

safety blanket: 🔸 معادل فارسی: پتو ی امنیت / پناه ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

business buff: 🔸 معادل فارسی: کارشناس مشتاق کسب و ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw someone a curveball: 🔸 معادل فارسی: غافلگیر کردن / یه ح ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cornerstone event: 🔸 معادل فارسی: رویداد بنیادی / واق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consoler: 🔸 معادل فارسی: تسلی دهنده / آرام ب ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plow money into: 🔸 معادل فارسی: پول تزریق کردن / سر ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crux: 🔹 نکته ی کلیدی / اصل موضوع / لب مط ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tastegasm: تِیست گَزِم 🔸 معادل فارسی: انفجار ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boss moves only: 🔸 معادل فارسی: فقط حرکت های رئیس و ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kernel theory: 🔸 تعریف ها: 1. ( ریاضی – جبر و خ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pump for information: 🔸 معادل فارسی: اطلاعات گرفتن با اص ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

landscape horticulture: 🔸 معادل فارسی: باغبانی منظر / طراح ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

box squat: 🔸 معادل فارسی: اسکوات با نیمکت / ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pomology: 🔸 معادل فارسی: میوه شناسی / علم پر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turf management: 🔸 معادل فارسی: مدیریت چمن / نگهدار ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

olericulture: 🔸 معادل فارسی: سبزی کاری علمی / عل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

floriculture: 🔸 معادل فارسی: گل کاری علمی / علم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toot one's own horn: "Toot one's own horn" is an idiom t ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emom: 🔸 تعریف ها: 1. ( تمرینی – تناوبی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wod: 🔸 تعریف ها: 1. ( کراس فیت – تمری ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

core crusher: ( ورزشی – اسم ) : اصطلاحی برای تمری ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

booty burn: ( ورزشی – اسم ) : اصطلاحی برای تمری ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dumbbell reverse grip bent over row: 🔸 معادل فارسی: تمرین زیربازو خم با ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dumbbell bent over row: 🔸 معادل فارسی: تمرین زیربازو با دم ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tabata: 🔸 معادل فارسی: تمرین تناوبی با شدت ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dumbbell curl: 🔸 معادل فارسی: تمرین جلو بازو با د ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bosu ball: 🔸 معادل فارسی: توپ تعادلی BOSU / ن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heat up: It can mean to become more intense ...

٢ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

واژه ی مرکب به واژهای گفته می شود ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel the burn: 🔸 اصطلاح "feel the burn" به حس سوز ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank the heavens: 🔸 معنا: عبارت "Thank the heavens" ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weight off one's shoulders: 🔸 اصطلاحی عامیانه که به معنی احساس ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop dimes: 🔸 معادل فارسی: لو دادن / خبر دادن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

testifier: 🔸 معادل فارسی: شاهد / کسی که شهادت ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squeaky wheel: 🔸 معادل فارسی: شاهد یا فردی که با ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull off the feat: 🔸 معادل فارسی: موفق شدن در انجام ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

county: a political division of the UK or I ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send to the reaper: 🔸 معادل فارسی: فرستادن نزد مرگ / س ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off someone: 🔸 معادل فارسی: کشتن / حذف کردن / ا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ployer: 🔸 معادل فارسی: فریب کار / حیله گر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast one: 🔸 معادل فارسی: حقه ی سریع / کلک فو ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seasoned citizen: 🔸 معادل فارسی: شهروند باتجربه / فر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boss the game: 🔸 معادل فارسی: سلطه بر بازی / فرما ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grown upish: 🔸 معادل فارسی: نیمه بالغ / شبه بال ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a slam dunk: 🔸 معادل فارسی: موفقیت تضمینی / حر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep track of: to stay informed about the progress ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thruout: 🔸 معادل فارسی: در سراسر / در تمام ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

delicate flower: 🔸 معادل فارسی: گل لطیف / گل ظریف / ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسکوپلامین: 🔸 معادل فارسی: اسکوپولامین / هیوسی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no muss: 🔸 معادل فارسی: بی دردسر / بدون شلو ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send to the farm: 🔸 تعریف ها: 1. ( استعاری – طنز تلخ ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

restroom: a room with toilets that is in a pu ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rise above: To “rise above” means to transcend ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

generous to a fault: 🔸 معادل فارسی: بیش ازحد بخشنده / ب ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

generosity galore: 🔸 معادل فارسی: سراسر بخشش / پر از ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bet that up: 🔸 معادل فارسی: باشه / حله / قطعی ش ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold answerable: 🔸 معادل فارسی: پاسخگو دانستن / مسئ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put the onus on: 🔸 معادل فارسی: مسئولیت را بر عهده ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

share the load: 🔸 معادل فارسی: تقسیم بار مسئولیت / ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll swear on a stack of donuts: 🔸 معادل فارسی: قول شرف می دم / قسم ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cross my heart and hope to die: 🔸 معادل فارسی: قول شرف می دم / قسم ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

think on one’s feet: 🔸 معادل فارسی: سریع تصمیم گرفتن / ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take two: 🔸 معادل فارسی: دوباره گرفتن / بردا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be quick on the uptake: 🔸 معادل فارسی: سریع فهمیدن / زود گ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move like water: 🔸 معادل فارسی: مثل آب حرکت کردن / ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steal candy from a baby: 🔸 تعریف ها: 1. ( طنزآمیز – استعا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast on the draw: 🔸 معادل فارسی: سریع در کشیدن اسلحه ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bend like a reed: 🔸 معادل فارسی: مثل نی خم شدن / انع ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go on a runner: 🔸 معادل فارسی: فرار کردن / در رفتن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on death’s door: 🔸 معادل فارسی: لب مرگ / در آستانه ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

push pull legs: 🔸 معادل فارسی: تقسیم بندی تمرینات ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in harm’s way: 🔸 معادل فارسی: در معرض خطر / در مو ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on lockdown: 🔸 معادل فارسی: در وضعیت قرنطینه / ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snoop out: 🔸 معادل فارسی: جست وجو کردن / سرک ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هولوفراستیس: **🔹 واژه:** **هولوفراستیس ( Holop ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holophrasis: **🔹 واژه:** **هولوفراستیس ( Holop ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wyrd: 🔸 معادل فارسی: سرنوشت / تقدیر / سر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a crack in the door: 🔸 معادل فارسی: یک فرصت کوچک / روزن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s a toss up: 🔸 معادل فارسی: شانس مساوی بودن / ن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s a dead cert: 🔸 معادل فارسی: قطعی بودن / مطمئن ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moira: 🔸 تعریف ها: 1. اسم دخترانه ای با ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high on life: 🔸 معادل فارسی: شاد و خوشحال بودن ب ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

symmetricity: 🔸 معادل فارسی: قرینگی / تقارن / مت ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قرص یونی فلکس: UniFlex قرص یونی فلکس یک مکمل غذایی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ویتامین دی 50000: ویتامین دی ۵۰, ۰۰۰ واحد بین المللی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meek and mild: 🔸 معادل فارسی: فروتن و آرام / مطیع ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ego in check: 🔸 معادل فارسی: کنترل غرور / مهار ن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not one to show off: 🔸 معادل فارسی: اهل خودنمایی نیستم ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quiet achiever: 🔸 معادل فارسی: موفقِ بی سروصدا / ف ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low key genius: 🔸 معادل فارسی: نابغه ی بی سروصدا / ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not one to brag: 🔸 معادل فارسی: اهل پُز دادن نیستم ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like a bolt from the blue: 🔸 معادل فارسی: مثل صاعقه در آسمان ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

targeted thermal therapy: 🔸 معادل فارسی: درمان حرارتی هدفمند ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overlooked cause: 🔸 معادل فارسی: علت نادیده گرفته شد ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

red devils: 🔸 معادل فارسی: شیاطین سرخ 🔸 تعری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gunners: حتماً حسین عزیز! در ادامه اصطلاح Gu ...

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asterisk: علامت ستاره ( * ) معمولاً به عنوان ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under eating: 🔸 معادل فارسی: • کم خوری • تغذیه ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under fuelling: 🔸 معادل فارسی: • سوخت رسانی ناکاف ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s easily done: 🔸 معادل فارسی: به راحتی انجام می ش ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

banded car driver: 🔸 معادل فارسی: ( نوعی تمرین نشسته ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

isometric exercise: 🔸 معادل فارسی: تمرین ایزومتریک / و ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arrive at a happy medium: 🔸 معادل فارسی: رسیدن به نقطه ی تعا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whirlygig: وِرلی گیگ 🔸 معادل فارسی: فرفره / چ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get one's back: 🔸 معادل فارسی: پشت کسی بودن / حواس ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

red s: 🔹 RED - S ( مخفف – اصطلاح پزشکی ور ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glittering generality: 🔸 معادل فارسی: کلی گویی درخشان / ش ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appeal to nature: 🔸 معادل فارسی: مغالطه ی توسل به طب ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down for the cause: 🔸 معادل فارسی: متعهد به هدف / پای ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’re the man: 🔸 معادل فارسی: • دمت گرم • گل کا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

treatment plant designer: 🔸 معادل فارسی: طراح تصفیه خانه / م ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s what’s up: 🔸 معادل فارسی: • آفرین، این عالیه ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rock with: 🔹 معادل فارسی: • حال کردن با چیزی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nosy nellie: 🔸 معادل فارسی: • آدم فضول / کنجکا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rich pickings: 🔸 معادل فارسی: • غنیمت فراوان • ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over analyzing: 🔸 معادل فارسی: زیاده تحلیل گری / ب ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rich haul: 🔸 معادل فارسی: • غنیمت بزرگ • دس ...

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

productivity: اعتصاب باعث کاهش چشمگیر در میزان تو ...

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acknowledge: در ابتدا منکر آشنایی با آن مرد شد/ ...

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acknowledge: بهتر است لااقل پاسخ دعوتشان را بدهی ...

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call girl: پس چطور ممکن است یک دختر خیابانی ( ...

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knock off: مدیر مدرسه دارد تلاش می کند همه ی ا ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get to grips with something: 🔸 معادل فارسی: با چیزی کنار آمدن و ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get into the weeds: 🔸 معادل فارسی: وارد جزئیات ریز و پ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sink your teeth into something: 🔸 معادل فارسی: با تمام انرژی و اشت ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peel back the layers: 🔸 معادل فارسی: لایه ها را کنار زدن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tricep dip: 🔸 معادل فارسی: دیپ پشت بازو / شنا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not to mention: Used to introduce an additional poi ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep on a short leash: 🔸 معادل فارسی: زیر نظر شدید داشتن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shareability: 🔸 معادل فارسی: قابلیت اشتراک گذاری ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring out the big guns: 🔸 معادل فارسی: از قوی ترین ابزارها ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rattle sabers: 🔸 معادل فارسی: تهدید به اقدام تهاج ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take names: 🔸 معادل فارسی: اسامی رو یادداشت کر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rattle the cage: 🔸 معادل فارسی: عصبانی کردن / تحریک ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tea monster: ( اصطلاح غیررسمی – طنزآمیز ) : به ص ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over the rainbow: 🔸 معادل فارسی: فراتر از رنگین کمان ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kettlebell swing: 🔸 معادل فارسی: تاب دادن کتل بل / ح ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snakebit: 🔸 معادل فارسی: بدشانس / گرفتار بدب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mammonish: 🔸 معادل فارسی: مادی گرایانه / ثروت ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attention span of a goldfish: 🔸 معادل فارسی: تمرکز در حد ماهی قر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

push to the fringes: 🔸 معادل فارسی: به حاشیه راندن / طر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glade: 🔸 معادل فارسی: فضای باز در جنگل / ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pano: 🔸 معادل فارسی: نمای پانوراما / تصو ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make someone's gorge rise: 🔸 معادل فارسی: باعث حالت تهوع شدن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrench out: 🔸 معادل فارسی: با زور بیرون کشیدن ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smitten: Having suddenly started to like or ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bank on: * اعتماد یا تکیه کردن بر چیزی یا کس ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heal and seal: 🔸 تعریف: ( دندانپزشکی ) : به فرآ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoulder tap: 🔸 معادل فارسی: تمرین ضربه به شانه ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

calf rise: 🔸 معادل فارسی: تمرین ساق پا / بالا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smack around: 🔸 معادل فارسی: زدن و کوبیدن / کتک ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wail on: 🔸 معادل فارسی: محکم زدن / پشت سرهم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cramming: This term refers to the act of stud ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull someone through: 🔸 معادل فارسی: نجات دادن کسی از بح ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

linger in: 🔸 معادل فارسی: در جایی ماندن / باق ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shonky: 🔸 معنی فارسی: بی اعتبار / مشکوک / ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cockeye: 🔸 معادل فارسی: چشم لوچ / چشم منحرف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dally in: 🔸 معادل فارسی: وقت تلف کردن در چیز ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the same card: 🔸 معانی: 1. ( ورزشی – مسابقات ) : ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

twiddle thumbs: 🔸 معادل فارسی: انگشت گردانی کردن / ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick one’s heels: 🔸 معادل فارسی: منتظر ماندن بی هدف ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tricep extension: تمرین **Tricep Extension** یا همان ...

٢ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prescient: ✍️داشتن یا نشان دادن دانش از وقایع ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heckle: ✍️ قطع کردن یک سخنرانی یا اجرا با ا ...

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soft spot: به مدرسه سابقم حس خوبی دارم / دلبست ...

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

certainly: سازماندهی ضعیف قطعاً یکی از عوامل م ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring home the dough: 🔸 معادل فارسی: نان آور بودن / پول ...

٢ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

تقریب فرهنگ فارسی عمید ۱. نزدیک‌ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold down a job: 🔸 معادل فارسی: شغل داشتن و حفظ کرد ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put in work: 🔸 معادل فارسی: زحمت کشیدن / تلاش ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eudaimonia: Eudaimonia is a Greek term that ref ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn a blind ear: 🔸 معادل فارسی: نادیده گرفتن / نشنی ...

٢ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

"Big or small, lies are lies" is a ...

٢ ماه پیش

مدال‌های حسین کتابدار