حسین کتابدار - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

awkward turtle: 🔹 معادل فارسی : لاک پشتِ خجالت اجت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cognitive reframing: 🔹 معادل فارسی: بازچینی شناختی – با ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seeking support: 🔹 معادل فارسی: درخواست حمایت – جست ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

practice empathy: 🔹 معادل فارسی: تمرین همدلی – پرورش ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

embrace imperfection: ( روان شناسی ) : پذیرش آگاهانه ی نق ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

harmony hideaway: 🔹 معادل فارسی: خلوتگاه آرامش – گوش ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

socially awkward penguin: Socially Awkward Penguin یا پنگوئن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blissful escape: 🔹 معادل فارسی: فرار دل انگیز – گری ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

courtyard cat: 🎭 معنای استعاری و نمادین گربه: نما ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cozy nook: 🔹 معادل فارسی: گوشه ی دنج – پناهگا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butterfly woman: 🔹 نکته ی فرهنگی: Butterfly Woman ن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

join the ranks: 🔹 معادل فارسی : به صف کسی یا گروهی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw in with: 🔹 معادل فارسی : هم پیمان شدن با کس ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emotional exploitation: **سوءاستفاده عاطفی** که گاهی با عنو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mingle in: 🔹 معادل فارسی : در جمع حل شدن، با ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sneaky maneuvers: **Sneaky maneuvers** اشاره دارد به ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underhanded tactics: **Underhanded tactics** به معنای �ت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw someone off: 🔹 معادل فارسی : گیج کردن کسی / از ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swamp someone: 🔹 معادل فارسی : غرق کردن کسی در کا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

twist the truth: 🔹 معادل فارسی : تحریف حقیقت / وارو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work a number on: 🔹 معادل فارسی : ضربه ی روانی زدن / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play someone like a fiddle: 🔹 معادل فارسی : مثل ساز کوک کردن ک ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

persuasive strategies: **استراتژی های متقاعدسازی** به روش ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run a game on someone: 🔹 معادل فارسی : ترفند زدن به کسی / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strategic coercion: **Strategic coercion** به معنای است ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subversive tactics: **تاکتیک های اغواگرانه** به روش ها ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sucker into: 🔹 معادل فارسی : گول زدن برای انجام ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

juice someone up: 🔹 معادل فارسی : انرژی دادن به کسی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sly tactics: **Sly tactics** در زمینه جنگ روانی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snow someone under: 🔹 معادل فارسی : زیر بار بردن کسی / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on the grind: 🔹 معادل فارسی: شروع به تلاش سخت کر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put in the grind: 🔹 معادل فارسی: زحمت کشیدن بی وقفه ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull a shift: 🔹 معادل فارسی: شیفت کاری انجام داد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

juxify: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: تضادآفرینی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transubstantiate: /ˌtr�n. səbˈst�n. ʃi. eɪt/ ترَن ساب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you da man: 🔹 معادل فارسی: دمت گرم! / تو فوق ا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snafu: Snafu is an acronym for “Situation ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive like a freight train: 🔹 معادل فارسی: مثل قطار باری راندن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oppressive weight: 🔹 معادل فارسی: وزن طاقت فرسا / بار ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a weight on one’s mind: 🔹 معادل فارسی: سنگینی بر ذهن / فشا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go full steam ahead: 🔹 معادل فارسی: با تمام قوا جلو رفت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monkey on one’s back: 🔹 معادل فارسی: بلای جان / اعتیاد ی ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

runway phenom: 🔹 معادل فارسی: پدیده ی صحنه ی مد / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burden on one’s conscience: 🔹 معادل فارسی: سنگینی بر وجدان / ع ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drag on one’s spirit: 🔹 معادل فارسی: سنگینی بر روح انسان ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drain one’s energy: 🔹 معادل فارسی: انرژی کسی را تحلیل ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavy yoke: 🔹 معادل فارسی: یوغ سنگین / بار طاق ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bane of one’s existence: 🔹 معادل فارسی: مایه ی عذاب زندگی / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trademark symbol: 🔸 تعریف ها: 1. ( حقوقی – مالکیت بر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gobsmack: /ˈɡɑːb. sm�k/ گاب سَمَک 🔹 معادل فا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the upswing: 🔹 معادل فارسی : در مسیر بهبود / رو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a reality: 🔸 تعریف: عملی کردن، به اجرا گذاشت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

copyright symbol: 🔹 معادل فارسی : نماد حق نشر ( � ) ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

execute on: 🔸 تعریف: انجام دادن یا به درستی ب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slump: 1 - to suddenly go down in value, ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bollocks: nonsense; rubbish ( used to express ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brown nosing: 🔹 معادل فارسی : چاپلوسی افراطی / ت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with a rock: 🔸 تعریف ها: 1 - ( عامیانه – وضعیت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the way to the altar: 🔹 معادل فارسی : در مسیر ازدواج / د ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweater weather: 🔹 معادل فارسی : هوای مناسب برای پو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pumpkin spice season: ( اجتماعی – معنوی ) : این فصل برای ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spouse to be: 🔹 معادل فارسی : همسر آینده / نامزد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

officially spoken for: 🔹 معادل فارسی : رسماً در رابطه بود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dispute settlement: 🔹 معادل فارسی : حل وفصل اختلافات / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

writ of claim: 🔹 معادل فارسی : دادخواست رسمی / بر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wounding with intent: 🔹 معادل فارسی : زخم زدن عمدی / ایج ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prescient: وقتی به آنجا رسیدم و در حال گریه و ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s a go: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: تصمیم قطعی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thumbs out: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: انگشت شست ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s roll: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: بزن بریم / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off board: یعنی خارج از جریان بودن، موافق نبود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull the covers off: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: پرده بردار ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thumbs in: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: علامت همرا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air out dirty laundry: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: آبرو بردن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not in the fog: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در ابهام ن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the case: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در حال پیگ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with a finger on the pulse: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در جریان ک ...

٣ ماه پیش

پرسش با حداقل ١,٠٠٠ بازدید

-

بپرس

-

تفاوت jail و prison

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hot on the heels: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در تعقیب ن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work block: 1 - 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: بخش کا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attune to: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: هماهنگ شدن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grunt: 1 - someone who does an unskilled ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrub sister: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: پرستار اتا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pudding head: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: کله پودینگ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enhanced personality disorder: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: اختلال شخص ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gyte: /ɡaɪt/ 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: دیو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make one's wee bolt: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: یه فرار کو ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fingers crossed: ( keep/have your fingers crossed ( ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

actlet: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: نقشک / نقش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aftershave: افتر شیو محصولی است که پس از اصلاح ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nick: A nick is a small, shallow cut or s ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fresh out of: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: ته کشیدن / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrap the bottom of the barrel: استفاده یا انتخاب چیزی از بدترین یا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crackerjack journo: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: خبرنگار تی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live on a shoestring: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: با بودجه ی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fight to stay afloat: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: تقلا برای ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk a financial tightrope: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: مثل بندباز ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel the financial squeeze: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: تحت فشار م ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrap along: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: با سختی و ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on thin ice financially: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در وضعیت م ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrounge for change: 1 - ( طنز اجتماعی ) : وقتی کسی در ش ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

struggle to make ends meet: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: دست و پا ز ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figure out: مثال؛ “I need to figure out who com ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peel off: peel away/off When vehicles, people ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warm up to: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: کم کم علاق ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clue into: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: آگاه شدن / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tune down: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: کاهش دادن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tune over: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: تعویض کانا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick up a notch: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: سطح کار را ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn on to: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: علاقه مند ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fade into: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: به تدریج د ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

short end of the stick: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: طرف بازنده ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zone in: 🔹 معادل فارسی پیشنهادی: تمرکز کردن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

secret ingredient: 🔹 چاشنی مخفی / عنصر پنهان / راز خو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پنتامین: پنتالین یا پروپانتلین بروماید داروی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phentermine: فنتِرِمین دارویی است محرک سیستم عصب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’ll all work out: 🔹 همه چیز درست می شه / همه چیز روب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iron paradise: **Iron Paradise** نامی است که برای ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

high muckety muck: به فردی اشاره دارد که **یک مقام بلن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

head of the pack: **رهبر یا پیشتاز یک گروه، تیم یا رق ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warm fuzzies: 🔹 دلگرمی های لطیف / حس خوب نرم و گ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lean on me: یک عبارت رایج انگلیسی است که به معن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up skill: **Up - skill** به معنی **افزایش مها ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deca: **Deca** یک پیشوند عددی است که به م ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up on: To catch up on a show means to watc ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zone out: When someone “zones out, ” they bec ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strap for: 🔹 در مضیقه بودن / کمبود داشتن / بی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay as you go: ✍️پرداخت به ازای استفاده یک مدل صور ...

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spellbind: 🔹 مجذوب کردن / افسون کردن / دل ربا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

command the room: **داشتن حضور قدرتمند و تأثیرگذار به ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nod off: ✍️"چرت زدن"/ به معنای خوابیدن به طو ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the spotlight is on me: این عبارت به معنی در مرکز توجه قرار ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

d dawg: **D - Dawg** * ( اسم مستعار – اصطلا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

daddynator: واژه ی *Daddynator* یک ترکیب غیررسم ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the lowdown: 🔸 معادل فارسی: اصل ماجرا را فهمیدن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grab eyeballs: 🔹 جلب توجه شدید / چشم ها را به خود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay bare for all to see: این عبارت به معنی آشکار و علنی کردن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low on: یک عبارت ترکیبی ( prepositional phr ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

power on: ### معنی اصلی: **روشن کردن دستگاه ی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw out in the open: این عبارت به معنای افشای ناگهانی و ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monitorama: به صورت غیررسمی و طنز برای توصیف وس ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

screenie: /ˈskriːni/ 🔹 اسکرین شات / تصویر صف ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave be: This phrase means to leave somethin ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your groove on: 🔹 برقص و حالشو ببر / وارد حال و هو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your house in order: 🔹 اوضاع خودت رو سر و سامان بده / م ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your act in gear: 🔹بجنب و خودت رو جمع وجور کن / اوضا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the market for: 🔹 در فکر خرید چیزی بودن / دنبال خر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get on the ball: 🔹 دست به کار شو / حواست رو جمع کن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like peas and carrots: مثل نخود و هویج / عالی با هم جور بو ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sleuthhound: 🔹 ردیاب حرفه ای / کارآگاه خبره / س ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

locater: 🔹یابنده / ردیاب / مکان یاب / افشاگ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unmasker: 🔹 افشاگر / پرده بردار / کسی که حقی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lace: To add alcohol or drugs to food or ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

juggle too much: **همه چیز را هم زمان مدیریت کردن** ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

without reservation: 🔹بی قید و شرط / بی تردید / با تمام ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peeping tom: مثال؛ He’s a real peeping Tom, alwa ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شاخص فلاکت: 🔹 شاخص فلاکت / شاخص رنج اقتصادی / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

narrative worldwide: **روایت جهانی** / **داستان سرایی در ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

misery index: 🔹 شاخص فلاکت / شاخص رنج اقتصادی / ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go topsy turvy: 🔹 وارونه شدن / به هم ریختن کامل / ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tps: 🔹 وضعیت حفاظتی موقت / اقامت موقت ب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do a 360: 🔹 چرخیدن کامل ( ۳۶۰ درجه ) / دور ز ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonchalant: This term describes someone who app ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like a glove: 🔹مثل دستکش ( کاملاً مناسب ) / بی ن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to the penny: 🔹 تا آخرین پنی / دقیقاً تا آخرین و ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to the soul: 🔹تا عمق جان / درون روح / در سطحی ب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lord advocate: 🔸 تعریف ها: 1 - ( نقش حقوقی و دولت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off premises dining: به هر نوع تجربه صرف غذا گفته می شود ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the hay: idiom / informal hit the hay/sack t ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

numbers crunch breakdown: 🔹 بررسی جزئیات عددی / تحلیل آماری ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health markers: 🔹 نشانگرهای سلامتی / شاخص های زیست ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kamikaze doctrine: **کامیکازه** ( به ژاپنی: 神風特別攻撃隊 ) ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دکترین کامیکازه: **کامیکازه** ( به ژاپنی: 神風特別攻撃隊 ) ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

triple double: عبارت "Triple Double" به یک عملکرد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live in the sticks: 🔹 تعریف: زندگی در مناطق روستایی ی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piece of ass: This derogatory term objectifies an ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bob: 1 - Bob is slang for shilling اصط ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pant after someone: ### 🔹 **تعریف:** عبارت **"pant aft ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

double dealing deadly daddy: ### 🔹 **عبارت:** **Double Dealing ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dark cloud theory: ### 🔹 **نظریه ابر تاریک ( Dark Clo ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

undid someone: "خنثی کردن، بی اثر کردن یا از بین ب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

d c i: **DCI** مخفف چند عبارت مختلف است که ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crown office: **Crown Office** در نظام حقوقی انگل ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wee helmet: 🔹 کلاه ایمنی کوچک / کلاه بچه گانه ...

٣ ماه پیش

مدال‌های حسین کتابدار