پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٢٥٨)
خدا رحم کنه =that was close shaveخطر از بیخ گوشت رد شد =God helped youخدا کمکت کرد
دیوانه ام کرده عاصی ام کرده
دختر خاله دختر عمه دختر عمو =female cousin =cousine
دور دور کردن Do people still drive around after a wedding in a line of car behind and honk their car's horn?
خطبه عقد سوگند عقد
سفره شام با چیدمان مخصوص عروسی Engagement table سفره عقد
سفره عقد
Gown عبا، قبا، لباس سر تاپائی Ball gown����������� لباس رقص، لباس عروس Wedding gown�� ، لباس عروس، لباس سرتاپای عروسی Evening gown��� لباس سرتاپائی ز ...
هنرمند چند منظوره هنرمند چند وجهی هنرمند با مهارتهای چندگانه ( مجری - خبرنگار ، بازیگر - مجری. . . . . ) someone who does several different jobs, e ...
بطور ذاتی زیبا، ذاتا زیبا، زیبا بدون هیچ آرایشی
( حرف ) تکه کلام ( عمل ) تکراری Giving a girl red roses is a bit of a romantic clich�. دادن گل رز به یک دختر یک کم تکراری شده
برخورد، رفتار ( treatment ) Get a fair dealبرخورد منصفانه داشتن Pick a fair dealبرخورد منصفانه داشتن Get a better dealبرخورد بهتری داشتن Get a raw d ...
( نرم افزار ) نسخه ی ارتقا یافته
سو استفاده از حلال های ( صنعنی ) سوء مصرف مواد مخدر
یک اصطلاح در حوزه اقتصاد می باشد هزینه بر بودن روی گرداندن مشتری از یک کالا هزینه بر بودن سوئیچ کردن مشتری روی کالای دیگر صرف نکردن ( مقرون به صرفه ن ...
۱ - تحمیل کردن ۲ - ( مالیات ) بستن، ( ممنوعیت ) اعمال کردن، ( بارمسوولیت ) بر دوش کسی گذاشتن put a ban/tax/burden/strain�on something =�impose a ban/ ...
Do with sth ( phr. v ) : informal برطرف کردن نیاز با چیزی، گذراندن ( سرکردن با چیزی ) چیزی کارم را راه می اندازد 1 - could do with something�spok ...
همیشگی بودن Patents doesn't last for everحق انصار ها همیشگی نیستند
Suck sb in:������������ به زور درگیر کسی را مطلبی کردن، به اجبار کسی را درگیر مطلبی کردن کشاندن کسی دریک گرفتاری/بحث/جنگ/باندبازی ، زد و بند/قمار/کلا ...
قیمت گزاری ممتاز ( پول بیشتر، امکانات و آپشن بیشتر ) اشتراک طلایی، نقره ای. . . . . . . . . یک نوع سیستم ( مدل ) قیمت گزاری
Premium pricing قیمت گزاری ممتاز ( پول بیشتر، امکانات و آپشن بیشتر ) اشتراک طلایی، نقره ای، . . . . . . یک نوع سیستم ( مدل ) قیمت گزاری
قیمت گزاری ( عوارض ) جاده Road tollsعوارض جاده
قیمت گزاری دیکشنری لانگمن: the act of deciding the price of something that you sell a competitive pricing policy سیاست قیمت گزاری رقابتی . . . . . . ...
به بهترین نحو هزینه شده بطور موثری هزینه شده
خوب ازآنجایی که. . . . . . . . ( بیان علت و هدف )
Accompanied by = with
۱ - بدون هیچ پولی ۲ - بدون هیچ دلیلی
اگر اسم باشد: Lease =� قرار داد اجاره، اجاره نامه Rent= پول اجاره I pay the rent at the beginning of every month. من ( پول ) اجاره را در اول هر ما ...
مجبور به پرداخت ( پول ) شدن دست به جیب شدن خرج کردن ( بابت ) Why is it always me who has to pay out چرا همیشه این منم که باید دست به جیب بشم gethe ...
ادعای دروغین In advertising there is a big difference between exaggerating and false claim در تبلیغات تفاوت فاحشی وجود دارد بین اغراق کردن و ادعای در ...
گردهمایی مجدد همشاگردی های قدیم ( معادل فارسی ندارد ) معادل پیشنهادی: شاگرد یاد ، شاگرد گشت، همشاگردانه
با قلتک موس روی آیتمی رفتن
یک سری مطالب یک سری کارها ACTIVITIES/IDEAS informal used when talking about different activities, subjects, or ideas, when you do not say exactly wh ...
تو نخ چیزی بودن ( علاقه داشتن و مورد استفاده قراردادن ) تو کار چیزی بودن ( علاقه داشتن و مورد استفاده قرار دادن ) I'm recently into Ahmad tea من اخ ...
آهنگ سازی کردن = Compose music
تئاتر تلوزیونی تله تئاتر سریالی که بصورت نمایشنامه می باشد سریالی که دیالوگهای هنر پیشه ها دقیقا بصورت تئاتر خوانده اجرا می شود بدون جلوه های ویژه و ...
کاشت ابرو
Fiction: داستان ( غیر واقعی ) ، تفکر ( غیر منطقی ) توهم، خیال باطل =illusion توهم، ۲ - موهومات ✔اگر داستان باشد بار مثبت دارد ( تخیل نیاز است ) sh ...
۱ - داستان تخیلی داستان ادبی با شخصیت های غیر واقعی she has written many works of fiction او آثار داستانی زیادی را نگاشته است ۲ - تفکر غیر منطقی، توه ...
( غذا ) پر تخمه ( غذا ) غلیظ ( غذا ) سنگین
جویای احوال شدن
تفاوت it's time و it's due عبارت it's timeیعنی همین الان وقتش است عبارت it's due یعنی هر زمان تعیین شده ای وقتش است It's time to go homeهمین الان وقت ...
به کل مبلغی که روی آن صرف شده می ارزد ارزش مقدار پولی که بابتش صرف شده را دارد
Extra. . . . . very. . . . . too Extraبیش از حد ( خنثی ) Veryخیلی ( بار مثبت دارد ) Tooزیادی ( بار منفی دارد ) This shirt is too looseاین پیراهن ز ...
ببخشید ولی نظرمن متفاوت است
هرچی بگی می ارزه ارزش اینهمه پول را دارد
با ظاهر مدرن شیک و امروزی
من اینطور فکر نمی کنم. من اینطور نمی گویم من موافق نیستم
اینطور فکر نمی کنی؟
( لباس ) مجلسی