حسین کتابدار - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

legs all over the show: ( استعاری – محاوره ای بریتانیایی ) ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put it all on: 🔸 معادل فارسی: همه چیز رو شرط بست ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick up breakfast: 🔸 معادل فارسی: برداشتن / گرفتن / ...

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line cutting: 🔸 معادل فارسی: جا زدن در صف / بری ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get it off your plate: 🔸 معادل فارسی: از سر باز کردن / ک ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

greed driven: 🔸 معادل فارسی: مبتنی بر طمع / ناش ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hop on board: 🔸 معادل فارسی: سوار شدن / پیوستن ...

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rest on one’s laurels: 🔸 معادل فارسی: به موفقیت های گذشت ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

f in the chat: 🔸 معادل فارسی: ادای احترام اینتر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sleep on the job: 🔸 معادل فارسی: در حین کار خوابیدن ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat on one's knees: 1. ( اجتماعی – انتقادی ) : برای توص ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get drag away: 🔸 معادل فارسی: به زور برده شدن / ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reach ears: 🔸 معادل فارسی: به گوش رسیدن / شنی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave fingernails in the gate: 🔸 معادل فارسی: به زور و با سختی ا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فتق اینگوینال: در مردان شایع است، این نوع بیماری ز ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتق هیاتال: فتق هیاتال هنگامی رخ می دهد که بخشی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fudge the numbers: 🔸 معادل فارسی: دست بردن در اعداد ...

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put on a stoic front: 🔸 معادل فارسی: ظاهر آرام و بی احس ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not let on: 🔸 معادل فارسی: چیزی را لو ندادن / ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play the strong silent type: 🔸 معادل فارسی: نقش آدم قوی و کم ح ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose one's leg: ( ادبی – استعاری ) : بیان تصویری بر ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

floss pick: 🔸 معادل فارسی: خلال دندان نخ دار ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wordslinger: 🔸 معادل فارسی: کسی که با کلمات با ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a whiff: 🔸 معادل فارسی: در یک لحظه / خیلی ...

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arseholed: 🔸 معادل فارسی: - مستِ لایعقل / ا ...

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thoroughfare: A thoroughfare is a primary passage ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deploy someone: 1. به کار گرفتن یا تخصیص فردی برای ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit a dead end: 🔸 معادل فارسی: به بن بست خوردن / ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

incel community: 🔸 معادل فارسی: جامعه ی اینسل / زی ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring piece: 🔸 معادل فارسی: مخرج / سوراخ مقعد ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیک کن: در زبان عامیانه فارسی معنی توهین آم ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

false colors: پنهان کردن هویت یا انگیزه ی واقعی پ ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burn me up: 🔸 معادل فارسی: خیلی عصبانی ام می ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chap my hide: 🔸 معادل فارسی: خیلی اذیتم می کنه ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frost my cookies: 🔸 معادل فارسی: خیلی اذیتم می کنه ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rile me up: 🔸 معادل فارسی: خیلی عصبانی ام می ...

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affinity: Affinity is a measure of the streng ...

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

amcc: 🔸 معادل فارسی: ۱. شرکت Applied Mi ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fag: 1 - in British slang, Cigarette اص ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

queer: "Queer" is an umbrella term used to ...

٤ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hemlock: Hemlock is a highly poisonous plant ...

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

woe is me: said to express how unhappy you are ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rendition: a particular way of performing a so ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bumpy road: اصطلاح "bumpy road" به معنای **"مسی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slaps: Used to describe something, usually ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shingles vaccine: واکسـن شینگلز ( زونا ) برای پیشگیری ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mnd: MND ( بیماری نورون حرکتی ) یا Motor ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

biohacker: بیوهکِر به کسی گفته می شود که به طو ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

apoe e4 gene: ژن APOE - e4 ( آپوپروتئین E نوع ۴ ) ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

desk bound job: 🔸 معادل فارسی: شغل پشت میزنشینی / ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrap in cotton wool: 🔸 معادل فارسی: زیاده ازحد مراقبت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

armor plated: 🔸 معادل فارسی: زره پوش / پوشیده ب ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

linger near: 🔸 معادل فارسی: نزدیک ماندن / اطرا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chatgpt: Chat Generative Pre - Trained Trans ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subforum: 🔸 معادل فارسی: زیرانجمن / بخش فرع ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

threadstarter: 🔸 معادل فارسی: آغازگر رشته / شروع ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

original poster: Original Poster ( OP ) 🔸 معادل فا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hivemind: 🔸 معادل فارسی: ذهن جمعی / ذهن کند ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laron syndrome: 🔸 معادل فارسی: سندرم لارون / کوتا ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

internal cohesion: 🔸 معادل فارسی: انسجام درونی / همب ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

babblebox: 🔸 معادل فارسی: پرحرفِ بی محتوا / ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prattlebox: 🔸 معادل فارسی: ورّاج / پرحرف / کس ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pouncer: pouncer یعنی فرد یا حیوانی که با س ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slinker: کلمه "slinker" به معنای کسی است که ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a sea of emotions: ### 🔸 معادل فارسی دریایی از احساس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snail paced: 🔸 معادل فارسی: خیلی کُند / لاک پش ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sluggo: 🔸 معادل فارسی: آدم کُند / تنبل / ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rodeo: a public performance or competition ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hyperfixation: 🔸 معادل فارسی: تمرکز افراطی / غرق ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

psychotic episode: 🔸 معادل فارسی: حمله ی روان پریشی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sobriety coach: 🔸 معادل فارسی: مربی پرهیز / مربی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peer recovery specialist: ( حرفه ای – حمایتی ) : فردی که با ا ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mercy killing: پس این تقریباً نوعی کشتن از روی ترح ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mercy killing: اینکه آیا کشتن با مهربانی ( مرگ آسا ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devour: همه چیز را در آتش مرگبار خودت نابود ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devour: فصل ها یکی پس از دیگری می گذرند و ج ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

durability: شرکت های هواپیمایی معمولاً استفاده ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluidity: برای اینکه بازار دوم رشد کنه، باید ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taskmaster: نه برنامه ریز مرکزی لازم است فرمان ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

white knight: آیا شوالیه ای سپیدپوش بر اسبی آتشین ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neither here nor there: وقتی دیگه معلوم نیست کجای کاریم، او ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neither here nor there: اگه جسارت نباشه، اون حرف اصلاً به ب ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bellow: او ناگهان با خنده ای بلند و با صدای ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bellow: موسیقی آن قدر بلند بود که مجبور بود ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crooked: informal dishonest; illegal crimin ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chew someone’s ear: 🔸 معادل فارسی: زیاد حرف زدن / پرچ ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be there in a jiffy: 🔸 معادل فارسی: فوری می رسم / الان ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rock around: 🔸 معادل فارسی: رقصیدن / خوش گذران ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dice with death: در این وضعیت جوی نامناسب، با بالا ر ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

administrative detention: به بازداشت و حبس فرد توسط دولت بدون ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put in one's place: 🔸 معادل فارسی: سرجایش نشاندن / اد ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call to task: 🔸 معادل فارسی: مورد بازخواست قرار ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a dressing down: 🔸 معادل فارسی: سرزنش کردن / دعوا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a tongue lashing: 🔸 معادل فارسی: به شدت سرزنش کردن ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a piece of your mind: 🔸 معادل فارسی: انتقاد کردن / صریح ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

profile: 🔸 **معادل فارسی:** پرونده شخصی / م ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

onto something: 🔸 معادل فارسی: به نکته ای مهم رسی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knowledge drop: 🔸 معادل فارسی: انتقال دانش / اشتر ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dicotomia: دیکوتومیا - - - 🔸 معادل فارسی: ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paint in a good light: 🔸 معادل فارسی: به خوبی جلوه دادن ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disposal area: 🔸 معادل فارسی: محل دفع / منطقه دف ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wash one's hands of someone: 🔸 معادل فارسی: کناره گیری کردن / ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تروث سوشال: تروث سوشال ( Truth Social ) یک شبکه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustained: ✍️در زمینه حقوقی، اصطلاح "sustained ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

activism: the use of direct and public method ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

graft: مدیریت تلاش ناموفقی کرد تا روش های ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

graft: هیچ وقت از کار سخت نترسیدم.

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bellow: بالور فریادی بلند و وحشتناک سر داد ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taskmaster: در جمله بالا، taskmaster planet است ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bathhouse: حمام سنتی و قدیمی پکن، اکنون برای ح ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rancid: انگار یه چیز گندیده توی دهنش جا خوش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross: To be cross means to be irritated o ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subtle: سَتِل - - - 🔸 **معادل فارسی:** ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tigris: رودخانه **دجله ( Tigris ) ** یکی از ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scandal: این رسوایی، استعفای او را اجتناب نا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

core: 🔸 معادل فارسی: • مرکز، هسته، بخش ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run in: This slang phrase refers to having ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluidity: تو فضای مهندسی، آدم نمی تونست با هو ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bathhouse: اتاق اصلی به گونه ای طراحی شده که ش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trend study: مطالعه روند ( Trend study ) نوعی از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gaslight: “Gaslight” refers to a form of psyc ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

panel study: مطالعه پنل یا مطالعه گروهی ( Panel ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taar1: **خلاصه کوتاه:** **TAAR1** یا *Tra ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مطالعه روند: مطالعه روند ( Trend study ) نوعی از ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مطالعات دوقلویی: مطالعات دوقلویی / Twin studies یکی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مطالعه پنل: مطالعه پنل یا مطالعه گروهی ( Panel ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

winning pot: 🔸 معادل فارسی: سهم برنده / جایزه ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leading voice: 🔸 معادل فارسی: چهره ی برجسته / مر ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

true self: 🔸 معادل فارسی: خودِ واقعی / خودِ ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مطالعه کوهورت: مطالعه کوهورت یا مطالعه گروهی ( Coh ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send someone on his way: 🔸 تعریف ها: 1. ** ( پزشکی – بالین ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

affective empathy: همدلی عاطفی یا همدلی احساسی ( Affec ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monoamine: مونوآمین نوعی انتقال دهنده عصبی است ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cognitive empathy: همدلی شناختی ( Cognitive empathy ) ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

psychiatric hospitalization: 🔸 معادل فارسی: بستری روان پزشکی / ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dam removal europe: در اروپا، پروژه های حذف سدهای غیرکا ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gear: تجهیزات شان را دورِ آب های خروشان ح ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neither here nor there: مهم نبود که فهمیده بود یا نه؛ اون ق ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devour: او را با صدای محکمی بر زمین گذاشت و ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devour: این جمله اشاره به جریان پایدار زندگ ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guerilla: یه مشت جنگجوی سای فای خفنِ خیابونیِ ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

estate: فرد مسئول مدیریت ارث ( وصی ) دارایی ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lam: او پس از چهار ماه فرار، دوباره دستگ ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sick joke: و سپس یک جوک بی مزه و توهین آمیز در ...

١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supervisor: "با ناخشنودی در حال حمله به سرپرست ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

milf: MILF یک اصطلاح عامیانه است که مخفف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deluge: "سیلاب" /طوفان شدید یا هجوم فراگیر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop off: This phrase is commonly used to des ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nips in the bud: 🔸 معادل فارسی: در نطفه خفه کردن / ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deliver on the promise: 🔸 معادل فارسی: به وعده عمل کردن / ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

he man: He - man Derived from the popular c ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

darn: exclamation /informal used instead ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swole mate: 🔸 معادل فارسی: - رفیق باشگاهی / ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trumplican: عبارت Trumplican ترکیبی از Trump و ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nepobaby: نِپو بیبی ________________________ ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gun nut: اصطلاح Gun Nut به طور تحقیرآمیز به ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binge intoxication: اصطلاح "Binge Intoxication" به معنی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alcohol poisoning: حالت بحرانی و بالقوه کشنده ای است ک ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

withdrawal negative affect: پدیده Withdrawal Negative Affect به ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندویورولوژی: اندویورولوژی/ Endourology شاخه ای ت ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

endourology: اندویورولوژی/ Endourology شاخه ای ت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kap: در حوزه اعتیاد، مدل KAP به معنای Kn ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protracted withdrawal syndrome: سندروم محرومیت طول کشیده یا اختلالا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off limits: 🔸 معادل فارسی: ممنوع / غیرمجاز / ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wet wipe: a small piece of wet cloth or paper ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch up with the news: 🔸 معادل فارسی: خود را به روز کردن ...

١ ماه پیش

مدال‌های حسین کتابدار