آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

convincing him to apologize is like trying to piss up a rope: متقاعد کردن او برای عذرخواهی مثل تل ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the concert takes place in the park: کنسرت در پارک برگزار می شود.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will bear it in mind: سعی میکنم بخاطر بسپارم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we should stay in touch: ارتباطمون نباید قطع بشه ( باید با ه ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you spot the mistake: آیا میتوانید خطا را مشاهده کنید؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a smart suit is always in style: یک کت و شلوار شیک همیشه روی مد است.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't understand it: من متوجهش نشدم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get all worked up: خیلی عصبانی شدن از چیزی تحریک شدن ن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shall we leave a tip: انعام بگذاریم؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why so long: چرا اینقدر طول کشید

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at time he could not bear the sight of his fellow man: گاهی اوقات "تحمل" دیدن پیروانش را ن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

children often misbehave to get attention: کودکان اغلب برای جلب توجه بدرفتاری ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you reach for a cookie: دستت به کلوچه می رسه؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you spot: میتونی ببینی؟؟؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're compromising me: تو داری به من لطمه میزنی ( در مورد ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that suit looks very smart on you: آن کت و شلوار خیلی به تو می آید و ش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the olympics took place in tokyo: المپیک در توکیو برگزار شد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the difficulty lies in providing sufficient evidence: مشکل در آماده کردن شواهد است.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i think this new dress suits her perfectly: فکر می کنم این پیراهن جدید کاملاً ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who was the first to go into space: چه کسی اولین نفری بود که به فضا رفت ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

book drive: کمپین ایجاد شده برای جمع آوری کتاب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

increased attention: توجه افزوده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

some countries suffer from the curse of natural resources: برخی کشور ها از معضل منابع طبیعی رن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you should try it its great: باید امتحانش کنی عالیه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that was too much for coach to bear without laughing into a pep talk: واسه مربی خیلی سخت بود که تاب نخندی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the bright colors of the painting attracted attention: رنگ های روشن نقاشی توجه را جلب کرد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work at something: همه ی سعی خود را کردن ( برای بدست آ ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that movie was really weird: اون فیلم خیلی عجیب بود

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you leave a note for him on the kitchen table: می توانی یک یادداشت برای او روی میز ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he always dresses smartly for work: او همیشه برای کار شیک لباس می پوشد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what transpired during the meeting: در جلسه چه گذشت؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spot someone or sth: متوجه شدن و تشخیص دادن ( وقتی دیدنش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by 2023 that figure is expected to reach 47 million: تا سال 2023 ، انتظار میره که اون رق ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the middle class: طبقه متوسط ( مردم )

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she owns a successful business: او یک تجارت موفق را دارد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i try hard to show my best: تموم تلاشم رو انجام دادم تا بهترینم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you expecting again: دوباره بارداری؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in some countries it's not done to eat with your left hand: در برخی کشورها، خوردن با دست چپ منا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

such a buzz now: شاخ شدن به مبارزه خواستن دعوت به م ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not tough enough: به اندازه کافی سخت گیر نبودن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bliss or curse: موهبت یا مصیبت

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's kind of useful: تا حدی مفیده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are there any sandwiches left: آیا ساندویچی باقی مانده است؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is there any money left with you: هیچ پولی پیشت مونده؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lot of the criticism of her is founded on jealousy: بسیاری از انتقادها از او بر اساس حس ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a change of address: تغییر آدرس

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring a suit against somebody: شکایت کردن علیه کسی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to exist or be found in something: وجود داشتن یا یافت شدن در چیزی Lie ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

either steak or chicken would suit me fine: استیک یا مرغ برای من خوب است.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please leave your shoes by the door: لطفاً کفش هایت را کنار در بگذار.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that movie was really weird i didn't understand it: اون فیلم خیلی عجیب بود، من متوجهش ن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

considerable attention: توجه قابل توجه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it later transpired that he was lying: بعداً فاش شد که او دروغ می گفت.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the dress code is smart casual: قوانین پوشش، نیمه رسمی شیک است.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no harm: ضرری نداره

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much of your money is left: چقد از پول شما باقی مانده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the height of summer: اوج تابستان

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i should have noted that: باید میگفتم ( باید یادآوری یا خاط ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well tough: خب آره سخته! ( به کنایه )

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the upper class: قشر بالادست

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please leave some coffee for me: لطفا کمی قهوه برای من باقی بگذار.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who owns this car: چه کسی این ماشین را دارد؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wearing casual clothes to a formal event is simply not done in high society: پوشیدن لباس غیررسمی در یک مراسم رسم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the whole theory was founded on a mistaken belief: کل این نظریه بر اساس یک باور غلط بن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i heard maryam has won some money: من شنیدم که مریم مقداری پول برنده ش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you taking the piss out of me or are you serious: داری مرا مسخره می کنی یا جدی می گوی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your phone is buzzing: تلفنت داره زنگ میخوره

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

incense sticks: عود عودهای خوشبو

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a cursed house: خانه نفرین شده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

our asset has been compromised: مأمورمون لو رفته compromise=در معرض ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he left a note to say he would be home late: او یادداشتی گذاشت تا بگوید که دیر ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i left some sandwiches for them to have later: من ساندویچ هایی برایشان گذاشتم تا ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't just take someone else's seat it's not done: نمی توانی فقط بنشینی جای کس دیگری—ا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spot someone or something: متوجه شدن و تشخیص دادن ( وقتی دیدنش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of a group of people: از گروهی از مردم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

her lawyer accused the prosecution of founding its case on insufficient evidence: وکیل وی دادستانی را متهم کرد که پرو ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

demand attention: طلب توجه کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh tough luck: چه بدشانس، چه بدشانسی ای ( درواقع ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we completed the project under the supervision of the new manager: ما پروژه را تحت نظارت مدیر جدید به ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buzz with rumors: شایعه شدن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cursed girl: دختر نفرین شده مثل انابل

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the height of the tourist season: اوج فصل گردشگری

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the agreement was a product of compromise between the two government: قرار محصول مصالحه میان دو دولت بود.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the road is clear now: جاده الان باز است

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i think they could work well as picture books: فکر می کنم آنها میتوانندبه عنوان کت ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it also bears noting that: همچنین لازم به ذکر است که. . .

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i own a small apartment downtown: من یک آپارتمان کوچک در مرکز شهر دار ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tell me your exact height: قد دقیق خود را بگو.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she lights the incense sticks to create a relaxing atmosphere: او عود را روشن می کند تا فضایی آرام ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consumption of too much sugar and fat can compromise ones health: مصرف مقدار زیاد قند و چربی میتواند ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clear the snow from the driveway: برف را از جلوی درب پاک کن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lie in something: وجود داشتن یا یافت شدن در چیزی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the water is warm enough to swim: آب به اندازه کافی گرم است که بتوان ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he left his coat in the car: او کتش را در ماشین گذاشت.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

her legs were scratched and smarting: پاهایش به دلیل خراشیدگی سوزش داشت و ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a change of government: تغییر دولت

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this method doesn't work: این روش کارساز نیست/جواب نمی دهد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

children often have a short attention span: کودکان اغلب طول مدت توجه کوتاهی دار ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we could go now or this afternoon whatever time suits you best: ما می توانیم الان یا امروز بعدازظهر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

preparing outfits in advance: آماده کردن لباس ها از قبل

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's wearing a weird hat today: امروز یه کلاه عجیب پوشیده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a tragedy befell the village: فاجعه ای دچارِ روستا شد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they won't let you into the restaurant without a suit and tie: آنها اجازه نمی دهند بدون کت و شلوار ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a vacuum is an empty space: خلاء یک فضای خالی است.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be dealt a bad hand: در فرهنگ ورق بازی دست خوب نیاوردن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll bear that in mind: دارمش در ذهنم ممنون برای راهنمایی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

misfortune befell him: بدشانسی به او رو کرد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the team made significant advances in their research: تیم در تحقیقات خود پیشرفت های قابل ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

customers will be offered solutions that best suit their needs: به مشتریان راه حلهایی ارائه می شود ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light a fire so we can see: آتش روشن کن تا بتوانیم ببینیم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

government ability was compromised by: توانایی دولت به دلیل . . . . . تضعی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what is your height: قد شما چقدر است؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

l will go myself: من خودم میرم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all the businessmen were wearing pinstripe suits: همه تاجران کت و شلوارهای راه راه پو ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it feels weird to be back in my hometown after so many years: حس عجیبیه که بعد از سال ها به زادگا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can leave your bags by the desk: می توانید کیف هایتان را روی میز بگذ ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did you get my note: یادداشتم به دستت رسید؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spot somebody or something: متوجه شدن و تشخیص دادن ( وقتی دیدنش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd like to see the research that these recommendations are founded on: من می خواهم تحقیقاتی را که این توصی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hundreds of people: صدها نفر

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leaving the party without thanking the host is not done: ترک کردن مهمانی بدون تشکر از میزبان ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the unusual design drew attention to the building: طراحی غیرمعمول توجه را به ساختمان ج ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will buzz you: زنگ میزنم خبرشو میدم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone is equal under the law: همه در برابر قانون برابر هستند.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a society founded on egalitarian principles: جامعه ای که بر اساس اصول برابری خوا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in professional settings it's not done to ignore emails from colleagues: در محیط های حرفه ای، نادیده گرفتن ا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want to lie down: میخوام دراز بکشم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we walked along the beach for hours: ما به مدت ساعت ها در امتداد ساحل قد ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tough rucksacks for climbers: کوله پشتی مقاوم کوهنوردی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cut was smarting: بُریدگی سوزش داشت ( می سوخت ) .

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give attention: توجه کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the fog cleared in the morning: مه صبح برطرف شد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the act of killing oneself: قتل خودکشی کشتن خود کشتن یک ش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the suits are called hearts clubs diamonds and spades: به خال های ورق بازی، دل، خاج، خشت و ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the document was filed under the title project alpha: سند با عنوان "پروژه آلفا" بایگانی ش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll buzz you: زنگ میزنم خبرشو میدم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is noted as the best footballer of all time: از او بعنوان بهترین فوتبالیست در تم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't forget your change: بقیه پولتان را فراموش نکنید!

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

popular culture is peopled with fictional heroes: فرهنگ معرف پر شده است از قهرمانان ت ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spot somebody or sth: متوجه شدن و تشخیص دادن ( وقتی دیدنش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you guys are weird: شما بچه ها عجیب هستید؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've left on the train: در قطار جا گذاشتم!

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the waiter left the menu on our table: پیشخدمت منو را روی میز ما گذاشت.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she has a warm and friendly personality: او یک شخصیت صمیمی و دوستانه دارد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be unaware of surroundings: متوجه اطراف نبودن حواس کسی به چیزی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i love your country but your weather sucks: کشورتون رو دوست دارم ولی آب و هوای ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

johnson has filed suit against her: جانسون علیه او شکایت کرده است

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we need to advance the project to meet the deadline: ما باید پروژه را پیش ببریم تا به مه ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she donated money to help found a wildlife refuge: او برای کمک به ساختن پناهگاه حیات و ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there are many cafes along this busy street: کافه های زیادی در طول این خیابان شل ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

occur to somebody: به ذهن کسی رسیدن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is peopled by somebody: پر است از. . . . Popular culture ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i finished my homework and then i went to bed: من تکالیفم را تمام کردم و سپس به رخ ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she lost his hope and committed suicide: او امید خود را از دست داد و دست به ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a clear area for landing: یک فضای باز برای فرود

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a reservation under the name sarah: من یک رزرو به نام سارا دارم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will buzz you in: درو میزنم بیاین تو. ( باز کردن در ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bad singer can clear a room in a few minutes: یک خواننده بد میتواند اتاقی را ظرف ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a 10 dollar note: یک اسکناس ۱۰ دلاری

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i promise you: خاطرت جمع! مطمئن باش

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rick hasn't changed: ریک عوض نشده است

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it doesn't bear thinking about: فکر کردن بهش هم نمیشه تحمل کرد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's your height: قد شما چقدر است؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light a fire so we can see better: آتش روشن کن تا بهتر ببینیم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead phone: گوشی از کار افتاده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you read your own book: کتاب خودت رو بخون

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whatever your reason for borrowing we have the loan that suits your needs: دلیل شما برای وام گرفتن هرچه باشد ، ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my uncle owns a farm: عمو/دایی من مزرعه داره own= من . . ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i think i'll stay in this evening suit yourself: فکر کنم غروب خانه می مانم . هر جور ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you guess the height of the empire state building: آیا می توانید ارتفاع ساختمان امپایر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was dead serious: کاملاً جدی بود.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to lie down the eggs: خوابوندن تخم مرغها، حالا تو سبد یا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we left the kids with a babysitter: ما بچه ها را پیش یک پرستار کودک گذا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she loves being the center of attention: او دوست دارد مرکز توجه باشد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

endure a period of hardship or difficulty: زمان سختی و دشواری را تحمل کردن.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's hard to muster the motivation each day: خیلی مشکله عزمتو جمع کنی هروز

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will give my full attention to your problem: من توجه کامل خود را به مشکل شما خوا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please drive slowly along the winding road: لطفاً در امتداد جاده پر پیچ و خم به ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we have enjoyed 100 of years of peace under my family rule: ما از 100 سال صلح تحت حکومت خانواده ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have to clear the road from the snow: شما بایستی جاده رو از برف تمیز کنید ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

being sucked into something: رفتار شدن در چیزی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but i ain't done much healing: ولی من اونقدرا هم خوب نشدم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's get it baby: بریم تو کارش رفیق یا بریم شروع کنیم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the judge dismissed their divorce suit: قاضی درخواست طلاق آنها را رد کرد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like pre reviewing: مثل پیش مرور کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

copper prices scaled a new heights: قیمت مس رکورد جدیدی رسید

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll buzz you in: درو میزنم بیاین تو. ( باز کردن در ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the airline was founded 25 years ago: این شرکت هواپیمایی 25 سال پیش تاسیس ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come in and warm yourself by the fire: بیا تو و خودت را کنار آتش گرم کن.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rick hasn't changed he looks exactly the same as he did at school: ریک عوض نشده است. او دقیقا عین دورا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i hate this stupid place: از این مکان کسل کننده متنفرم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clear out of here: از اینجا گورت را گم کن!

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is peopled with somebody: پر است از. . . .

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the company gave her an advance on her salary: شرکت به او یک پیش پرداخت از حقوقش د ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

able to endure hardship or pain: قادر به تحمل سختی و درد .

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if it rains then we will stay home: اگر باران ببارد، آنگاه در خانه می م ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's the second umbrella i've left on the train: آن دومین چتری بود که در قطار جا گذا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weird man: خُل و چِل به طور کنایی و برای توصیف ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they tried a murderer: آنها یک قاتل را محاکمه کردند try= م ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we need to light a fire to see in the dark: برای دیدن در تاریکی باید آتش روشن ک ...

١ هفته پیش

مدال‌های آزاده