پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٤٩٧)
جناب در عربی به کسی گویند که در جنب و کنارش و گردادش کسی همتا ندارد و این واژه در پارسی بزرگوار است. . لذا همسادگان را هم جناب و جمعشان را اجانب میگو ...
متِّرِنگ= چلپاسه، کلپاسه سوسمار آفتاب پرست آن چلپاسه هایی که دمشان سم کشنده سیناور خالص است
شکی در نامهای نکوی بهمن نیست و همهدر بالا توصیف آمدهولی متاسفانه هیچکدام بر لرزه و تزلزل برف و بوهمن که یا فاجعه و نام پارسی زلزله است اشاره نکردهاند ...
با سلام و ارادت سپاسگزاری مرا پذیراگردید
چرا نام مصیب مهرآشیان را از بالای پیشه نامه حذف کرده اید تا کنون چندین بار این عمل را تکرار کرده اید
تن بی جان پیکر بی جان وبدون علامت حیات که مشخصه آن تنفس و ضربان قلب است انسان مرده نعش
بی چیز، مهره شکسته ( کمرشکسته زندگی ) درویش، صافی، صوفی، عابد عاقبت طلب کسیکه ستون فقراتش زیر بارزندگی خمیده واین نام مقدس فقرا و دراویش نعمت الهی وچ ...
پیشه نامه چون پیشه و فن آوری شخص درآن گویا است و کارنامک نه پارسی است ونه درست است چون یک واژه من درآوردی است و کار رنجبری برای رفاه و حاجت و نیاز را ...
سئوال کننده نیاز، نیاز مند، متکدی، و گدا، ، ، در فرهنگ ایران زمین برای انسان حرمت و احترام قائل بودند و لذا برای حفظ آبروی نیازمند واژگان را در لفافه ...
سایل سیلان کننده سیال وآن واژه سئوال کننده سائل است که با عین کوچک روی ی باینگونه ئ نوشته میشود پس ماده سیال وروان است
سویعنی نور و هنوز در خراسان رایج است و نیا یعنی نیاکان و اجداو پدری و مادری در پارسی اصلا فعل و مصدر مونث نداریم و برای مادران هم به اندازه پدارن ارز ...
حمله با منجنیق آتش افکنی و حریق افکنی و اجاق افکنی به دشمن بامنجیق یک ساقینامه مخمسی در نسخه های میر عزا برای مخلف خوانی داریم شاعری گم نام چند بیت ش ...
اولا هرنام که به حرف نون پایان پذیرد آن نام پارسی است و روستاهاوشهرهای بلاد خراسان خصوصا نیشابور و سبزوار از این نام زیاد دارد که مشخصه پیش از اسلام ...
خمپاره ازنامش پیداست که یک سلاح آتشین پارسی می باشد واز قرن هشتم عملا وارد جنگهاشد و در اوایل عهد صفوی باضرب فنر ارتجاعی و چکشی بر چاشنی منفجرمیشد که ...
پیروز، پرتوان و شکست ناپذیر پابرجا پایدار پویا
تفنگ= توفنگ توفنگ= داخلش مانند فنگ خون خوار است، این واژه پارسی است در عهد صفوی سلاح انفرادی آتشین ساخته شد والی خمپاره از اواخرقرن هشتم هجری برای ان ...
مجرم = گناه پیشه = که درپارسی واژه کار غلط است چون کار معادل حاجت است اگر بکسی بگوییم کارت چیه یعنی چه حاجت داری ولی تمدن میترائیان و مهرپرستان اگر ک ...
متهم= در پارسی گناه ور یا رسم الخط عثمان طاها گنَه ور که مانند کتاب مبین عثمان طاها کتَب مبین نوشته ولی کتاب قرائت میشود ولی ما پارسیان الف مقصوره عر ...
سورنا = نامی پسرانه است که از نام سردار بزرگ پارت که همان پارس است ولی مثل حرف سینن ناسیونال ادوار مختلف تاریخ خصوصا دوره قوم پارت یا پارس مردم از شو ...
ناگزیر = ناچار و یا مجبور عربی است و نا گزیر در فارسی یک گزینش تک انتخابی است یعنی گزینه دومی و یا سوم و چهارمی وجود نداردو یک انتخابجبری و قهری است
تصعید هما صعود به قلل کوه است و لذا بالا رفتن تیم در لیگ ها مدارج علمی و دانشگاهی و نظامی را هم شامل میشود. ولی از سوی دیگر بالا رفتن تنش و شورش وناه ...
بار= با بارگاه و دربار مثلا حضرت باری تعالی جل و جلاله که با صنعت استعاره مصرحه بدون بکار بردن نام حضرت پروردگار همه میدانند که غیراز حضرت پروردگار ج ...
بار، بارگفتم که بارِ بار، و، بَر، بردار برو، بارفروشان میروی هروقت که بارِ ماوباران میرسد بیتی از اشعار خودم مصیب مهرآشیان در صنعت جناس وقتی واژه ای ...
لجنزار مرداب لوش زاز لایزار لای مرده وفاسدشده در آب ومعمولا آب های شیرین مانده فاسدشده خاک رامیکشد و ته نشین گِلِ مرده باتلاق میسازد و آب شور و مثل آ ...
معنی زلزله عربی بوهمن است و فروریزی بهمن را از بوهمن گرفته اندوالا به زلزله بهمن هم میتوان گفت واین نام از برهمن موکل زلزله گرفته شده استوبیت ذیل از ...
تلمبه از واژه تلمب که مشکسر گشاد آویزان بر سه پایه است وباچوب چهارپره دسته دار داخل آن میزنند تا کره بدهد
تغییرات شیمیایی را هم بدل میگویند مانند آب میوه ترش اگر درون. شیر بریزد بدل به ماست یا گرماست که همان شیر است ولی فوری تبدیل به ماست رقیق و نازک شده ...
متبادرمفعول فعلتبادر است که از تبادر صادر و مقتبس شده است تب را اگر قیاس بگیریم تمام صیقه های فعل تب جاری و ساری میشود
عناوین پر تاب و تب موضوعات سیاسی اقتصادی و نظامی که بر تمام عنوان ها پیشیگرفته و جهان را سرگرم خود نموده استتیتر بزرگ رسانه ها و مطبوعات
سوژه بسیار داغ عنوان وتیتر پر تب و تاب موضوعات روز
مجرم مفعول جرم است وقتی جِرم تمام منافذ و مجاری مفید را بپوشاند مجرم است گاهی جرم بر روی سیم زر و طلا و یا صفحه و کلید رایانه و یا هرچیز مفیدمی نشیند ...
مخفف آغل است و در خراسان به شکاف کوه غار میگویند و جایگاه عبادت عابد و زاهد را مغّاره گویند و واژه غار پارسی الاصل است و در اصل عبادتگاه مغان زردشتی ...
شخص مشنگ و خل که سبب خنده و مسخره میشود. گچه میگویند چه عجب یک واجه از قول سبزواری ها که مادر فرهنگ و ادب هستند آورد ولی آن هم غلط است در سبزوار اصلا ...
لاش پیکر و جسد که هرگز نیست بلکه چیز خردنی مانند لاش خربزه و هندوانه و گوسفند و گاو وشتر پوست کنده و آلایش شده را لاش میگویند حتی اگر حیوان لاغر باشد ...
غلبه بر دو دلی و سر در گمی و پیداکردن مقصد اصلی و فعل عربی معمولا دو حرفی استکه مصدر فاعلو مفعول زیادی میگردو واژه ناصر و منصور در اصل از نص گرفته شد ...
سکوی جستن کرسی نردبان مانند جهت جست وگریز از اسارت
جایگاه جلوگاه تریبون منبر تخت مخصوص عروس وداماد اریکه حکومت
جایگاه و کرسی جلوس ونمایان شدن پایگاه حکومتی
قطعه قطعه شدن گروه گروه شدن متلاشی شدن امام یسجاد فرمود پیکر مطهر عموم عباس اربه اربه باشمشیر شده بود
مجتمع تجاری که چندین پاساژ را در خود جای داده و از لوازم ورزشی گرفته تا لوازم یدکی صنعت نوین و لوازمات سنتی را یعنی از ارزن تا سوزن همه چیز در آن پید ...
هجمه هجوم تک آفندی در جنگ میباشد متاسفانه علامه دهخدا بیشتر معانی را از اصل معنی دور نموده مثل کمین گاه رصد صید صیاد را به جای کول کومه معنی نموده که ...
قلمبه یا قلنبه همان لغاز و کنایه های اعمال بزرگ و منکر فرد متخاصم در قالب و قاب چیستان و لغز و معما می باشد. وبعضی اوقات طرف مورد اتهام میگوید قلمبه ...
لغاز جمع کلمات از اعمال منفی یک فرد در حین دعوی و پرخاش گری بدون اینکه نامی از طرف ببرد و در بیشتر اوقات فعل منکر را هم نمی گوید ولی مانند چیستان و م ...
تله ودام پرندگان در تالاب
قارچ گبلک که بصطلاح خراسانی ها از غرغر پیه یا پایه ابر سیاه باردار که از اواخر اسفند تا آخر ماه نیسان یا اردیبهشت می باردو سبب رویش قارچ که با برآمدگ ...
نیمه نود درجه ای قوس انحنا قسم رو به پایین مانند سرسره کودکان البته با کمی قوس هلالی شکل زاویه باز رو به پایین در هندسه
تلفیق از واژه فلق سوره مبارکه فلق مشتق شده است که شکافتن نور خورشید سیاهی شب را و ترکیب مرکب سپیدی نور پیش از طلوع که در اصل از شعاع خورشید گرفته شده ...
احتراز= تقاضای پنهان کاری مطلب و یا موضوع و یا شی و چیزی مهم و با اهمیت تا از بر ملا شدن و آشکاری و هویدائی هویتش جلوگیری وماهیتش محرز نگردد
عضوی از شکار. که زیبایی و یا منحصر بفرد بودن آن حیوان زیباکه بدست شکارچی بی رحم معدوم شده را بیادگار نگهدارند واقعا از اعمال جاهلیت و کمال نادانی در ...
شستشوی بدن کامل در آب دریا و یا رودخانه ای که با انگیزه دینی قداست پیدا کرده است برای پاک شدن از گناهانی که در سن کبارت و بزرگی عمدا انجام داده اند و ...