پیشنهادهای رضا گلین شریف دینی (٦٢٧)
رضا گلین شریف دینی کل دم ( kol dom ) : در گویش مازندرانی به معنی ناقص است و در مورد چیزهایی گفته می شود که یکی از اجزای اصلی خود را ندارند.
رضا گلین شریف دینی تسن گال ( tosen gal ) : در گویش مازندرانی به سوسک های بزرگ و سیاه گفته می شود که هنگام شب به اشیاء نورانی مثل چراغ و لامپ روشنای ...
رضا گلین شریف دینی دوج ( dooj ) : در گویش مازندرانی به اثر یا رد چیزی روی اجسام گفته می شود ولی به طور خاص این اصطلاح برای توصیف اثرات بر جای مانده ...
رضا گلین شریف دینی خشکه تارف ( khoshke tarof ) : در گویش مازندرانی به پیشنهاد و دعوت غیر جدی و بدون پشتوانه و شاید هم اجباری گفته می شود که معمولاً ...
رضا گلین شریف دینی انگورک ( angoorak ) : در گویش مازندرانی به درخچه های انگور وحشی گفته می شود که میوه های ریزی دارند.
رضا گلین شریف دینی زوکوو ( zookoo ) : در گویش مازندرانی به ناله و زوزه سگ در اثر سرما زوکو می گویند.
رضا گلین شریف دینی دشی ورق ( dashi varagh ) : این اصطلاح در گذشته به ورقه های امتحانی خط دار گفته می شد که از آن برای نوشتن پاسخ ها در آزمون های امت ...
رضا گلین شریف دینی خله خسه ( kholeh khoseh ) : این اصطلاح در گویش مازندرانی به معنای کم و کسری مالی است که باید برای جبران آن تلاش کرد.
رضا گلین شریف دینی بوبوچ ( boobooch ) : به معنای خوردن پستان است. در گویش مازندرانی به سینه پستانداران بوچه می گویند. بوبوچ به معنای امری و تاکید بر ...
رضا گلین شریف دینی روه ( raveh ) : در گویش مازندرانی به انباشت لجن و گل و لای در جایی روه می گویند.
رضا گلین شریف دینی دبرک ( dabreck ) : در گویش مازندرانی به معنای شوک شدید و ترس ناگهانی است که فرد بعد از مواجه با اقدامی سریع و شنیدن خبر غیر منتظ ...
رضا گلین شریف دینی دارپوته ( darpooteh ) : در گویش مازندرانی به قسمت های پوسیده و غالباً خشک درخت گفته می شود که قابلیت خرد شدن دارند و محل زندگی لا ...
رضا گلین شریف دینی دارطلا ( dartala ) : در گویش مازندرانی به نوعی از دارکوب گفته می شود که معمولاً در بالای درختان و عمق جنگل ها زندگی می کنند.
رضا گلین شریف دینی بورده ( boorde - h ) :در گویش مازندرانی به معنای رفتن است و اشاره به گذشته دارد و در مورد کسی به کار می رود که از جایی به جایی نق ...
رضا گلین شریف دینی پسکت ( passcat ) :به گویش مازندرانی به معنی انقراض و نابودی است و در مورد چیزهایی به کار می رود که نسل آنها از بین رفته است. گاهی ...
رضا گلین شریف دینی بوله لوش ( booleh laush ) : اصطلاحی در گویش مازندرانی است که به معنای بالا رفتن از درخت جوان است. بوله: درخت جوان و چند ساله ...
رضا گلین شریف دینی دیم به دیم ( dimbedim ) : در گویش مازندرانی به معنای نزدیک به هم بودن و اتصال دو چیز است. به عبارت دیگر؛ نزدیک به نزدیک
ضا گلین شریف دینی اشلکه ( ashelkeh ) : در گویش مازندرانی به نوعی از انجیر وحشی و خودرو گفته می شود که میوه های ریز و خوشمزه ای دارد و عموماً در جنگ ...
رضا گلین شریف دینی سولونده ( souloondeh ) : در گویش مازندرانی به معنای صاف و بی مو است. این اصطلاح در مورد محل های بی موی انسان به کار می رود.
رضا گلین شریف دینی گاز کش ( gaz cash ) : فعل امری است که در گویش مازندرانی به معنای با دندان گرفتن و خوردن است.
رضا گلین شریف دینی چکه لاشور ( chekelashour ) : در گویش مازندرانی به معنای چنگ زدن لباس هنگام شستن با دست است. این کار برای تمیز کردن بهتر لباس و از ...
رضا گلین شریف دینی اشلکه ( ashelkeh ) : در گویش مازندرانی به نوعی از انجیر وحشی و خودرو گفته می شود که میوه های ریز و خوشمزه ای دارد و عموماً در جن ...
رضا گلین شریف دینی خاکه چر: ( khakeh cher ) در گویش مازندرانی به معنای خاکستر آتش است که بر اثر سوختن هیزم برجای می ماند.
رضا گلین شریف دینی هلوو ( hallow ) : با تلفظ فتحه در ابتدا به گویش مازندرانی به معنای بخار کردن است که از اجسام در حال خشک شدن و یا غدای در حال پختن ...
رضا گلین شریف دینی قرچله ( ghorcheleh ) : گویش مازندرانی به معنای چیدن میوه به همراه ساقه و برگ درخت است. در این حالت میوه های بیشتری به یکباره از ...
رضا گلین شریف دینی کاله پچ ( kaleh pach ) : این اصطلاح در گویش مازندرانی به میوه هایی گفته می شود که در اثر مالش و فشردن زیاد آنها روی شاخه درخت زود ...
رضا گلین شریف دینی قرچله ( ghorcheleh ) : گویش مازندرانی به معنای چیدن میوه به همراه ساقه و برگ درخت است. در این حالت میوه های بیشتری به یکباره از ...
رضا گلین شریف دینی فل کوپا ( falcopa ) : به محل انباشت پوسته برنج بعد از فرایند جداسازی در کارخانه شالی کوبی �فل کوپا� می گویند.
رضا گلین شریف دینی فل خانه ( falkhaneh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا، به محل انبار کردن پوسته برنج بعد از فرایند جداسازی در کارخانه شالی کوبی �فل خانه� ...
رضا گلین شریف دینی کشاوه ( kashaveh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا در گویش مازندرانی به معنای واحدی از حجم است که در آغوش انسان جا می شود.
رضا گلین شریف دینی نمکار ( namakar ) : در گویش مازندرانی به ظروف بزرگ سفالی گفته می شود که مواد غذایی خام از جمله سبزی را داخل آن می سابند. البته در ...
مقدس ماب: کسی است که به لحاظ ظاهری خودش را انسان خوب و مقدس نشان می دهد ولی در باطن و عمل متفاوت است. به طور کلی مقدس مابی یک سبک از زندگی است.
رضا گلین شریف دینی سیهال ( seehal ) : اسم نوعی درختچه در جنگل های هیرکانی است که شاخه های نرم و انعطاف پذیر و در عین حال محکمی دارد که از آن در صنای ...
ون جن ( venjen ) : کلمه ای امری است که در گویش مازندرانی به منظور جدا کردن و یا سوا کردن وسایل برای انتخاب بهتر به کار می رود.
پلاپچ ( polapach ) : در گویش مازندرانی به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی و پختن برنج را بر عهده دارد �پلاپچ� می گویند.
خورش هکن ( khoresh haken ) :به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی خورش برای مهمانان را بر عهده دارد، در گویش مازندرانی �خورش هکن� می گویند.
گموز: تراوش صمغ یا شیره توسط یک درخت بیمار یا آسیب دیده است که معمولاً به حالت شفاف یا قهوه ای تیره روی تنه درختان میوه مشاهده می شود.
پوشکال ( pooshkal ) : در گویش مازندرانی به پوست تخم پرندگان بعد از شکسته شدن گفته می شود.
کارتنگ ( kartang ) : در گویش مارندرانی به معنای عنکبوت است. کارتنگ لام ( kartang lam ) : به تارهای عنکبوت کارتنگ لام می گویند.
تولون ( touloon ) : به آب گل آلود و ناصاف در گویش مازندرانی تولون می گویند.
کش کشان ( kash kashan ) :با تلفظ فتحه در ابتدا به معنی اشاره به نقاط دور دست و با فاصله زیاد است.
ادیشه ( edisheh ) : ظرف مسی بزرگ است که در ایام قدیم از آن برای نگهداری آب و سایر مایعات استفاده می شد.
رانداپ ( Roundup ) : نام تجاری یک نوع علف کش به نام گلایفوسیت ( Glyphosate ) است که علف های هرز پهن برگ و علف های هرزی که با محصولات زراعی رقابت می ک ...
چِنگه لِنگ ( chengeleng ) : به معنای برهم زدن یا خراب کردن چیزی است. اصطلاح کنایه ای است در خصوص نحوه انجام کار افراد بی دقت و بی حوصله
فِشِلِس: در گویش مازندرانی خطاب به کسی می گویند که چیزی را فشار می دهد که معمولاً در مورد میوه ها و لباس کاربرد دارد. فِشِل: به معنای فشردن و آبگیری ...
لِچِه کین : در گویش مازندرانی به معنای کنار یا حاشیه خانه یا انبار است که به موازات دیوار و هم سطح زمین بوده و از نفوذ باران و تابش آفتاب در امان است.
چاچِه کین : به معنای زیر سقف و شیروانی خانه است که قابل دسترس نیست. این اصطلاح در گویش مازندرانی به مکان قرار گرفتن وسایل با فاصله نسبتاً زیاد به کار ...
دَکِش: به معنای سفت کردن و محکم کاری است. این اصطلاح یا کلمه امری معمولاً موقع سفت کردن طناب، کِش یا زنجیر به چیزی به کار می رود؛ بخصوص در مواقع حمل ...
کُناسه ( konaseh ) :در گویش مازندرانی به معنای چرت زدن است؛ حالتی بین خواب و بیداری.
کَکَل ( kakal ) :به معنی سرمست و مغرور است. این اصطلاح در برخی از نقاط مازندران برای توصیف و یا تمجید پسران نوجوان و در سن بلوغ به کار می رود.