پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٧٩٢
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوه تیغ ؛ کنایه از روشنی بسیار است. ( برهان ) ( انجمن آرا ) . روشنی بسیار. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوه حلم ؛ بردباری عظیم. وقار و عظمت شأن : او کوه حلم بود که برخاست از جهان بی کوه کی قرار پذیرد بنای خاک. خاقانی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوه پولاد ؛ کنایه از زنجیر بسیار گران. کنایه از بند وکند بسیار سنگین : شایدم کالماس بارد چشم از آنک بند بر من کوه پولاد است باز. خاقانی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوه اخضر ؛ کنایه از کوه قاف است. ( برهان ) ( فرهنگ فارسی معین ) . کوه قاف. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به قاف شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوه اسد ؛ کوهی است که پیوسته آتش از آن افروخته و درخشان باشد و هرگز فروننشیند. ( برهان ) . کوه آتشفشان. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوه به کوه ؛ از این کوه به آن کوه. ( ناظم الاطباء ) . از کوهی به کوهی دیگر : شهری و لشکری ، ز جان بستوه همه آواره گشته ، کوه به کوه. نظامی.

پیشنهاد
٠

آفتاب به کوه رفتن ؛ مردن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوه آهن ؛ کوهی که از آهن باشد. کوهی که چون آهن سخت باشد : شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب. فردوسی. - || کنایه از زنجیر بسیار گران : ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیم سنگ ؛ وزنی بمقدار نیم جو.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

همسنگ ؛ هموزن. همسنگی. هموزنی : گر مرا خواجه بنخاس برد بربایند به همسنگ گهر. فرخی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- سنگ یاسم ؛ سنگی سبز و بزردی مایل که حجرحبشی نیز گویند و چون آنرا به آب بسایند مانند شیر شود. و در درد چشم استعمال کنند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ یشم ؛ سنگی شبیه به عقیق. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ نمک ؛ نمک طعام متبلور. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ و سبو ؛ یا سنگ و آبگینه سازگار نباشد : ببرد سنگ ما و آخر سنگ بر سبوی قلندر اندازد. خاقانی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگ نقره ؛ : هر جفتی بدوازده هزار درم سنگ نقره بایستی خرید و اکنون نرخ ارزان شده است که هر جفت زمین بچهار هزار درم سنگ نقره می باید که مردمان را سیم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگ موسی ؛ نوعی از سنگ سیاه. ( ناظم الاطباء ) . - || نوعی از زغال سنگ. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ مغنی ؛ سنگ برگان که شیشه گران استعمال کنند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سنگ موسی ؛ نوعی از سنگ سیاه. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ مرمره ؛ مرمره. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگ محک ؛ سنگی سیاه و سخت که طلا و نقره را بدان امتحان کنند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ مغناطیس ؛ سنگ مقناطیس. آهن ربا. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ مثانه ؛ سنگ گرده.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ گرده ؛ سنگ مثانه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- سنگ گشتن ؛ متحجر شدن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ ماهی ؛ یک نوع سنگ سفید و سخت که در سر ماهی یابند و بتازی حجرالحوت گویند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ گردان ؛ سنگ آسیا. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ گردانیدن ؛ متحجر کردن. ( ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

سنگ کسی را در رود گردانیدن ؛ با فریب او را بتغییر عقیده واداشتن : وی را آن خرد و تمیز و بصیرت و رویت است که زود سنگ وی را ضعیف در رود نتوان گردانید. ...

پیشنهاد
٠

سنگ کسی یا چیزی را بسینه زدن ؛ از کسی حمایت کردن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ قمر ؛ سنگ سفید و شفاف که در فزونی ماهتاب در بلاد تازیان یافت گردد و آنرا حجرالقمر و رغوةالقمر گویند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- سنگ قناعت ؛ سنگی که در شدت گرسنگی بر شکم بندند تا اذیت آن کم گردد. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ قالی ؛ سنگی که بر اطراف فرش و بساط گذارند تا باد آن را از جا نبرد و چین و شکن در آن نیفتد و در هندوستان میل فرش یا میرفرش گویند. ( ناظم الاطباء ) ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ قبطی ؛ سنگی سبز تیره رنگ و بسیارسست و نرم که زود در آب حل شود و در مصر کتان را بدان گازر کنند. ( از ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ فال ؛ سنگ های رمل که بدانها تفأل کنند و از مغیبات خبر دهند. ( ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

سنگ صبر بر دل بستن ؛ خاموشی گزیدن. سکوت کردن.

پیشنهاد
٠

سنگ سیاه سوخته ؛ یک نوع سنگی از محصولات محترقه و متخلخل و سبک که در پرداخت کردن چوب و مرمر و جز آن بکار میبرند. ( ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

سنگ سیاه کردن ؛ کشتن و قتل کردن وتلف نمودن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ شجری ؛ مرجان و بسد و ریشه مرجان. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ سماق ؛ سنگی بسیار سخت و رنگ آن سرخ و تیره بود. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ سیاه ؛ حجرالاسود. ( ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

سنگ زیرین آسیا بودن ؛ کنایه از مقاومت و پایداری داشتن. سخت مقاوم بودن : مردباید که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیا باشد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ سپاهان ؛ سنگ سرمه : خوب نبود عیسی اندر خانه پس در هاونان از برای توتیا سنگ سپاهان داشتن. سنایی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ راه شدن ؛ سد راه شدن.

پیشنهاد
٠

سنگ روی سنگ بند نشدن ؛ نظم و امنیت سپری گشتن.

پیشنهاد
٠

سنگ روی یخ شدن ؛ در پیش همگان از برنیامدن حاجت شرمسار گشتن. ( امثال و حکم ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ راه ؛ سد راه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگدل ؛ بی رحم.

پیشنهاد
٠

سنگ در موزه داشتن ؛ ریگ به کفش داشتن. خالی از شیطنتی نبودن.

پیشنهاد
٠

سنگ در موزه کسی بودن ؛ بیقرار بودن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ در آستین ؛ ظالم. بیرحم. موذی. متعدی. ( ناظم الاطباء ) .