نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he threw the ball to the dog: او توپ را به سمت سگ پرتاب کرد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
companies exploring for oil: شرکت ها در پی نفت
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i wanted to be an actor that didn't work out: می خواستم هنرپیشه شوم که جور نشد
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the police asked him to throw the weapon on the ground: پلیس از او خواست اسلحه را روی زمین ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they were sent to explore unknown regions of africa: آنها برای کاوش در مناطق ناشناخته آف ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
just bear with me we'll work something out: یه کم بهم وقت بده/یه لحظه اجازه بده ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the children were encouraged to explore mathematics: بچه ها تشویق شدند تا ریاضیات را ( ا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we will get across the river somehow: باید هرجور بشه از رودخونه رد شیم.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she probably knew it wasn't going to work out that way: به احتمال زیاد می دانست که این اتفا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you need to explore your feelings on this subject more carefully: باید با دقت بیشتری روی احساساتتون ح ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the bill works out at $15 each: هر کدوم از قبض ها 15 دلار درمیاد wo ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
but somehow i couldn't: ولی خب نمی توانستم/ ولی انگار نمی ت ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the book explores a number of controversial issues: این کتاب پیرامون تعدادی از مسائل بح ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the company is suing a former employee: این شرکت یک کار مند سابق را تحت پیگ ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
researchers are exploring how language is acquired by children: محققان در حال تجزیه و تحلیل نحوه فر ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if we go by taxi it's going to work out very expensive: اگر با تاکسی بریم خیلی گرون درمیاد ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am just browsing thanks: من فقط دارن ویترین ها رو تماشا میکن ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was so angry he almost flipped the table in frustration: آنقدر عصبانی بود که تقریباً میز را ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the prince decided to throw a fancy ball and invited every lady of the land to come: شاهزاده تصمیم گرفت که مهمونی بالماس ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't work these instructions out: من نمی توانم ا‍ز این دستورالعمل ها ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my dog loves to roll around and flip himself over on his back in the grass: سگم عاشق غلط زدن و پشت و رو کردن خو ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throwing a big free party: برگزاری یک مهمانی بزرگ رایگان
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the doctor explored the wound: explore ( زخم ) آزمایش کردن با استف ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please flip to page 20 in your textbook: لطفاً کتابتون رو به صفحه ۲۰ برگردون ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
serve the throw: به معنی مفید بودن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't stand this situation i want everything to work out: نمی تونم این وضعیت رو تحمل کنم ، می ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how to throw a party: چگونه یک مهمانی برگزار کنیم؟ throw= ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mary heaved herself out of bed: ماری خودش را روی تخت کشاند مری خود ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flip over fish in pan: ماهی را از این رو به آنرو کن . ( دس ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they plan to marry next year: آنها قصد دارند سال آینده ازدواج کنن ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you were going to go away what are you doing here: قرار بود بری مسافرت، پس اینجا چیکار ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am just browsing: فقط دارم نگاه می کنم.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if i eat that stuff i'm gonna heave for sure: اگه اون چیزو بخورم، مطمئنم دل و رود ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flip the record: آنطرف کاست را بگذار بشنویم ( در کا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i threw these parties because i wanted to see you: من این مهمانی ها را ترتیب دادم چون ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we didn't have much in common our relationship didn't workout: زیاد تفاهم نداشتیم. ارتباطمون به جا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm just browsing thanks: من فقط دارن ویترین ها رو تماشا میکن ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be a flip about something: بی تفاوت بودن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we want to throw a party for my father's retirement: ما میخوایم برای بازنشستگی پدرم یه م ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they married in a small ceremony: آنها در یک مراسم کوچک ازدواج کردند.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flip one's hair: با یک حرکت سریع دست، موهاش رو از جل ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
michael's shoulders heaved with silent laughter: شانه های میخاییل به شدت بالا و پایی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have brilliant advice for you: یه توصیه ارزشمند برات دارم
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flip turn: در ورزش شنا موقعی که شناگر به انتها ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she wants to marry someone kind: او می خواهد با یک فرد مهربان ازدواج ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you never your at mercy of the life on the others: اختیار زندگیت رو به کسی نده
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we had to heave on the rope holding the anchor to get it on board: ما مجبور شدیم طنابی که لنگر را نگه ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he went back into the bar handily flipped his gun into the air: او برگشت به سمت کافه ، ماهرانه اسلح ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i really liked to go away but it didn't work out: واقعا دلم میخواست برم مسافرت، ولی ن ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he asked her to marry him: او از او خواست با او ازدواج کند.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he has no mercy for anyone: او نسبت به هیچ کس رحم ندارد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he doesn't bother about money: او به خودش زحمت نمیدهد ( خودش را اذ ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at dog' mercy: در چنگ سگ mercy گاهی به معنیه سلطه ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i heaved up on the floor: روی زمین استفراغ کردم
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you could marry it to the second circle: شما میتوانستید این را به حلقه دوم پ ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't bother about the rug: خودت را اذیت نکن بخاطر این قالیچه
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sea heaved up and down beneath the boat: دریا به شدت در زیر قایق بالا و پایی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have brilliant advice for you never your at mercy of the life on the others: یه توصیه ارزشمند برات دارم اختیار ز ...
٦ روز پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٦ روز پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٦ روز پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٦ روز پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you want to spoil yourself go to the pubs: اگر می خواهی خوش بگذرونی برو به بار ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the food will spoil if you don't keep it in the fridge: اگه غذا رو توی یخچال نگه نداری، فاس ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's bad to whisper in ear in gatherings: زمزمه ( پچ پچ ) کردن در گوش در دور ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
speak in whisper baby is asleep: آروم صحبت کن بچه خوابه.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't whisper no one is hear: کسی اینجا نیست، پچ پچ نکن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to stutter: با لکنت حرف زدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he began to stammer: او شروع کرد به لکنت زبان پیدا کردن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he had a stammer: او یک لکنت زبان داشت.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he whispered: او زیر لب گفت
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she whispered: او زیر لب گفت
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is a connoisseur of fine wines: او کارشناس خبره شراب های مرغوب است.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a rip in my sleeve: یک پارگی در آستینم.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's a connoisseur of classical music: او متخصص و عاشق موسیقی کلاسیک است.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
only a true connoisseur can appreciate the subtle flavors of this dish: فقط یک کارشناس واقعی می تواند طعم ه ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't bother to: خودت را به زحمت ننداز . . . . وقت ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a sad or happy face: یک چهره غمگین/خوشحال
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rip something: پاره کردن چیزی
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
banana stalk: "ساقه موز" یا "مغز ساقه موز" شبیه ب ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cheese connoisseur: پنیر شناس ( کسی که متخصص تشخیص انوا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
headphone connoisseur: خوره هدفون، هدفون باز connoisseur=خ ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he faced once with a candidate he considered boring: او یک بار با داوطلبی روبرو شد که او ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she turned and faced him: او برگشت و رو به او کرد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he necked his pint and ordered another: لیوانشو یه نفس زد و یکی دیگه سفارش ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
save your breath he won't listen: الکی خودت و خسته نکن ( گل لگد کردن ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're still cold: هنوزم خیلی پرتی! cold ( مخصوصاً در ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her tongue runs on wheels: اون زیادی زر میزنه، کله مورچه خورده
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's faced with a difficult decision: او با تصمیم سختی مواجه است.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
catching breath: نفس گرفتن بعد دوییدن و کار های فیزی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
notice somebody: متوجه حضور کسی شدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the company is facing a financial crisis: شرکت با بحران مالی مواجه است.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
notice someone: متوجه حضور کسی شدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dry mouth makes my breath smell bad: خشکی دهان باعث ایجاد بوی بد میشه.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
notice something: متوجه حضور چیزی شدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a round face: یک صورت گرد
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there's a big rip in the sleeve: یک پارگی بزرگ در آستین وجود دارد ri ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
notice sth: متوجه حضور چیزی شدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hot and cold food is available in the cafeteria: غذای گرم و سرد در کافه تریا موجود ا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he walked across the street: او از عرض خیابان رد شد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be opposite sb or sth so that your face or front is toward them: در مقابل کسی یا چیزی قرار بگیرید تا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we necked a few shots before heading out: چندتا شات رو یه نفس زدیم قبل از رفت ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his quick tongue is going to get him into trouble someday: زبان تیزی داره که ممکنه تو دردسر بن ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm cold turn the heating up: من سردم است. بخاری را بیشتر کن.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take sb's breath away: نفس کسی را بردن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be opposite somebody or something so that your face or front is toward them: در مقابل کسی یا چیزی قرار بگیرید تا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't neck it take your time: یه نفس نزن، آروم بخور! neck ( رفتار ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his tongue runs on wheels: اون زیادی زر میزنه کله مورچه خورده
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i detest: من بیزارم من به بدی از آن شهادت می ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
trail went cold after 100 miles but it's headed north: ردشون بعد از ۱۰۰ مایل از بین رفت، و ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
most of the rooms face the sea: بیشتر اتاق ها رو به دریا هستند.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't neck it: یه نفس نزن neck ( رفتار – پرانرژی ی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take someone's breath away: نفس کسی را بردن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
blue is a cold color: آبی رنگ سردی است.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she rips on skis like a pro: مثل حرفه ای ها اسکی می کنه—واقعاً م ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are being a little eccentric and dumb since interrupt me anytime: شما کمی احمق و عجیب هستید زیرا هر ل ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sorry to bother: ببخشید که مزاحم میشم
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your father is beeping on the phone: پدرت پشت خطه ( مثلا داری با یکی تل ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do not fall short for love: برای عشق کوتاهی نکنیم
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her manner was cold and distant: رفتار او سرد و بیگانه بود.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pant with exhaustion: از خستگی نفس نفس زدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick one's tongue out: زبان خود را نشان دادن، ( برای تحقیر ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they live across the river: آنها آن طرف رودخانه زندگی می کنند.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i heard a beep: صدای بیب بیب شنیدم.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put one's tongue out: زبان خود را نشان دادن، ( برای تحقیر ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to give someone a cold look: نگاه سردی به کسی کردن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pant loudly: با صدای بلند نفس کشیدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after a particular buy: در جستجوی یک خرید ویژه
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the store is right across from the park: مغازه درست روبروی پارک است.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the computer started beeping: صدای بیب بیب از کامپیوتر بلند شد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his sharp tongue is going to get him into trouble someday: زبان تیزی داره که ممکنه تو دردسر بن ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
before my birthday: قبل از تولد من
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come into car: سوار شو _ بپر بالا
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to catch a cold: سرما خوردن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you can rip you earn respect on the mountain: اگه بتونی خوب اسکی کنی، تو کوه احتر ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't dumb me mate: من رو دست ننداز رفیق
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the cat ran across the table: گربه روی میز دوید.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'd have found it if you'd bothered to look: اگر به خود زحمت می دادید آن را پیدا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he snarled at the reporter: او با خشم به خبرنگار گفت ( یا غُرّی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to give somebody a cold look: نگاه سردی به کسی کردن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we are no different: فرقی نداریم
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my house is designed after the white house: خانه ی من به اقتباس از طرح کاخ سفید ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was ripping down that black diamond run: داشت پیست سیاه رو می درید—با سرعت و ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pant from exhaustion: ( از خستگی نفس نفس زدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
single body: نهادی مجزا body ( حقوق ) نهاد
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't bother doing the laundry: زحمت شستن لباس ها را به خود ندید.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's across the table: اون طرف میز است.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
l'll kick your ass: دهنت رو سرویس میکنم
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the dog snarled at the stranger baring its teeth: سگ با نشان دادن دندان هایش به غریبه ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's try to solve all the separation problems: تلاش کنیم ، تمام مشکلات جدایی را به ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after lunch he slept: پس از نهار خوابید
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
regular use of conditioner is supposed to give your hair more body: استفاده ی منظم از نرم کننده ممکن اس ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you won't get any credit for doing it so why bother: شما هیچ اعتباری برای انجام آن نخواه ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it isn't worth the bother: به درد سرش نمیارزد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dad will rip them a new one for that: پدر به خاطرش حسابی توبیخشون می کنه ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go across the bridge: عبور از روی پل
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have a stain on my sleeve: من روی آستینم لکه دارم
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to get into something: سوار شو، بپر بالا
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't dumb me mate or else l'll kick your ass: من رو دست ننداز رفیق وگرنه دهنت رو ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was standing before the court: او روبروی دادگاه ایستاده بود
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pant for air: برای هوا نفس نفس زدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the wires became snarled behind the desk: سیم ها پشت میز گره خوردند ( یا درهم ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rock body: توده سنگ
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'd have found it if you'd bothered looking: اگر به خود زحمت می دادید آن را پیدا ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't be bothered to iron my clothes: حوصله اتو کردن لباس هایم را ندارم
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gee prick: هی عوضی!
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stop bothering me: دست از مزاحمت برایم بردار! مزاحمم ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kneel before your queen: در مقابل ملکه تون زانو بزنید
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's hop on the bus before it leaves: بیاین قبل از حرکت سوار اتوبوس بشیم.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she swam across the river: او از یک سمت رودخانه به سمت دیگر شن ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she didn't want to bother her parents with her problems: او نمی خواست والدینش را با مشکلاتش ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she rolled up her sleeves: او آستین هایش را بالا زد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the leopard let out a fierce snarl: پلنگ غَرّهِ خشمگینی سر داد. snarl= ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a wine with plenty of body: مشروبی با غلظت زیاد
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the boss really ripped a new one into him for being late: رئیس به خاطر تأخیرش حسابی سرزنشش کر ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it hardly seems worth the bother to go all that way just for two nights: به نظر نمی رسد ارزش این را داشته با ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she knew all along that they would get together: او از همان ابتدا می دانست که آنها ب ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pant for breath: برای هوا نفس نفس زدن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no doubt you've learned the little something with your dumbass: شکی نیست که تو با حماقتت یکمی از چی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a sheet was spread across the bed: یک ملحفه بر روی تخت پهن شده بود.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please don't bother to come if you're not feeling well: لطفاً اگر حالتان خوب نیست، زحمت نیف ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the legal dispute has snarled the peace process for months: اختلاف حقوقی، فرآیند صلح را برای ما ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the jacket has short sleeves: ژاکت آستین های کوتاه دارد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kneel before your king: در برابر پادشاهت زانو بزن
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to jump into something: سوار شو، بپر بالا
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the machine was not plugged in all along: دستگاه تمام مدت به برق وصل نبود
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his answer was just an angry snarl: پاسخش فقط یک غرولند ( یا جمله ی خشم ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pant after something: اشتیاق شدید داشتن – ادبی/شاعرانه
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bow before your king: در برابر پادشاهان تعظیم کنید
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gee prick no doubt you've learned the little something with your dumbass: هی عوضی! شکی نیست که تو با حماقتت ی ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
news spread quickly across the town: خبر به سرعت در تمامی شهر پخش شد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the store is across the street: فروشگاه در آن سوی خیابان است.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i hate to bother you with this but i need your help: از اینکه بخواهم شما را با این موضوع ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my shirt has long sleeves: پیراهن من آستین های بلند دارد.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let’s hop on the bus before it leaves: بیاین قبل از حرکت سوار اتوبوس بشیم.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the noise is bothering me: سر و صدا اذیتم می کند.
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i had a bit of bother getting hold of his phone number: برای گرفتن شماره تلفنش کمی به زحمت ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rip a new one: این اصطلاح وقتی به کار برده میشه که ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
where's that train headed: اون قطار کجا رفت؟ head=رفتن ، عازم ...
٦ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he knew about the surprise party all along: او از همان ابتدا از مهمانی غافلگیرک ...
٦ روز پیش