پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٤٩٧)
مازاغ البصر=نگشت متحول چشمانش حول نشد دگرگون نشد
ما=نگشت نشد مثل ماقتلوه= مقتول نگشت کشته نشد
ما=لا است که منفی پاسخ منفی عربی . باین تفاوت لا نه مطلق است ولی ما=نشد و نگشت مثل. . ما صلبوه=مصلوب نگشت به صلیب کشیده نشد
زاغ چشم= سیاهی مردمک چشم بزرگتر از حد معمول است
زاغ=انحراف و تحول و حَوَل مازاغ البصر وماطغی= ما=نه مثل واژه لا=نه است معنی پس نه چشمانش مانند حضرت موسی حَوَل شد ونه طغیان کرد. یعنی مثل یک مهمانی ع ...
زاغ=پرنده ای همکار کشاورزان و همیشه اب که برای اولین باز به زمین شخم زده ّدر شده و کلوخ زار میرود به محض رسیدن اب به حشرات و لارو ها از زیر زمین بیرو ...
زاغ =پرنده زیرک ومشاور و مستشار پرندگان دیگر در داستانهای قدیمی خصوصا کلیله و دمنه و منطق الطیر عطار یاد شده است و جغد دشمن او می باشد چون مانع پادشا ...
زاغ =پرنده ای سیاه و سار گونه است و به انسان بسیار علاقه من است و حتی انسان تا بیک متری او نرسد حرکت نممی کند اغلب غذایش لارو ها و تخم آفات گیاهی است ...
ابدال= در مذهب شیعه اولیاءلله باید حتما معصوم و اولولالباب واولولابصار باشند و هیچ بدلی برای فرد معصوم وجود ندارد ولذا باید مشتهد ومرجع اعاظم داری زی ...
ابدال=تقلب وهابیت و جهان تروریستی است که آنها را به جای اولیاءلله بر مردم اهل سنت جا زده اند واکنون این همه انتحار به حکم و فرمان آنها صورت می گیرد م ...
ابدال=جمع بدل ها
بدل=چندان مشابه است که باید هوشیار باشی تقلبی به جای اصلی غالب نشود
بدل=مثل قلب است ولی قلب نیست اما عوام فکر میکنند تقلبی است
بدل=مثل ومانند هست تقلبی نیست ولی خود او هم نیست
بدل=مشابه اصلی مانند کپی
اغماض=تنگی دریچه بطن چپ قلب دریچه میترال
اغماض=استکاف ورزیدن از بیان حقیقت
اغماض شهود=شاهدی که از شهادت خود داری میکند
اغماض=گویانکردن مشاهدات و مشاهده ها
اغماض=پنهان کردن حقیقت
اغماض= نادیده گرفتن نیکی و نکویی و خوبی
اوپانیشاد=فلسفه است و هیچ ربطی به هندوی تنها ندارد بلکه اوپانیشاد ها یعنی فلسفیون اولین کسانی بودند که به بیابان زدندر به تحقیق که از کجا امده اند و ...
اعصار =عصاره هرچیز
بالغ شدن دختر وقتی خود رامی شناسد یعنی اثر حائض ماهیانه و ریگل شدنش را متوجه میشود
رسیدن پسر و تولید ترشح هورمون از غدد هرمونی
اعصار=عصاره و عصر ثمر و روغن دانه افشره میوه ها
اعصار= عصر ها زمان ها قرن ها دوره ها که در اصل نتیجه و عصاره زندگی است
یاسمن=یاس من شاعرانه بوده مثال بیتی از خودم سبزه رویی که بدوش سبزه ناز سمن است مشکبو رایحه از عطر خوش یاس من است
گل خوش عطر و بویی که به رنگهای سفید و زرد و قرمز در ایران دیده ایم ولی بیش از صد گونه انواع و اقسام دارد
سمن= سبزه زار است که شاعران زلف یارا را به تشبیه کرده اند مثلا زلفف سمن سای تو
سمن=سبزه چمن است
سمن=همان مرغ وحشی مرغزار است که ما درچمن میکاریم
کوارانتینو=چل وار آن تو بوده که یعنی چهل شبانه روز در توی ان سپری کردن است از انجا که کشورهای کهن زبانشان از یک مبدا یا سنسکریت بوده خیلی واژگان را ب ...
کورانتینو=قورانتینوی عرب که با بی دقتی آن را غلط و غلوط قرنطینه نموده
کورانتینو شاید چلوانتینو بوده یعنی چهل روز دور از مردم بودن یا خود کورانتینو ی ملت متمدن ایتالیا بوده که عرب آنرا غلط و غلوط قرانطینو و قرنطیته نموده ...
کورانتینو همان قرنطینه عرب است که چون خیلی واژگان را نمیتواند ادا کند مثلا بنگن فارسی مارا بنقن میگفته و هنوز هم روستایی مردم بنگن میگویند تابلو عربی ...
قرنطینه=کورانتینو واژه ایتالیایی است که از چهله یا چله نشینی پارسی یا چهل شبانه روز دعای حضرت مسیح آمده و اقتباس یا انشقاق یافته است و مخصوص مبتلایان ...
پای افزار و کفشی بسیار مفید و بی ضرر برای پا که هم رویه و همه کف یا تخت ان پارچه ای بود و این صنعت که میتوانست بهترین صنایع دستی امروزه به جهان ورزش ...
گیو= پهلوانی که با چند گو پیلتن برابری کند و نام داماد رستم پسرگودرز بود
گَو= دلیر شجاع و لقب دلاوران در شاهنامه است بخصوص گو پیلتن زیاد آمده است
گیو پهلوانی که برابری با چندین گَو پیلتن برابری کند.
یک قوای پنهان و نیمه پنهان در میان دول متخاصم می باشد که تشخیص وابستگی آن به نیروی نظامی دشمن پیشرفته بسیار مشکل است ولی از بعضی کشور های مستعمره ثرو ...
هیبریدی نوعی آفند و تهاجم همه گونه ترکیبی و مرکب از مطبوعات ونشریات حمله فرهنگی وجنگ روانی با استخدام صراخّان قلم بدست وشایعه افکن که تمام بنیاد ها و ...
ترکیب مرکب مخلوط کوکتل
اثر نقطه های نوک قلم که ممتد و به هم پیوسته است و انواع و اقسام گوناگونی دارد که معروفترین انها خط راست و خط منحنی و خط شکسته خط خط خطی و در هم آمیخت ...
خط جاده و طریقی که بر اثر گام های پیوسته رهگذران ممتد گردیده و اثر بر زمین گذاشته است
خط و مش دیگران را ببازی و به مسخره و تمسخر گرفتن است
رفتار و روش و طریق است مثلا خط مش من این است معنی یعنی حاده حرکت و روش من اینگونه است
هیچکدام از معنی های بالا نیست بلکه عشوه عیش را به بازی و تمسخر گرفتن است ولی چون عشوه طالب و مطلوب عاشق و معشوق بوده نکو برداشت گردیده است مثلا هیچ ف ...
عش= همان عاش است که الف آن با فتحه بزرگتر مثل قران های عثمان طاها نوشته شده مثلا کتاب را کتَب نوشته است