قوای نفس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مساله قوای نفس رابطه مستقیمی با اثبات نفس دارد؛ زیرا در اولین مرتبه ای که ما متوجه وجود نفس در بعضی اجسام می شویم، به افعالی که از موجودات دارای نفس ظهور می کند پی می بریم و سپس از طریق این افعال گوناگون به وجود نفس می رسیم.
بر همین اساس، یکی از اولین مسائلی که در شناخت نفس به چشم می خورد، بحث و بررسی از قوای نفس است که منشا افعال نفسانی اند. البته بحث از قوای نفس به صورت کلی دارای این رابطه است، نه بحث درباره تعدد قوای نفس و ملاک تعدد آنها. در مساله قوای نفس به محض اینکه ما افعالی خاص را در نفس مشاهده می کنیم ملتفت این مطلب می گردیم که این افعال منشا خاصی را در نفس می طلبند، یعنی حتما باید از طریق قوه و یا قوایی صادر شوند. از همین رو یکی از مهمترین قیودی که در تعریف نفس توسط فلاسفه آورده شده، قید "آلی"است. تعریفی که مشهور فلاسفه از نفس ارائه می کنند این تعریف است "نفس کمال اول برای جسم طبیعی آلی است" طبق تفسیری که ملا صدرا از قید آلی در تعریف نفس کرده است، آلی مشخص کننده قوای نفس است. بنابراین مراد از قید آلی آلات و ابزار نیست بلکه مراد قوا است.
تعدد قوای نفس
در بحث از قوای نفس دو بحث اساسی مطرح می گردد، اول ملاک تعدد قوای نفس و دوم شمارش قوای نفس. مساله اول در پی این سؤال مطرح می گردد که آیا این افعال گوناگونی که از موجود ذو نفس سر می زند از یک قوه منشا می گیرد یا منشا آن قوای متعددی است؟ در جواب این سؤال اگر کسی ادعا کند که این افعال به واسطه قوای متعددی انجام می گیرند می بایست ملاکی برای این تعدد قوا بدهد و اگر کسی ادعا کند که این افعال گوناگون همه از یک قوه صادر می شوند با چنین سؤالی برخورد نمی کند. اگر برهانی توسط مدعیان تعدد قوا مطرح گردید که قوای متعدد را برای نفس ثابت می کرد، ادعای تک قوه ای بودن نفس باطل می شود.
دیدگاه ابن سینا
ابو علی سینا برای توجیه تعدد قوا ملاکات مختلفی در کتاب شفا مطرح می کند و به ابطال آنها می پردازد، سپس یک ملاک برای تعدد قوا مطرح می کند که بر این اساس است: اگر اختلاف و تغایر آثار و افعال، اختلاف نوعی و جنسی باشد، حاکی از تعدد و تغایر نوعی قواست. توضیح اینکه بعضی از افعال در جنس با یکدیگر اختلاف دارند مانند افعال ادراک که عبارت اند از دیدن، شنیدن، بوئیدن و غیره و افعال تحریک مانند قوه غضبیه و شهویه که انگیزه ایجاد حرکت را به وجود می آورند و یا قوای محرکه فاعلی که اعضای بدن را به حرکت وا می دارند. بنابراین دو گروه از قوا یعنی قوای ادراکی و تحریکی در جنس با یکدیگر تغایر دارند و بعضی دیگر از افعال در نوع با یکدیگر مخالفند مانند تغایری که در افعال ادراکی است. زیرا جنس این افعال در اینکه ادراک می کنند یکی است و فقط نوع ادراک در آنها متغایر از دیگری است.
← دلیل ابن سینا
...

پیشنهاد کاربران

بپرس