پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٥٠١
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بام دژ ؛ بالای قلعه. فراز باره. فراز ارگ و حصن. فراز باروی دژ : بکشتند اسپان و چندی بره کشیدند بر بام دژ یکسره. فردوسی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بام چشم ؛ پلک زبرین چشم. ( مهذب الاسماء ) . پلک. جفن. لحاف چشم. ( یادداشت مؤلف ) . پلک چشم. ( از شعوری ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) : الحص ؛ سخت آژن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بام خضرا ؛ کنایه از فلک است که رنگ سبز دارد. آسمان. ( هفت قلزم ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : به صور صبحگاهی برشکافم صلیب روزن این بام خضرا. خاقان ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بام بدیع ؛کنایه از فلک. عرش. ( فرهنگ ضیاء ) . عرش عظیم که آسمان نهم باشد. ( آنندراج ) . آسمان نهم. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بام برین ؛ بام بالایین. بام آخرین طبقه ساختمان : دوستی دشمنان دینت زیان داشت بام برین کژ شود ز کژی بنلاد. ناصرخسرو.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بام بلند ؛ بام مرتفع. بلند پایه. رفیع. - || کنایه از فلک عرش. ( فرهنگ ضیاء ) . کنایه از آسمان. ( آنندراج ) .

پیشنهاد
٠

بام بام رفتن و بام ببام رفتن ؛ کنایه از پیوستگی شهرها و خانه ها بهم در نتیجه آبادی و عدالت : آباد گشت گیتی از خلق او چنان کز شرق تا به غرب توان رفت ب ...

پیشنهاد
٠

از بام خواندن و از در راندن ؛ کسی را بظاهر دور کردن و به باطن خواستن. مترادف به دست پیش کردن و با پا راندن. بزبان راندن و بدل خواستن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بام آسمان ( خانه ٔ. . . ) ؛ که از آسمان بام دارد و آن کنایه از خانه بی سقف است. خانه خرابه ای که سقف نداشته باشد. آن خانه که آسمانش سقف بود : دید د ...

پیشنهاد
٠

آفتاب بر لب بام یا آفتاب لبه بام ؛ کنایه از واپسین ایام عمر است. مجازاً پیر کهنسال. سالخورده.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصای آسیا ؛ میل آسیا که آن را به دست می گیرند و آسیا را می گردانند. ( آنندراج ) : بود آوازه دولت ز روزی اهل دنیا را صدای کوس اقبال از عصای آسیا خیزد. ...

پیشنهاد
٠

یوم العصاء و خیفق ؛ از جنگهای عرب است. ( از معجم البلدان ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصای کلیم ، عصای موسی ، عصای دست موسی ؛ اشاره به چوبدست موسای نبی ( ع ) است که بفرمان خداوند تبدیل به اژدها شد. و از معجزات او بشمار میرفت : کاژدهائی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رأس العصا ؛ به کسی گویند که سر کوچک و خردی داشته باشد. ( از اقرب الموارد ) . || دسته. هراوة: عصاالرمح ؛ دسته نیزه. عصاالفأس ؛ دسته تیشه. ( از اقرب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصای پیری ؛ کنایه از فرزند خلف. ( ازفرهنگ فارسی معین ) . فرزند برومندی که در موقع کهولت و پیری به درد شخص بخورد. ( فرهنگ عوام ) . یار و یاوردوران سال ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصای سه حرفی ؛ از قبیل چوب سه حرفی و چوب حرفی است ، و آن چوبی باریک است که در دست اطفال دهند تا آن را روی سطور کتاب گذاشته بخوانند برای محافظت سطور ک ...

پیشنهاد
٠

عصا و پاافزار پیش نهادن ؛ کنایه از تهیه سفر کردن و عازم سفر بودن است. ( آنندراج ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصای آفتاب ؛ کنایه از خطوط شعاعی آفتاب است. ( از آنندراج ) : ز نور رای تو روشن شده ست روی سپهر وگرنه کی رَوَدی آفتاب جز به عصا. انوری.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصا برگرفتن ؛ عصا به دست گرفتن : عصا برگرفتن نه معجز بود همی اژدها کرد بایدعصا. غضائری.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصا بَقّاریّة ؛ عصای سخت. ( منتهی الارب ) .

پیشنهاد
٠

عصا غورت دادن ؛ فروبردن عصا به دهان. ( فرهنگ فارسی معین ) . - || کنایه از شق و رق راه رفتن است. ( فرهنگ فارسی معین ) . با قد کشیده و گردن آخته حرکت ...

پیشنهاد
٠

دست به عصا رفتن ( راه رفتن ) ؛ کنایه است از با احتیاط و حذر بسیار در کاری پیش رفتن. نهایت احتیاط درگفتار یا کردار خود کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شق عصا کردن ، شق عصای مسلمین کردن ؛ خلاف آوردن. ( امثال و حکم دهخدا ) . و رجوع به شق العصا و عصا شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خایه: در معنی تخم مرغ ، در پهلوی خایگ xāyāg بوده است . ( ( خورش زردهٔ خایه دادش نخست بدان، داشتش یک زمان تندرست ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قورباغه ( اصطلاح خیاطی ) هنر گشودن بخیه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

در زبان ترکی به دسته ی بزرگ از خوک های وحشی که بزرگ و کوچک با هم حرکت می کنند و با هم می چرند " گال" گفته می شود. به نظر می رسد گله در زبان فارسی از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در زبان آذری به مار ائلان گفته می شود همچنین ازبک ها Ilon ، اویغور ها ییلان ، استانبولی yılan می گویند . در زبان قزاقی و قیرقیزی Jılan گفته می شود . ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

قاشق یا قاشٌیق یک واژه ی ترکی است به معنی وسیله خراشیدن یا وسیله کندن و برداشتن و از مصدر قاشیماق به معنی خراشیدن و تراشیدن و خاراندن گرفته شده است . ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم فعلی ؛ علمی است که وجود خارجی ، مستفاد از آن باشد. در مقابل علم انفعالی که مستفاد از خارج است. میر سیدشریف گوید علم فعلی علمی است که از غیر گرفته ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم مرکب ؛ عبارت از ادراک و شعور با ادراک است ، یعنی با علم به مُدرک. در مقابل علم بسیط که عبارت از ادراک شی است با غفلت از آن ادراک. ( از فرهنگ لغات ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم طبیعی ؛ علمی است که بحث از جسم میکند از آن جهت که معروض حرکت وسکون است. به عبارت دیگر بحث از اجسام را از آن جهت که در معرض کون و فساد و سکون و حر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم حضوری ؛ علم مجردات را به ذات خود، علم حضوری نامند. و گاه صور علمی در صورتی که عین امر خارجی باشند، و معلوم بعینه و نفسه و بذاته نزد مُدرک حاضر با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم حضوری ؛ علم مجردات را به ذات خود، علم حضوری نامند. و گاه صور علمی در صورتی که عین امر خارجی باشند، و معلوم بعینه و نفسه و بذاته نزد مُدرک حاضر با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم بسیط ؛عبارت از ادراک شی است با غفلت از آن ادراک و با غفلت از تصدیق به اینکه مُدرک چیست. در مقابل علم مرکب. علم بسیط بر علم خدا هم اطلاق شده است ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

علم جزئی ؛ مراد از آن گاه علم طبیعی است در مقابل علم کلی که علم الهی است و گاه نیز بر تصورات و مفاهیم جزئی ، علم جزئی اطلاق میکنند، در مقابل کلیات. ( ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم حصولی ؛ صوری که از اشیاء عینی خارجی در ذهن حاصل میشود، معلوم بالذات هستند ( رجوع به ترکیب علم بالذات شود ) ، و اشیاء خارجی و عینی که محکی عنه آن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم بالذات ؛ علم به موجودات خارجی عبارتست از حصول و مثول صور آنها نزد عقل. و علم به آن صور، علم بالذات است. درباب علم حق به اشیاء، شیخ الرئیس گوید ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم برهان ؛ مراد همان علم منطق است که طریقه استدلال و برهان را می آموزد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

علم الهی ؛ علمی است که در آن بحث از احوال و صفات و آثار موجوداتی میشود که در وجود احتیاجی به ماده نداشته باشند. و آن را علم اعلی و فلسفه اولی و علم ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم انفعالی ؛ علمی است که مستفاد از خارج باشد. رجوع به علم فعلی شود. ( ازفرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم أوسط ؛ علمی است که از اموری بحث میکند که در وجود خارج احتیاج به ماده دارند، و در وجود عقلی احتیاجی به ماده ندارند، و آن بحث از ریاضیات است. ( از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

علم وراثت ؛ درمقابل علم دراست است ، و تا به مقتضای علم دراست عمل نشود، علم وراثت حاصل نگردد. زیرا �مَن عمل بما علم ، ورثه اﷲ علم ما لایعلم �. علم درا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم نافع ؛ در مقابل علم ضار است. و علامت آن این است که در نفس ، تقوی وتواضع و نیستی زیادت کند. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا، از مصباح الهدایة ص 36 ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم یقین ؛ عبارتست از ظهور نور حقیقت در حالت کشف استتار بشریت ، بشهادت وجد و ذوق نه به دلالت عقل و نقل. و مادام که از ورای حجاب نماید آن را نور ایمان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم معاﷲ ؛ عبارت از علم مقامات طریق حق و بیان درجات اولیاء است. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم من اﷲ ؛ علم شریعت است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم ضرورت ؛ معنای ضرورت ، مالابد است ، یعنی هرچه آدمی را از آن چاره نیست ، ضرورت است. و علم ضرورت عبارت از ادراک حد مالابد نفس است در حرکات و سکنات و ...