پیشنهادهای فرشید صباغ (٥٤)
کلافگی درماندگی
یک فرصت خاص یک موقعیت استثنایی
ترتیب دادن یک بازی با بچه های محل ترتیب دادم
نقاشی که از خانواده ی سلطنتی نقاشی می کشیده است.
توانمند ( در پرداخت بدهی ها / به لحاظ مالی ) به معنی حلّال هم هست . مثلا بنزین نوعی حلّال است .
به تحقق رساندن
جابه جایی کارکنان {حالا به هر دلیلی ، مثلا اتمام قرارداد و جایگزین نیروهای جدید}
مفهومی
سوق دادن به
نابرابر ، نامساوی
to know what you want or like شناختن و فهمیدن چیزی که میخواهی یا دوست داری خودت را بشناس
= mediocre not very good second rate معمولی درجه دو تمامی مواردی که ذکر شد معنی دوم کلمه indifferent در لانگمن می باشند.
نمره پایین دادن ( انداختن ) mark sb down as . . . کسی را . . . . . . فرض کردن یا در نظر گرفتن
تا زمانی
amongst other things : یکی در میان بقیه : یکی از اونا
recurring dreams خواب هایی که تکرار می شوند.
when you have to think about how things really are, not how you would like them to be : واقع بینانه فکر کردن ( بدون در نظر گرفتن نظر شخصی ) بخشی از ...
sue for peace تقاضای صلح کردن
معنی هفتم لانگمن : 7. Shared money / things پول مشترکی
قریب به یقین
مدیر ارشد
His collection rate was about 95%. میزان دریافتی اش 95درصد کل مبلغ بود . یعنی 5% ، underpayment داشت.
کسری پرداختی
صدا خفه کن
وسیله نقلیه ضد گلوله
is going to attempt
a very offensive word for someone with Down's syndrome. Don't use this word resource : Longman
. The party is going to be wicked awesome tonight
The Prime Minister is determined to forge a good relationship with America's new leader. نخست وزیر برای پیشبرد روابط خوب با رهبر جدید آمریکا مصمم ا ...
افسارگسیخته
بدون کنترل ، وحشی گرایانه
یک دوست نزدیک و شخصی [به عنوان اسم]
کیف دستی ( وسایلی که با خود به درون هواپیما میبرید )
Brace for Impact اماده ی ضربه شدید ( ناشی از تصادف ) باشید. این جمله میتونه از زبان یک راننده اتوبوس ، قطار یا . . . گفته بشه.
fortune - teller
feeling dissatisfied because you do not have any opportunity to have sex احساس نارضایتی کردن به خاطر نداشتن هیچ موقعیتی برای رابطه جنسی
آب بینی ( informal )
امتحان را پاس کردن ( با نمره پایین )
happen suddenly
survive
یک تکه زمین
پاتک
کلافه ( از اینکه به چیزی که میخواستین نرسیدین )
a movement
organized
To make difficult to see ( as a verb )
نوشیدنی هایی که باعث مستی و سرخوشی می شوند .
باد همجهت و یا همراستا با جهت پرواز
میزی که جلوی صندلی هواپیما قرار دارد برای خوردن و آشامیدن
arrest