آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cause i don't care: چون اهمیتی نمی دم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's always ready to help his friend: او همیشه آماده ( مایل به ) کمک کردن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a short yet powerful novel: رمانی کوتاه ولی قدرتمند. رمانی کوت ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smoking kind of bothers me: سیگار یه ذره اذیتم میکنه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she bore three children: او سه فرزند به دنیا آورد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did you get a pay increase: ستمزدت افزایش یافت[اضافه حقوق گرفتی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a meeting at three so i can't stay long: من ساعت سه یک جلسه دارم بنابراین نم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he hasn't gone yet: او هنوز نرفته است.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's got a merry look on her face: او چهره شادی دارد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to change dollars into yen: دلار را به ین تبدیل کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i expect good results from you: من انتظار نتایج خوبی ازت دارم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

actually smoking kind of bothers me: ببین ، سیگار یه ذره اذیتم میکنه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't drink and drive: هنگام رانندگی مشروب نخورید.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was ready myself to fight my opponent: من خودم را برای مبارزه با حریف آماد ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eating poppy seeds is very unlikely to produce a high: بعید است خوردنِ دانه خشخاش، موجب نش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the service at that restaurant was piss poor: خدمات آن رستوران خیلی بد بود.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i walked back up the drive towards the car: راه منتهی به اتومبیلم را پیاده برگش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this project will be a real test of his ability: این پروژه محک واقعی بر توانایی او خ ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the company laid off 250 workers in december: این شرکت در ماه دسامبر 250 کارگر را ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we promised to stay friends for ever: ما قول دادیم که تا ابد با هم دوست ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aren't you there yet: هنوز نرسیدی اونجا؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cast your eyes somewhere: نگاتو جایی انداختن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bear the weight: وزن چیزی را تحمل کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

his actions could compromise his reputation: رفتار ش می توانست شهرت و اعتبار او ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

once i drove to tabriz with my uncle: یکبار با دایی با رانندگی به تبریز ر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

none of our products are tested on animals: هیچ کدام از محصولات ما روی حیوانات ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the service at that restaurant was piss poor i'm never going back there: خدمات آن رستوران خیلی بد بود؛ دیگر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

millions of people have been laid off in the steel industry: میلیون ها نفر در صنعت فولاد بیکار ش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not quite feeling myself today: امروز اصلا حالم خوب نیست

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she was pretty tough: او تا حدی قوی و جان سخت و پر طاقت ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she founded a new company last year: او سال قبل یک شرکت جدید بنیان گذاشت ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not available tomorrow: فردا نیستم. ( من فردا در دسترس نی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curse her: تف به روش لعنت بهش زنیکه عوضی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cook the meat in shallow fat: گوشت را با روغن دنبه سرخ کنید.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we compromised: ما مصالحه کردیم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we can do anything you like: ما می توانیم هر چیزی تو دوست داری ا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the bridge can bear heavy loads: پل می تواند بارهای سنگین را تحمل کن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bear a child: بچه به دنیا آوردن ( استفاده ی رسمی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he told a merry joke: او یک شوخی شاد گفت.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they expect rain tomorrow: اون ها پیش بینی می کنن که فردا بارو ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

compromise of privacy: به خطر افتادن حریم خصوصی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where can i change my traveler's cheques: کجا می توانم چک مسافرتی ام را تبدیل ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am still here: من هنوز اینجام.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can always spot the single girls at the beach: میتونی همیشه دختران مجرد رو نزدیک س ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at your care: بر عهده شما

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am kind of broke: وضع مالیم همچین خوب نیست بگی نگی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curse someone: طلسم کردن لعن و نفرین کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

casts a vote: رای دادن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

murphy has the ball and then lays it off to owen: مورفی توپو در اختیار داره و بعد اون ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the city of rome was founded in 753 bc: شهر رم در سال ۷۵۳ پیش از میلاد بنیا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trying to change his mind is like pissing in the wind: تلاش برای تغییر نظر او مثل آب در ها ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is the lay person: او یک فرد غیر تخصصی و غیر فنی است l ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was pretty tough: او تا حدی قوی و جان سخت و پر طاقت ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel good when i think of you: من وقتی به تو فکر میکنم حس خوبی دار ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's my cut: سهم من چقدره؟ cut=سهم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did you pay the telephone bill: آیا قبض تلفن را پرداخت کردی؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curse him: تف به روش لعنت بهش مردک عوضی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you'll get fat if you eat so much chocolate: اگر زیاد شکلات بخوری چاق می شوی.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't eat anything: من هیچ چیز نخوردم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they were feeling merry after the party: آنها بعد از مهمانی احساس شادی می کر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in some cultures it's not done to speak loudly in public: در برخی فرهنگ ها، بلند صحبت کردن در ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i think about her in different light: من الان درباره او طور دیگری فکر میک ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hugh was spotted by local police and had to leave quickly: هیو توسط پلیس محلی مشاهده شد و مجبو ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hundreds of envelopes bore the same address: روی صدها پاکت نامه آدرسی یکسان نوشت ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're expecting guests tonight: ما امشب منتظر مهمان هستیم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i kind of like her: یه جورایی خوشم میاد ازش

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't drive so fast: انقدر سریع رانندگی نکن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she has a merry laugh: او خنده شادی دارد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the curse of the pharaohs is said to bring bad luck to those who disturb their tombs: نفرین فرعون ها به گفته می گویند بخو ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel how soft is this materia: دست بزن ببین چ نرمه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smart man: مرد خوش پوش وشیک ومرتّب

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she founded a successful startup company: او یک شرکت نوپا موفق بنیان نهاد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even at 70 my grandfather is still full of piss and vinegar: حتی در ۷۰ سالگی، پدربزرگم هنوز پر ا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a study of a cathedral: نقاشی تمرینی یک کلیسای جامع

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the steak was tough: استیک برای جویدن سفت بود.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

available networks: در دسترس بودن امکانات درخواست شده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he paid $200 for the tickets: او دویست دلار برای بلیت ها پرداخت ک ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fat volume on american history: واژه fat به معنای قطور و حجیم نیز ا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's known for his space h designs: او به خاطر طراحی های حجمی H شناخته ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my sister's coming to stay for a month: خواهرم دارد می آید که یک ماه بماند.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay with me: بهم تکیه کن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't believe my best friend ratted me: نمیتونم باور کنم بهترین دوستم بهم خ ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

these proposals deserve a careful study: این پیشنهادات لایق یک بررسی دقیق هس ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you like to try on that tough leather gloves: دوست داری آن دستکش های چرم بادوام ر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not paying again: الان دومرتبه پول بدم!! من دوباره پو ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm still here: من هنوز اینجام.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't care how much it costs just buy it: برام اهمیت نداره چقد قیمت داره فقط ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as soon as you compromise your principles you are lost: زمانی که خط قرمزاتو رد کنی باختی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she packed a change of clothes for the weekend: او یک دست لباس برای آخر هفته با خود ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that desk takes up too much space: آن میز فضای زیادی را اشغال می کند.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the researchers found a new way to extract energy from sunlight: محققان راه جدیدی برای استخراج انرژی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i already paid him this morning: من صبح بهش پول دادم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is tough: آدم سختگیریه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got to study tonight: من باید امشب درس بخوانم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you still here: هنوز اینجایی؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my coworker ratted on me: همکارم زیرابم رو زد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did you spot him: آیا او را شناختی؟ spot=بجا آوردن یا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the accident happened on the highway: حادثه روی بزرگراه اتفاق افتاد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the market is in a bear phase: بازار در فاز نزولی قرار داره.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a word in my office: بیا تو دفترم، باید باهات حرف بزنم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light the match: کبریت را روشن کن.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the wicked witch cast a spell on the princess: جادوگر شرور یک جادو بر روی شاهزاده ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

her expectations were too high: انتظارات او خیلی زیاد بود.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you drive me home: می توانی من را به خانه برسانی؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's kind of cold in here: اینجا همچی سرده ها اینجا یه جورایی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smart one: فرد زرنگ حاضر جواب

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i only use vegetable fats in cooking: من در پخت و پز فقط از چربی های گیاه ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they sang merry songs: آنها آهنگ های شادی خواندند.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't just leave without saying goodbye it's not done: نمی توانی بدون خداحافظی بروی—این کا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

after losing his job he didn't have a pot to piss in: بعد از اینکه کارش را از دست داد، کا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

military support: حمایت نظامی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please light the gas stove: لطفاً اجاق گاز را روشن کنید.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

higher reach: دسترسی بیشتر

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i drove my daughter to school: من دخترم را ( با ماشین ) به مدرسه ر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will act upon my word: به قولم عمل کنم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what happened to you yesterday: دیروز چه اتفاقی برایت افتاد؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the result was unexpected: نتیجه غیرمنتظره بود.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

investors remain bearish on tech stocks: سرمایه گذاران نسبت به سهام تکنولوژی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the best way to spot a liar: بهترین راه برای تشخیص دروغگو

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i keep a change of shoes in the car: من یک دست [جفت] کفش در ماشین نگه می ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's a curse: اون قدمش نحسه curse=نحس / شوم /بد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smart answer: جواب سریع پاسخ آماده فی البداهه ( ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am kind of glad i didn't win: یه جورایی خوشحالم برنده نشدم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my homework is not done: تکالیف من تمام نشده است.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he'd been struck by a driver long gone: ساعت ها پیش راننده ای با او تصادف ک ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

produce eggs: تولید تخم : منظور همون تخم گذاشتنه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

word has just reached me that: الساعه بمن خبر رسیده است که . . . . ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spot trades: معاملات نقدی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the meeting occurs at 3 pm: جلسه ساعت ۳ برگزار می شود.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't expect me to do everything: انتظار نداشته باش که من همه کارها ر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to call the shots: صاحب اختیار بودن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my father longed for us to explore our passions: پدرم آرزو داشت که ما علایقمان را کش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a change in the weather: تغییری در آب و هوا

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got to make space for mark's things: من باید برای وسایل مارک ( برخی ) فض ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the construction work is not done so we can't move in yet: کارهای ساختمانی تمام نشده است، بناب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hey language: هی! مودب باش!

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm kind of glad i didn't win: یه جورایی خوشحالم برنده نشدم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's a curse: اون قدمش نحسه curse=نحس / شوم /بد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in coming hours: در ساعت های آتی / پیشِ رو یا تا ساع ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've been saving all year to pay for our holiday: تمام سال دارم پول پس انداز میکنم تا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rat on somebody: زیرآب کسی رو زدن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she is tough: آدم سختگیریه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boston was founded in 1630 by puritan colonists from england: بوستون در سال 1630 توسط پیوریتن های ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no not yet: نه. هنوز نه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i refuse to compromise my principles: من از زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی ام ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the negotiations are not done and both parties are still discussing the terms: مذاکرات تمام نشده است، و هر دو طرف ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there was no change in the patient's condition overnight: در طول شب هیچ تغییری در وضعیت مریض ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're looking smart today: امروز شیک به نظر می رسی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she expected him to call but he didn't: او انتظار داشت که اون زنگ بزنه، اما ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweet lying on the floor: یک چیز شیرین که روی زمین افتاده باش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the blank space at the end of the form is for your name: فضای خالی انتهای فرم برای نام شما ا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vascular compromise: اختلال خون رسانی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please pay attention to the instructions: لطفا به دستورالعمل ها توجه کنید.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that color really suits you: آن رنگ واقعاً به شما می آید.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this's so weird: چه عجب !

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am not sure yet: بااینحال ( هنوز ) مطمئن نیستم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she is a curse: اون قدمش نحسه curse=نحس / شوم /بد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the wealthy woman founded hospital in her hometown: زن ثروتمند بیمارستان را در شهر خود ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

left word: حرف زدن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bob has to pay for what he has done: باب باید تاوان پس بدهد، برای کاری ک ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is kinda dumb isn't he: او یه جورایی احمقه. نه؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's tough: آدم سختگیریه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she said she would buzz me later: گفت بعداً بهم زنگ ( تلفن ) میزنه.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he pissed all his money away on gambling and now he’s broke: او همه پولش را در قمار هدر داد و حا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i admire the government's drive to reduce energy consumption: من تلاش دولت برای کاهش مصرف انرژی ر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he lights the candles on the birthday cake: او شمع های کیک تولد را روشن می کند.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i promise i will act upon my word: قول میدم به قولم عمل کنم.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who was the first human being in space: چه کسی اولین انسان در فضا بود؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lying close by it: کنار او افتاده بود.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we expect some in very soon: به زودی میاریم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

axes of differentiation: محورهای تمایز

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's stay in tonight for a change: بیا محض تنوع امشب را اینجا بمان.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not sure yet: بااینحال ( هنوز ) مطمئن نیستم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this's so weird to see you out: چه عجب من تو رو بیرون می بینم !

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this new hairstyle doesn't suit me: این مدل موی جدید به من نمی آید.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he buzzed me on the car phone: با تلفن ماشین با من تماس گرفت.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's kinda dumb isn't he: او یه جورایی احمقه. نه؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is a curse: اون قدمش نحسه curse=نحس / شوم /بد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he drove the nail into the wall: او میخ را به دیوار کوبید ( فرو برد ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is left to the law lords: این مهم بر عهده ی لرد های حقوقدان ا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you must try this food this is really delicious: باید این غذا رو بخوری ، واقعا خوشمز ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extra attention: توجه اضافی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's tough: آدم سختگیریه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to talk to you right now piss off: الان نمی خواهم با تو صحبت کنم، گم ش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he left a large sum of money in her will to found a wildlife sanctuary: او برایش مبلغ زیادی به ارث گذاشت تا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a rare event occurred in the sky: رویداد نادری در آسمان رخ داد.

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you spot the boat passing by: متوجه اون قایق در حال عبور میشی ( م ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the best way to reach you: بهترین راه برای ارتباط ( دسترسی ) ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she left her purse in a taxi yesterday: او ( اون خانم ) دیروز کیف پولش را د ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you just listen for a change: می شود محض تنوع هم که شده یکبار به ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you own a pet: آیا حیوان خانگی داری؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is tough: چه بدشانس !

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is kind of useful: تا حدی مفیده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not done to interrupt someone while they're speaking: قطع کردن حرف کسی در حالی که صحبت می ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buzz around: وول خوردن لولیدن تندتند رفتن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you expect this model in: این مدل رو میارین؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's leaving him for another man: او دارد شوهرش را به خاطر یک مرد دیگ ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are planning a dinner to celebrate the 50th anniversary of the founding of the company: ما در حال برنامه ریزی شام برای جشن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this medicine isn't work: این دارو اثر ندارد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is so weird to see you out: چه عجب من تو رو بیرون می بینم !

١ هفته پیش

مدال‌های آزاده