پیشنهادهای ژاسپ (٢,٥١٢)
لوت = برهنه و عریان
قَمَر = لوخَن
لورا شدن
جُزام = خوره / لوری
برابر حلوا در فارسی "لوز / لوزه" است.
چهار دست و پا راه رفتن مانند کودکان که هنوز نمی توانند بر روی دو پا راه بروند.
رُژِ گونه = لَونِه
عقاب = لُه ( loh )
عوام = لَهنه
اجازه = لِهی
لیو = خورشید
غرزاد
موی غَف
غفده
پیمان / غُنوَند
لخت مادر زاد
Fate به پارسی" فات" = سرنوشت و تقدیر
فاج / تاج
بالای درخت
فاداشتن = روبه رو کردن ، مقابله کردن
فارَفتن = مقدم شدن ، بزرگ شدن ، پیشی گرفتن
فاروفتن/ فارُفتن / وارفتن = دوباره روفتن ، تمیز کردن دوباره
فارندیدن / وارندیدن = دوباره شخم زدن ، دوباره بیل زدن زمین
فاگرفتن = 1 - روبه رو شدن ، ملاقات کردن 2 - دچار شدن ، مبتلا شدن 3 - تعرض کردن 4 - جلوگیری کردن ، مانع شدن
فا گویی مکرر در صحبت ، نوعی لکنت با فراوانی بالای تلفط حرف ف
فَبال
فکاهی = فَپوس/ فُپوس
فُتان
فُتانیدن
فُتانیدن= ساقط کردن
فَترآیش
فُتودن = حرف زدن سنجیده ، با اندیشه و با احتیاط.
سود / فَخت
فَخرِز
فَخَم = پارچه ای که زیر درخت میوه آویزان کنند و درخت را بتکانند تا میوه ها برداشت شود.
فخمیدن
فَدا = در پارسی به معنی های زیر است: 1 - قاعده و قانون ، اصل 2 - سرمشق و الگو
تله ای دارای سنگ که بروی دیوار دژ می گذاشتند برای پس زدن سربازان دشمن.
فراخیزیدن = گام نهادن با تزلزل ، مانند نوباوگان که به تازگی راه رفتن را یاد می گیرند.
فرصت
فراغ
تظاهرات بالینی = فرانمود بالینی
فراویز
فرخا / فراخا / فراخنا = گشادی
فَرخاد = غالب و چیره بُگمار = غالب ، قاهر و پیروز
خوش اخلاق شدن
نرم کردن ، لطافت بخشیدن
فرخنج
فَرخَویدن
فرداب کردن