پیشنهاد‌های صمد توحیدی (١,٣٢٥)

بازدید
٤٦٦
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شادی و شیون. با شیواندن یکی نیست. سور وسوگ:اندوه و آسا= ( آسایش ) . آسایش و اندوهش.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیوانیدن. کلاس شیوس. آزمون شیوس. مهمانی شیوس. کار شیوس به پنداشت و دریافت بهم خوردن ( کنسل ) است که در لغت نامهء دهخدا و فرهنگ معین نگرش نشده است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" پوشین ":نقاب. ماسک. قاب.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبرد شاید سنگی و برد و بردی که به معنی سنگ به لری است بوده باشد. بَرد:سنگ ( لری ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرزانش داناکا:حکمت فلسفه.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلسفهءساختاری:دانایشِ ساختاری. دانامندی ساختاری:فرزانش ساختاری. داناک ساخت:حکمت ساختا.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" حکمت ساختاری ":فلسفهء سیستمی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" فرزانش ساختاری ":حکمت سیستمی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حلال:سفید. حرام:سیاه. سفید وسیاه:" حلال و حرام " .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحریم: ( حرام ) ناروا. نارواداری. ناروایی. تحلیل ( حلال ) : روا. رواداری. روایی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندوغ. ترنجیدن. تشنیج:رنجیدن:می گویند کیک کار نکرده به کار پرداخته است و تنش به درد آمده و کوفته شده است و " رنجیده" است. رنجیدن: ترنجیدن. تشنیج. ان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشنج:انجوغ کردن. ترنجیدن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتراض:پیشدستی. زودانجام.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندو ه سوزی. دردسوزی:ارتماض.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سروقت. دست یابی:افتراص.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

التماس:جستن. یافتن. پیداکردن. دیدن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگاهداری. پاس داری:احتراز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتصار:افشره. پَسانه. پناه دادن. آنچه در گلو گیر کردرا با آب فرو دادن . مال ربودن. شیره کشی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

اعتبار:" پندگرفتن. اندرزیافتن. درس گرفتن. آموختن. اندیشناکی. اندیشه داشتن "

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

امنیت و امان داشتن از دیگران :اعتماد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زور خواهی:اقتراح. پیشاهنگام. پیش هنگام.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جادار. پادار. راه بلد: اعتبار.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بار. برومند. بیا کیا. کیا بیا. ارج. ارجمند. کیا. بیابرو. بروبیا. توش. توان. توش . توان. توانی . توشی . شمرده . سر. سران. دیدار. نگاه . آراست. ارزشمند ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

ریز شایدی:لیست احتمالی. " ریز ِشاید ": لیست احتمال " شاید ریز "=" شایدی ریز ".

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" پنداشت ویژه ای ":تصحیح تخصصی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" راست منش. درست سرشت ": صحیح الطبع

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" تصحیح اقتضایی ":ویراست فراخوری.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" ویراست کنونی ":تصحیح فعلی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" پنداشتهای درست " :معانی صحیح

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" پنداشت درست ": معنی صحیح.

پیشنهاد
٠

" تجرید المنطق ":کَندِشِ اندیش

پیشنهاد
٠

" پاکِش در اندیش ":التنقیح فی المنطق.

پیشنهاد
٠

" ویرایش سنجشی ":تصحیح انتقادی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آراست کردن. آراستن. پیراستن:اصلاح کردن. آرایش. پیرایش. ویرایش.

پیشنهاد
٠

" ویراست سندها ": تصحیح الاسانید.

پیشنهاد
٠

" سنجش و ویرایش متنها ":نقد وتصحیح متون.

پیشنهاد
٠

" ویرایش راهها ":تصحیح المنهاج

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" کَند و آراست ":حک و اصلاح.

پیشنهاد
٠

" درستش چراغها ":تصحیح المصابیح ویراست و ویرایش چراغها.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درستش آزمون. درستکردآزمون. راستنمای آزمون، آزمایش.

پیشنهاد
٠

تصحیح الاعتقاد:" درست باورها. راستین باورها. درستین باورها راست باورها. باورهای راست. باورهای درست. باورهای راستین. باورهای درستین . درستش باورها. د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست است تمدن است اما تمدن پیشرفت راهم دارد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زورکی مندانه. زورکی ورزانه. زورکی گویانه. زورآمیزانه:تحکم آمیز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" زورکی. زورکیانه ":تحکم. تحکمی.

پیشنهاد
٠

مهندس پرتوشناسی:تکنولوژیست رادیولوژی

پیشنهاد
٠

" فن پرتو شناسی دان . فن شناسی پرتوشناسی. ":تکنولوژیست رادیولوژی.

پیشنهاد
٠

" دستگاه دید و شمارهء چشم": چشم نگار. چشم شمار. چشم نما. چشم بین. چشم پرداز. چشم شناس. چشم انداز.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" تیرابزارماشین . تیرابزار خودرو . ":اکسل ماشین . اکسل خودرو. " تیرابزار ":اکسل.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هر کدام از /۵/قاره که بوده باشد ودر هرروزگاری که بوده است. پوست به روند پُست شده است و اینک نیز در جایگاه خود پُست است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید پُست در پایه و بیخ وبن و اصل از پوست باشد که پیام ها را ونامه هارا در آن می پیچیده ویا می نوشته اند. وکم کَمک به پُست گراییده است.