پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٧٩٢
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماهی : یکی از خدایان تثلیث هندو ویشنو نام دارد . در اساطیر دین هندوستان یکی از جلوه های دهگانه ویشنو برای خدمت رسانی به مردم می باشد . از دیگر جلوه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویشنو : یکی از خدایان تثلیث هندو ویشنو نام دارد . ویشنو 1000 نام دارد و جلوه های دهگانه ی آن برای خدمت رسانی به مردم در اساطیر دین هندوستان عبارت است ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Hindu Trimurti خدایان تثلیث هندو خدایان تثلیث هندو عبارتند از : 1 - برهما ( Brahm� ) آفریدگار جهان 2 - شیوا ( šiva ) خدای فانی کننده . 3 - ویشنو ...

پیشنهاد
٠

هر کس آب دل خود را میخورد ؛ هر کس بر وفق نیت خود سزا و پاداش بیند.

پیشنهاد
١

مهمان منی به آب آنهم لب جوی ؛ با چیزی بی ارز منت می نهد.

پیشنهاد
٠

نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمانی ؛ مکانی قفر و بی سکنه.

پیشنهاد
٠

با نادان تواضع کردن آب بحنظل دادن است . ( منسوب به سقراط ) ؛ فروتنی با جهال ناسزاوار است.

پیشنهاد
٠

ز آب خرد ماهی خرد خیزد ؛ ازسرمایه کم و مرد اندک مایه جز نفع قلیل حاصل نشود. . . . ن در آب و بر آسمان بینی . سنائی.

پیشنهاد
٠

آب نمیبیند وگرنه شناگر قابلی ( لایقی ) است ؛ بدی و خیانت نکردن او از فقدان وسائل است.

پیشنهاد
٠

آب و روغن بهم نیامیزد ؛ سازگار آمدن آن دو کس میسر نباشد. آبی که آبرو ببرد در گلو مریز ؛ عطا و نعمت که بمنت دهند مخواه. آبی که ز چشم رفت کی آید باز ...

پیشنهاد
٠

آب که یک جا ماند میگندد ؛ سفر کردن سلامت تن را سودمند است. مدتی دراز نزد کسی بودن قدر و جاه ببرد.

پیشنهاد
٠

آبم است و گاوم است نوبت آسیابم است ؛ در فرصتی کم چندین وظیفه و مهم پیش آمده است.

پیشنهاد
٠

آب نطلبیده مراد است ؛ نعمتی که ناجسته و نخواسته به دست آید غنیمت است.

پیشنهاد
٠

آب که از سر گذشت چه یک گز چه صد گز، یا چه یک نی چه صد نی ؛ بلا و محنت چون از حدّ طاقت گذرد اندک و بسیار آن یکسان باشد : آب کز سر گذشت در جیحون چه بدس ...

پیشنهاد
٠

آب ریخته جمع نگردد ؛ مرادف ِ آب ریخته با کوزه نیاید.

پیشنهاد
٠

آب سربالا میرود قورباغه شعر میخواند ؛ بمزاح ، نادانی فرصتی یافته و فضیلت فروشی آغاز کرده است. آب شیرین و مشک گنده ؛ نعمت و دولتی ناسزاواری را.

پیشنهاد
٠

آب رفته بجوی بازنیاید ؛ در مورد امری گویند که چون از دست رود بازآوردنش نامیسور باشد.

پیشنهاد
٠

آب روشنائی است ؛ این جمله را هنگامی که ظرف آبی بناگاه بزمین ریزد بطریق تفاؤل گویند، بدین معنی که ریختن آب دلیل فرج و گشایش در کار است.

پیشنهاد
٠

آب ریخته با کوزه نیاید ؛ چیزی را گویند که چون تباهی یا زوال یافت درست کردن یا دوباره به دست آوردنش ممکن نباشد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل آب و شکر ؛ سخت بهم درآمیخته.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل نقش بر آب ؛ ناپایدار درخاطر و ذهن. بیهوده و عبث.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزه آب دادن ؛ سخت بیمزه و بیطعم بودن.

پیشنهاد
٠

مثل آب سیرابی ؛ کم چربی و گنده ، آبگوشت و مانند آن.

پیشنهاد
٠

مثل آب ظرفشویی ؛ کم مایه ( آبگوشت و چای و امثال آن ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل آب و آتش ؛ جمعنشدنی. ضد یکدیگر.

پیشنهاد
٠

مثل ( چو ) آب در پرویزن و مثل آب در غربال ؛ غیرمستقر و بی ثبات : میان هیچ دلی کین او نگیرد جای چو آب جای نگیرد میان پرویزن. قطران.

پیشنهاد
٠

مثل ( چو ) آب روان ؛ سهل و سَلِس : چو طبعی نداری چو آب روان مبر دست زی نامه خسروان. فردوسی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل ( همچو ) آب زر ؛ بدلخواه. ببهترین صورت : آفتابی که هر دو عالم را کار ازو همچو آب زر گردد. عطار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل آب حوض ؛ سرد و بیمزه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل آب حنا ؛ کم رنگ و کم مایه ، چای و نظائر آن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل آب جفت ؛ گس و زمخت ، در چای وامثال آن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل آب حمام ؛ آبی گرم آنگاه که سردی آن مطلوب است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل ( چو، همچو ) آب ؛ نیک ازبرکرده : هم اندر زمان حفظ شد همچو آب مر او را همه علم تعبیر خواب. شمسی ( یوسف و زلیخا ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

گِل آب گرفتن ؛ ریختن آب بر خاک ْ گِل ساختن را. و گل آب گرفتن برای کسی ، آزار و رنجانیدن ِ وی را اسباب ْ چیدن.

پیشنهاد
٠

در یک آب خوردن ؛ باندک زمان. در یک دم. بیک لحظه.

پیشنهاد
٠

سر زیر آب کردن ؛ خویشتن را از کسی خاصه از وامخواه و متقاضی دور وپنهان داشتن.

پیشنهاد
٠

قند ته دلش آب شدن ؛ سخت از پیشامدی مسرور و شادمان گردیدن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بی آبی کردن ؛ کار بیمزه و نابهنجار و بی مورد و نابسامان کردن.

پیشنهاد
٠

خراج مملکتی بر آب بودن ؛ نسق باژ و جبایت آن براندازه صرف آب نهاده بودن : و خراجشان [ خراج مردم خلم بخراسان ] بر آب است. ( حدودالعالم ) . و خراجشان [ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی آب و علف ؛ زمین لم یزرع و قَفْر.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به آب زدن ؛ برای عبور از رود یا نهری داخل آب شدن.

پیشنهاد
٠

به زهر آب دادن ؛ آلودن شمشیر و خنجر و امثال آن است به زهر، تا جراحت آن بُرْء و التیام نپذیرد : شماساس و گرسیوز از میسره به زهر آب داده سنان یکسره. ف ...

پیشنهاد
٠

به آب دادن حنا و وسمه ؛ فروشستن آن از گیسوو محاسن و ابروان باشد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برآب ؛ بزودی. بی درنگ. بسرعت.

پیشنهاد
٠

با کسی همان آب در کاسه بودن ؛ همان پیش آمد که برای دیگران ، او را بودن : جمعی بر دار فنا برآمدند و بعضی را بکشتند و بسوختند و با فقیر نیز همین آب در ...

پیشنهاد
٠

آبی از کسی گرم شدن یا نشدن ؛ فایده و مددی ازو پیدا آمدن یا نیامدن.

پیشنهاد
٠

آبی با کسی گرم کردن ؛ بمزاح ، با او درآمیختن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ازآب گذشته ؛ خوردنیی که چون ره آوردی از محلی دور آرند.

پیشنهاد
٠

آب هنوز زیر کاه داشتن ؛ ترقی و روزافزونی در پیش بودن او را : بسا خرمن که آتش درزنی باش هنوزت آب خوبی زیر کاه است. انوری.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب و زمین ؛ عقار : مر او را بسی داد آب و زمین درم داد و دینار و کرد آفرین. فردوسی.