پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٧٦٤
پیشنهاد
٠

راه و بیراه افتادن قطعات جامه یی ؛ هنگام دوخت قطعه ای از پارچه از طول و قطعه ای از عرض در کنار هم قرار گرفتن. بیراه افتادن.

پیشنهاد
٠

راه و بیراه زدن ، ره و بیراه زدن ؛ راه درست و نادرست رفتن. از راه صحیح و غلط وارد شدن. برای انجام دادن مقصود خود را به هر راه درست و نادرست زدن : خوا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه و بیراه ، ره و بیراه ؛ آنجا که راه باشد و آنجا که نباشد. جای مسلوک و جای غیر مسلوک. راه معمور و راه کوره. کوره راه و طریق مسلوک : همی راندی بر بی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه واشدن ؛ باز شدن راه. گشوده شدن آن. بیکسو شدن مانع از آن. پدید آمدن راه. ایجاد شدن راه. مقابل بستن راه. ( از بهار عجم ) : هیچگه راه جدایی در میان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- راه واکردن ؛ مقابل راه بستن. ( بهار عجم ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه نماینده ؛ نماینده راه. راهنما. که راه راست نشان دهد. که رهبری کند. رهبر. - || نشان دهنده آیین و رسم و روش. که به رسم و آیین رهنمون باشد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه وادادن ؛ رها کردن راه. بازگذاردن راه : اخراج ؛ راه وادادن. تخلیة؛ راه وادادن. ( تاج المصادر بیهقی ) .

پیشنهاد
٠

راه نزدیک و زبان خوش وپول بسیار ؛ کنایه از توقع بسیار است آنهم توأم با درشتی و بدزبانی.

پیشنهاد
٠

راه نگاه داشتن ؛ بیراه نشدن. حفظ راه کردن. - || بمجاز حفظ طریقت و روش کردن. از آیین و رسم بیرون نشدن. مطابق سنت و قاعده عمل کردن : هر آنکس که او را ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه منار ؛ راه پر پیچ و خم را گویند. ( لغت محلی شوشتر ) . - || تذکر و یادآوری. ( لغت محلی شوشتر ) . - || کنایه از انگشت رسانیدن به دبر کسی. ( لغت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

راه ناامن ؛ راهی که مسافران را از راهزنان و دزدان در آن ایمنی نبود.

پیشنهاد
٠

راه نزدیک و پول بسیار ؛ کنایه از بدزبانی و بداخلاقی و سر باز زدن از متابعت باشد. ( لغت محلی شوشتر ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه مسلوک ؛ راه رفته شده. راه پیموده شده. راه پاسپرده ؛ سابلة، راه مسلوک. راه بسیار مسلوک. ( منتهی الارب ) . طریق مُمَل ؛ راه مسلوک و گشاده. عرق ؛ را ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه مکه ؛ در تداول عوام ، کهکشان. مجره. ام السماء. کاهکشان. ( یادداشت مؤلف ) . و رجوع به ماده ها و ترکیبات فوق شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه گم کرده ؛ گمراه. ضال. - || از جاده صواب به دورشده. از راه حق بگشته. منحرف از طریق صواب. دور افتاده از جاده صواب : تویی راه گم کرده رارهنمای توی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه مارپیچ ؛ راه پر پیچ و خم. راه پیچ درپیچ. و رجوع به راه پیچ پیچ شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه مرده ؛ کنایه از راهی است که هموار و بغایت دور و دراز باشد. ( لغت محلی شوشتر ) .

پیشنهاد
٠

راه گرفتن بجایی ؛ کنایه از رفتن بدانجا. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) ( ارمغان آصفی ) . روانه شدن بدانجا : سوی شهر ایران گرفتند راه چو آگاهی آمد بنزدیک شا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه گم کردن ؛ گم کردن راه. گم شدن در راه. از راه دورافتادن : و زان راه گم کردن آن گروه گرفتار گشتن بدان بند کوه. نظامی. آنهمه برتو اشتلم کردن بود ت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کوه رفتن ؛ لواطت کردن و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته و کوه باصطلاح شعرا کنایه از سرین است. ( بهار عجم ) . لواط کردن. ( ناظم الاطباء ) . لواطت کر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کهکشان ؛ راه کاهکشان. مجرة. رجوع به راه کاهکشان در ترکیب راه شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه گذاشتن ؛ طی طریق کردن. رفتن راه. سپردن راه. قطع طریق کردن : سواران همه نعره برداشتند بدان خرمی راه بگذاشتند. فردوسی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کوه ؛ طریق جبال. ( لغت محلی شوشتر ) : مسباء؛ راه کوه. ( منتهی الارب ) . قفیل ؛ راه کوه تنگ که دویدن را نشاید. ( از منتهی الارب ) . - || کنایه ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کور ؛ راهی که در آن مردم تردد نکنند و خط جاده اش عیان نباشد. ( بهار عجم ) . کوره راه. ( ازآنندراج ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کوره ؛ کوره راه. رجوع به ترکیب �کوره راه � و �راه کور� شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کوفته ؛ راهی که در آن آمدورفت کنند. ( ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : ملعنة؛ راه کوفته. ( آنندراج ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کناره ؛ راه ساحلی. ( یادداشت مؤلف ) . راهی که در امتداد ساحل باشد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

راه کوتاه ؛ راه اندک که طول آن کم باشد. مقابل راه دراز: اختصار؛ راه کوتاهتر برفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) . معاجیل ؛ راههای کوتاهترین که زود بمنزل رسی ...

پیشنهاد
٠

راه کسی بجایی یا بر جایی یا در جایی افتادن ( فتادن ) ؛ گذر کردن بر آنجای. رفتن بدانجای. گذار وی افتادن در آنجای : اگر چون قطره در دریای کثرت راه ما ا ...

پیشنهاد
٠

راه کسی را گم کردن ؛ گمراه ساختن او را : چه بودت گرنه دیوت راه گم کرد که بی موزه درون رفتی بگلزار. ناصرخسرو.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کبریتی ؛ ( رنگ ) با خطهای باریک و دراز و رنگین. جامه که راههای رنگارنگ یا یک رنگ بباریکی چوب کبریت دارد. - || با برجستگی ها و فروشدگی ها بباریک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کژ ؛ راه کج. رجوع به همین ترکیب شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

راه کج ؛ مقابل راه راست : الغاز؛ راههای کج و پیچیده و مشتبه که بر رونده دشوار باشد. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه قطع کردن ؛ پیش رفتن وحرکت کردن و سیر کردن. ( ناظم الاطباء ) . - || راه بریدن. جلو راه گرفتن. قطع طریق کردن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه کاهکشان ؛ مجره و کهکشان. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ اوبهی ) . سفیدیی را گویند. که شبها در آسمان می نماید و آن را آسمان دره خوانند و آن صورت راهی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه فروکوفتن ؛ طی کردن آن. پیمودن راه. رفتن آن. ( آنندراج ) ( از ارمغان آصفی ) . پاسپر کردن راه. - راه فنا ؛ راه عدم. - || آفات و امراض. ( ناظم ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه قدس ؛ وادی قدس. ( آنندراج ) . راه بیت المقدس : رود مصر و چشمه موسی به راه قدس نیست وقت رفتن ترسی از آلایش دامن مکن. نظیری نیشابوری ( از آنندراج ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه فراخ ؛ راه پهن. راه عریض. راه وسیع ودور و دراز: جادة؛ راه فراخ. ( یادداشت مؤلف ) ( دهار ) . دعمی ؛ راه فراخ یا میانه. دلیع؛ راه فراخ و نرم. ( من ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه فروبستن ؛ مقابل راه گشادن. ( از ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ) ( از آنندراج ) . بستن راه. مسدود کردن راه : ز مرد ز همرنگی چتر شاه بر افعی خرامان فروب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

- راه فرار ؛ راه گریز. گریزگاه. مخلص. مفر. فرارگاه. و رجوع به کلمه های مذکور شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه غول ؛ دنیا و روزگار. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه غول دار ؛ روزگار. ( ناظم الاطباء ) . کنایه ازدنیا و روزگار باشد. ( برهان ) ( از شرفنامه منیری ) . راه غول. و رجوع به راه غول شود. - || بخت و طا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه طی کردن ؛ راه بردن. راه پیمودن. راه سپردن. ( آنندراج ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه عدم ؛ اجل ومرگ. ( ناظم الاطباء ) : کنون فتنه را هیچ گوشه نماند براه عدم نیز توشه نماند. ؟ ( از شرفنامه منیری ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه عشق ؛ طریق عشق : مرغ خوشخوان را بشارت ده که اندر راه عشق دوست را با نامه شبهای بیداران خوشست. حافظ.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه شوق ؛ راه عشق. راه اشتیاق و دلبستگی به یار : به راه شوق مرا ضعف مانع است سلیم ترا چو قوت رفتار هست راهی باش. محمدقلی سلیم ( از بهار عجم ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه طلب ؛ طریق خواهانی. طریق خواستاری : پا به راه طلب نه و از عشق بهر این راه توشه ای بردار. هاتف اصفهانی.

پیشنهاد
٠

راه شاه ؛ بمعنی شاه راه است که راه پهن و بزرگ و عام باشد. ( برهان ) . گذری فراخ باشد که از آنجابه راهها و جایهای بسیار توان شد و گویند سیاح باشدو جاد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه شاه ؛ بمعنی شاه راه است که راه پهن و بزرگ و عام باشد. ( برهان ) . گذری فراخ باشد که از آنجابه راهها و جایهای بسیار توان شد و گویند سیاح باشدو جاد ...

پیشنهاد
٠

راه سوی ده بردن ؛ راه بده بردن. کنایه از صورت معقولیت داشتن : زیرا که حدیث تو بده راه نماید گفتار جز از تو نبرد راه سوی ده. منوچهری. و رجوع به راه ...