پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٣٢٥)
برقبار:ژنراتور
راه اندازی. راهگر. ":گریدر *راهورز. راهساز:بلدوزر
ترابرندور. ترابرندورز. ترابرندا. تَرابَرند:بلدوزر. ترابرندک.
"سازندگ. سازندک. سازندکور. سازندکورز. سازندگور. سازندگورز ":گریدر
" سازندور. سازندورز ":گریدر؛ سازندگیورز. سازندگیور.
" راهگَر. راهوَرز ":بولدوزر
"باش. باشه. باشی. باشیدن. باشش":باجه
" کِیشک ":کیوسک.
شیشابزی:شیشه آب زی=شیشابزی. زیشیشاب:زی شیشه آب. ( آبزیشیش:آب زی شیش. ه )
به لکی و لری خوراک را آغِزَه هم می گویند.
گارد:گرد. گردشدن. آماده شدن.
" گَردانِه ":راکتور.
استکبار گزارشی:امپراتوریخبری. امپریالیزم خبری:استکبار گزارشی. خودفرابین گزارشی. فراجهانخودبین گزارشی، خبری.
پشتیبان:حامی. پشتیبانی:حمایت.
" سامانهء اندیشه ":منظومهء فکری.
دردِبند. دردِبندها:اوجاع المفاصل.
نه کاخ شهنایی؛ نه کوخ بینوایی؛ به نام خدا بایاد خدا با امید وامیدواری خدا تلاش و کوشش با سختکوشی و آسانگیری بردیگران و سادگی خود به ؛ فرهنگ شناسی؛ و ...
جغرافیچهء تاریخ. تارخچهء جغرافی.
تاریخچهء تاریخ. تاریخ تاریخچه.
زندگی؛ نه باغ اپیکور؛ ونه راغ سینیسور؛ در زندگی به نام خدا وبا یاد خدا تلاش و کوشش باهمهء سختی و گرفتاری رهایی و رستگاری وپیروزی در زندگی و امید وامی ...
" حیاط ":سرا. سرای . سرایه. گشا. گشای . گشایه.
بَنا:بُنا=بُنیاد. ساختمان. سازه. بنّا:سازگر. مبنی:پایه. براین پایه:مبنی براین. کاخ زرین. کاخ شیشه ای. کاخ مرمرین. کاخ#کوخ. حیاه:هوش. محوطه:حیا ...
سازامند:معمار. سازگر:بنّا. سازورز:مهندس. سر . . . . . کارگر. کارفرما. سرکارگر.
پاکی پِیکی:در آخر کار خرمنی که پایان فصل کار کشاورزی در یکسال است با پاکسازی خرمنجا وآخرین جارویی آن که به خانه می روند می گویند" پاکی پیکی " کردیم و ...
" فَنِّ وارُو ":صَنعت ِعَکس. مانند ( شمارش وارو ) سخت گذر. سخت رَو. سخت درمان. بی درمان.
تصحیح و توضیح: ویراسته و پژوهیده. دربارهء نوشته ها. ویراسته و پیراسته و پژوهیده و گردانیده و دیباچه و آویزه و گزیده و نگریسته و نمایه ( فهرست ) ونمو ...
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را کوش. هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت. در فرهنگ لرستان به کسی سنجش می گیرند و سخنانی برایش میگویند سفارش ویا سرزنش و ...
"سرشت. سرشتاً. منش. منشاً. ذات. ذاتاً. خو. خوی. خویاً. خمیره. خمیراً. کانش. کانشً": طبیعتاً
درختو. درخته. درختک. درختچه. بوته. بوتک . دارو. داره. دارک. ریزدار. ریزدرخت. ریزبوته. ریزنهال. دار. درخت. :درختهای جنگلی. . . . ان. ها. و . . . .
استن. استش. بودن. بودش. آمده . آمدن. آمدش. هست. هستن. هستش. هستا. بودا. استا. آمدایی. آمدا:حاضر.
همایش. همایه. گردایه ( ها ) . نشست. مهمانی. گردهمایی:مجالس
پایگاه. جایگاه. پایه. جا. خانه. کوشک. کوی. کو. نشست. بِنِشین:محافل.
پیمان پذیر. پاسخگو . پاسخ پذیر. پاسخدار. پاسخمند. پاسخگر. پاسخ ورز. پاسخور. پاسخنما. پاسخچی. پاسخا. :مسئولیت پذیر.
میانی. دوری. جدایی:تفاوت. بی تفاوت:میانی، دوری و جدایی از چیزی گرفتن.
و. . . و " کوچه بانی پس از هلفدانی. " فرج بعد از شدت.
واژه شناسی در زبان شیرین فارسی بر پایهء پیشوندها و پسوندها می باشد براین پایه هر واژه ای پسوند ها وپیشوندهایی در خود دارند که در شعر ونثر به کار برده ...
پیرایه آرایه و آراسته نمودند نوشته ای را که به عروس وداماد میمانست. وهم چنانکه داماد و عروس را آرایش و پیرایش و آراستش می نمایند.
مزین و موشح:آرایه و پیرایه . بَزَک و دَستِه؛دسته=مانند دسته گل.
" هَمَندا ":تداخل.
همشد. یکشد. درشد. قاتی . قاتی واتی. هَمَند:تداخل.
" دستاوری . دستاورش. دستاورد. دستاورده . دستاور. بیرونه. بیرونش. دریافت . دریافته ":استنباط. برای دانستنیهای چهارگانهء دانشها ، فرزانشها، آیینها و را ...
احکام فقه در زندگی مانند آیین نامهء راهنمایی و رانندگیست برای رانندگی فقه بر پایهء سنجش وارزش آن.
چیره. برتر. روا. رو. برین. فرازین. به زور. اَوزِل به لری برتر. برتری. قوی. پیروز. نستوه. . شکست ناپذیر. فیروز. برنده. نابازنده. رام نبر. رامنابر. نار ...
شهراوردهایی برای؛ ۱_بالاترین وزن سالم. ۲_پایین ترین وزن سالم. ۳_ میانگین ترین وزن سالم. را برای ورزش راه اندازی کردن.
کُرنِش:تعظیم. " کرنش مینمایم ":تعظیم مینمایم.
بهداشت سه گونه است؛ ۱_بهداشت تن. ۲_ بهداشت روان. ۳_بهداشت خرد. هرچند بهداشت ؛ الف:بهداشت خود. ب: بهداشت خلق. ج: بهداشت خدا. که بجا آوردن این ها ...
" کم وبیش زندگی ":که مهرورزی خداوند بزرگ است و هرگز مختصر و اندک نیست
بیرون#درون. درونه#بیرونه. رو#تو. رویه#تویه. رو#زیر. زِیر#زَبَر. تازیدهء زَبَر می شود ( ظَفَر ) . کتابی از سخنان بزرگمهر حکیم دانسته از بابابزرگ ...
بیرونی و پور سینا از" باهمهای " سده های چهارم و پنجم بودند و باهم در پیوند بودند.
دانست:تفهیم. دانِست کرد:تَفهیم کرد.