پیشنهاد‌های رضا گلین شریف دینی (٦٢٧)

بازدید
٤١٠
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کل دم ( kol dom ) : در گویش مازندرانی به معنی ناقص است و در مورد چیزهایی گفته می شود که یکی از اجزای اصلی خود را ندارند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی تسن گال ( tosen gal ) : در گویش مازندرانی به سوسک های بزرگ و سیاه گفته می شود که هنگام شب به اشیاء نورانی مثل چراغ و لامپ روشنای ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دوج ( dooj ) : در گویش مازندرانی به اثر یا رد چیزی روی اجسام گفته می شود ولی به طور خاص این اصطلاح برای توصیف اثرات بر جای مانده ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی خشکه تارف ( khoshke tarof ) : در گویش مازندرانی به پیشنهاد و دعوت غیر جدی و بدون پشتوانه و شاید هم اجباری گفته می شود که معمولاً ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی انگورک ( angoorak ) : در گویش مازندرانی به درخچه های انگور وحشی گفته می شود که میوه های ریزی دارند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی زوکوو ( zookoo ) : در گویش مازندرانی به ناله و زوزه سگ در اثر سرما زوکو می گویند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دشی ورق ( dashi varagh ) : این اصطلاح در گذشته به ورقه های امتحانی خط دار گفته می شد که از آن برای نوشتن پاسخ ها در آزمون های امت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی خله خسه ( kholeh khoseh ) : این اصطلاح در گویش مازندرانی به معنای کم و کسری مالی است که باید برای جبران آن تلاش کرد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بوبوچ ( boobooch ) : به معنای خوردن پستان است. در گویش مازندرانی به سینه پستانداران بوچه می گویند. بوبوچ به معنای امری و تاکید بر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی روه ( raveh ) : در گویش مازندرانی به انباشت لجن و گل و لای در جایی روه می گویند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دبرک ( dabreck ) : در گویش مازندرانی به معنای شوک شدید و ترس ناگهانی است که فرد بعد از مواجه با اقدامی سریع و شنیدن خبر غیر منتظ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دارپوته ( darpooteh ) : در گویش مازندرانی به قسمت های پوسیده و غالباً خشک درخت گفته می شود که قابلیت خرد شدن دارند و محل زندگی لا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دارطلا ( dartala ) : در گویش مازندرانی به نوعی از دارکوب گفته می شود که معمولاً در بالای درختان و عمق جنگل ها زندگی می کنند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بورده ( boorde - h ) :در گویش مازندرانی به معنای رفتن است و اشاره به گذشته دارد و در مورد کسی به کار می رود که از جایی به جایی نق ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پسکت ( passcat ) :به گویش مازندرانی به معنی انقراض و نابودی است و در مورد چیزهایی به کار می رود که نسل آنها از بین رفته است. گاهی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی بوله لوش ( booleh laush ) : اصطلاحی در گویش مازندرانی است که به معنای بالا رفتن از درخت جوان است. بوله: درخت جوان و چند ساله ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی دیم به دیم ( dimbedim ) : در گویش مازندرانی به معنای نزدیک به هم بودن و اتصال دو چیز است. به عبارت دیگر؛ نزدیک به نزدیک

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضا گلین شریف دینی اشلکه ( ashelkeh ) : در گویش مازندرانی به نوعی از انجیر وحشی و خودرو گفته می شود که میوه های ریز و خوشمزه ای دارد و عموماً در جنگ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سولونده ( souloondeh ) : در گویش مازندرانی به معنای صاف و بی مو است. این اصطلاح در مورد محل های بی موی انسان به کار می رود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی گاز کش ( gaz cash ) : فعل امری است که در گویش مازندرانی به معنای با دندان گرفتن و خوردن است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چکه لاشور ( chekelashour ) : در گویش مازندرانی به معنای چنگ زدن لباس هنگام شستن با دست است. این کار برای تمیز کردن بهتر لباس و از ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی اشلکه ( ashelkeh ) : در گویش مازندرانی به نوعی از انجیر وحشی و خودرو گفته می شود که میوه های ریز و خوشمزه ای دارد و عموماً در جن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی خاکه چر: ( khakeh cher ) در گویش مازندرانی به معنای خاکستر آتش است که بر اثر سوختن هیزم برجای می ماند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی هلوو ( hallow ) : با تلفظ فتحه در ابتدا به گویش مازندرانی به معنای بخار کردن است که از اجسام در حال خشک شدن و یا غدای در حال پختن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی قرچله ( ghorcheleh ) : گویش مازندرانی به معنای چیدن میوه به همراه ساقه و برگ درخت است. در این حالت میوه های بیشتری به یکباره از ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کاله پچ ( kaleh pach ) : این اصطلاح در گویش مازندرانی به میوه هایی گفته می شود که در اثر مالش و فشردن زیاد آنها روی شاخه درخت زود ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی قرچله ( ghorcheleh ) : گویش مازندرانی به معنای چیدن میوه به همراه ساقه و برگ درخت است. در این حالت میوه های بیشتری به یکباره از ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی فل کوپا ( falcopa ) : به محل انباشت پوسته برنج بعد از فرایند جداسازی در کارخانه شالی کوبی �فل کوپا� می گویند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی فل خانه ( falkhaneh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا، به محل انبار کردن پوسته برنج بعد از فرایند جداسازی در کارخانه شالی کوبی �فل خانه� ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کشاوه ( kashaveh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا در گویش مازندرانی به معنای واحدی از حجم است که در آغوش انسان جا می شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی نمکار ( namakar ) : در گویش مازندرانی به ظروف بزرگ سفالی گفته می شود که مواد غذایی خام از جمله سبزی را داخل آن می سابند. البته در ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدس ماب: کسی است که به لحاظ ظاهری خودش را انسان خوب و مقدس نشان می دهد ولی در باطن و عمل متفاوت است. به طور کلی مقدس مابی یک سبک از زندگی است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سیهال ( seehal ) : اسم نوعی درختچه در جنگل های هیرکانی است که شاخه های نرم و انعطاف پذیر و در عین حال محکمی دارد که از آن در صنای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ون جن ( venjen ) : کلمه ای امری است که در گویش مازندرانی به منظور جدا کردن و یا سوا کردن وسایل برای انتخاب بهتر به کار می رود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلاپچ ( polapach ) : در گویش مازندرانی به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی و پختن برنج را بر عهده دارد �پلاپچ� می گویند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورش هکن ( khoresh haken ) :به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی خورش برای مهمانان را بر عهده دارد، در گویش مازندرانی �خورش هکن� می گویند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گموز: تراوش صمغ یا شیره توسط یک درخت بیمار یا آسیب دیده است که معمولاً به حالت شفاف یا قهوه ای تیره روی تنه درختان میوه مشاهده می شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشکال ( pooshkal ) : در گویش مازندرانی به پوست تخم پرندگان بعد از شکسته شدن گفته می شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارتنگ ( kartang ) : در گویش مارندرانی به معنای عنکبوت است. کارتنگ لام ( kartang lam ) : به تارهای عنکبوت کارتنگ لام می گویند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تولون ( touloon ) : به آب گل آلود و ناصاف در گویش مازندرانی تولون می گویند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کش کشان ( kash kashan ) :با تلفظ فتحه در ابتدا به معنی اشاره به نقاط دور دست و با فاصله زیاد است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادیشه ( edisheh ) : ظرف مسی بزرگ است که در ایام قدیم از آن برای نگهداری آب و سایر مایعات استفاده می شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رانداپ ( Roundup ) : نام تجاری یک نوع علف کش به نام گلایفوسیت ( Glyphosate ) است که علف های هرز پهن برگ و علف های هرزی که با محصولات زراعی رقابت می ک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چِنگه لِنگ ( chengeleng ) : به معنای برهم زدن یا خراب کردن چیزی است. اصطلاح کنایه ای است در خصوص نحوه انجام کار افراد بی دقت و بی حوصله

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فِشِلِس: در گویش مازندرانی خطاب به کسی می گویند که چیزی را فشار می دهد که معمولاً در مورد میوه ها و لباس کاربرد دارد. فِشِل: به معنای فشردن و آبگیری ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لِچِه کین : در گویش مازندرانی به معنای کنار یا حاشیه خانه یا انبار است که به موازات دیوار و هم سطح زمین بوده و از نفوذ باران و تابش آفتاب در امان است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاچِه کین : به معنای زیر سقف و شیروانی خانه است که قابل دسترس نیست. این اصطلاح در گویش مازندرانی به مکان قرار گرفتن وسایل با فاصله نسبتاً زیاد به کار ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَکِش: به معنای سفت کردن و محکم کاری است. این اصطلاح یا کلمه امری معمولاً موقع سفت کردن طناب، کِش یا زنجیر به چیزی به کار می رود؛ بخصوص در مواقع حمل ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُناسه ( konaseh ) :در گویش مازندرانی به معنای چرت زدن است؛ حالتی بین خواب و بیداری.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَکَل ( kakal ) :به معنی سرمست و مغرور است. این اصطلاح در برخی از نقاط مازندران برای توصیف و یا تمجید پسران نوجوان و در سن بلوغ به کار می رود.