پیشنهادهای رضا گلین شریف دینی (٦٠٣)
در برخی از مناطق شمالی کشور به بیضه مردان و یا حیوانات نر �دُردانه�می گویند. ظاهراً این قسمت از بدن بسیار عزیز و دوست داشتنی بوده و بر سلامت آن تاکی ...
رضا گلین شریف دینی کل کل ( kol kol ) : در گویش مازندرانی به معنای عطسه کردن آرام برای صاف کردن گلو و یا به معنای اطلاع رسانی برای ورود به مکان خصوصی ...
به معنی توانمندی و قابلیت انجام کار است.
بُروت ( boroot ) : از ریشه باروت به معنای حرکت انفجاری است. این کلمه اشاره به اقدام ناگهانی کسی دارد که از دست دشمن یا خطر فرار می کند.
شقز ( shaghoze ) : نام درختی ریز برگ در جنگل های هیرکانی است که از پوست تنه و شاخه های آن برای تغذیه کمکی حیوانات استفاده می شود.
َچَنگال: به ناخن های دست یا پای موجودات زنده اطلاق می شود و کار برد آن چنگ زدن و خراشیدن است، نتیجه آن می تواند مهار یا گرفتن چیزی باشد. حیوانات و پر ...
فِشِل: به معنای فشار دادن و آبگیری است. این اصطلاح در خصوص میوه ها و لباس های خیس کاربرد دارد.
رضا گلین شریف دینی فلان: با تلفظ ضمه در ابتدا اشاره به هر چیز نامعلوم و نامشخص است. معمولا وقتی بخواهند در لفافه و غیر مستقیم سخن بگویند از کلمه فلا ...
نمناک، خیس، تر به کلیه اجسام و تجهیزات زنده و غیر زنده که بوسیله آب یا هر چیز مایع دیگر خیس شده اند و یا اثرات نمناکی روی آنها وجود دارد در اصلاح � آ ...
رضا گلین شریف دینی بخار: ( bokhar ) :در گویش مناطق غربی مازندران یک کلمه امری و به معنی خوردن است و نخار به معنی نخوردن است. به طور کلی حرف پیشوند ( ...
رضا گلین شریف دینی بهورز: یک شغل یا جایگاه در رشته پرستاری است و در واقع کمک پزشک محسوب می شوند. بهورزها مکمل امور درمانی هستند و معمولاً در مناطق م ...
شام: در گویش مازندرانی به موم زنبور عسل �شام� می گویند.
لیسَک: یک نوع قاشق یا وسیله ای برای آشپزی است که از آن هنگام پخت و پز و سرخ کردن مواد غذایی استفاده می شود.
رضا گلین شریف دینی کش ( cash ) : با تلفظ فتحه در ابتدا و ساکن در انتها، در گویش مازندرانی چهار معنی مختلف دارد؛ * اول به معنای بند شلوار است. *دوم ...
رضا گلین شریف دینی لوش ( laush ) : در برخی از مناطق مازندران به معنای بالا رفتن از چیز بلند مثل دیوار و درخت است. بوله لوش: یعنی از درخت جوان بالا ...
رَچ: به معنای ردیف است. قرار گرفتن هر چیزی در یک مسیر منظم یا جایگاه را در اصطلاح عامیانه بخصوص در مناطق شمالی کشور � رَچ� می گویند.
قِید: برای تکمیل فعل و صفت در جملات به کار می رود ولی حذف آن خللی در جمله ایجاد نمی کند. در معنای عام قید به معنای هدف، تعهد و شرط انجام کار است.
خَرِک: به معنای هجوم هم جانبه و غارت است.
آب دهان، تف مایع غلیظی که از غدد داخل دهان ترشح می شود تا رطوبت لازم برای جویدن و بلعیدن بهتر و سریعتر غذا انجام شود.
رضا گلین شریف دینی گور ( gaver ) : با تلفظ فتحه در ابتدا و بعد از آن کسره و ساکن در گویش مناطق غربی مازندران اسم نوعی پرنده وحشی به رنگ قهوه ای کم ...
رضا گلین شریف دینی تاش ( tash ) :سه معنی برای این کلمه متصور است؛ یکی اشاره به جای بلند و صعب العبور دارد. دومین معنی آن تراشیدن است. سومین آن هم به ...
گاله به معنای بزرگ و گشاد است. کسانی که بی موقع، بی هدف و مغرضانه حرف می زنند طرف مقابل برای هشدار این کلمه به صورت کنایه استفاده می کند. مثال؛ اون د ...
اِم: پیشوند مکان ساز و زمان ساز است و برای بیان مالکیت، تایید و توصیف به کار می رود. مثل: امروز، امشب، امکان، امضاء، املاء و . . .
به افراد پرجنب و جوش، شلوغ کار و جذاب در اصطلاح عامیانه آتیشپاره می گویند. یعنی یک گلوله آتش که جگر آدم را می سوزاند و تا اعماق روح و روان انسان نفوذ ...
رضا گلین شریف دینی باش: در زبان فارسی به معنای ماندن است که در مواقع دستوری به کار می رود. البته گاهی هم در جایگاه عاطفی قرار می گیرد برای مثال در ب ...
گَل: به تلفظ فتحه در ابتدا به معنای همراه شدن و در کنار هم بودن است. کلمه گلاویز هم از این کلمه گرفته شده است که به معنای درگیری و نزدیک شدن زیاد و د ...
رضا گلین شریف دینی تلک ( talk ) :با تلفظ فتحه در ابتدا در گویش مازندرانی به معنای بوته گیاهان و سبزیجات است که بعد از جوانه زدن تخم آنها به صورت جدا ...
رضا گلین شریف دینی تلک ( talk ) : به معنای بوته یا بذر گیاهان و سبزیجات است و به معنای نژاد، نسل و طایفه هم مورد استفاده قرار می گیرد.
بلبل در اصل نوعی پرنده قهوهای رنگ و خوش آواز است که جثه اش اندازه گنجشک است و معمولاً در ارتفاع کم و حداکثر 2 متری لانه می سازد. البته در مناطق شمالی ...
نام شهری در استان مازندران که به پایتخت کشتی ایران معروف است.
رضا گلین شریف دینی کال ( kaal ) :در گویش مازندارنی نام درختی با شاخه های محکم است که معمولاً در حاشیه رودخانه ها رشد می کند و پوست آن قابلیت جداسازی ...
رضا گلین شریف دینی پیران: به معنی بزرگان و افراد سالمند و باتجربه است. در جوامع سنتی و پایبند با ارزش های قومی و اجدادی بسیار مورد احترام هستند.
در گویش مازندرانی به پوست درخت�دارشَط� یا �دارپوس�می گویند.
آویزان، علاف، ولگرد/ پلاس در اصطلاح عامیانه به معنای ولگرد و بدون هدف هم معنا می دهد. معمولا این گونه افراد در همه جا پرسه می زنند و خبر چینی هم از ...
رضا گلین شریف دینی لوک ( look ) : در گویش مازندرانی به معنی جاهای دنج و تاریک است، مثل سوراخ تنه درختان و یا حفره های روی زمین که توسط حیوانات کنده ...
رضا گلین شریف دینی له لیم ( le lim ) : در گویش مازندارانی به آب ولرم و نیمه گرم گفته می شود که برای خوردن و یا دوش گرفتن مناسب است.
رضا گلین شریف دینی له لیم ( le lim ) : در گویش مازندرانی به آب ولرم و نیمه گرم گفته می شود که برای خوردن و دوش گرفتن مناسب است.
رضا گلین شریف دینی سجون ( sojoon ) : در گویش مازندرانی به معنای بسیار داغ و سوزنده است.
رضا گلین شریف دینی کل چومه ( kal chome ) : در گویش مازندرانی به محل اطراق موقت اطلاق می شود. این اصطلاح در بین دامداران مناطق جنگلی و کوهستانی بیشت ...
رضا گلین شریف دینی لگد دمج ( lagad damej ) : در گویش مازندرانی به معنای آسیب زدن شدید به هر چیزی که معمولاً به وسیله پا انجام می شود.
رضا گلین شریف دینی چومه ( chome ) : در گویش مازندرانی به چوب انتهای میوه گفته می شود که با آن به شاخه درخت متصل است.
رضا گلین شریف دینی لکه پرس ( lakke paress ) : در گویش مازندرانی به حاشیه باغ های میوه یا زمین های کشاورزی گفته می شود که معمولاً نزدیک حصار یا پرچین ...
رضا گلین شریف دینی هالنجه ( halenjha ) :در گویش مازندرانی به شاخه های زائد و اضافه درختان و گیاهان گفته می شود که به اصلاح و هرس کردن نیاز دارند.
رضا گلین شریف دینی اسکه جیک ( eskejik ) : در گویش مازندرانی به معنای سکسکه است که از ناسازگاری غذا با بدن و ناراحتی دستگاه گوارش ایجاد می شود.
رضا گلین شریف دینی اسه وسه ( eseh vasseh ) : در گویش مازندرانی به معنای کافی و بس بودن است و برای دستور توقف کارها بیان می شود.
رضا گلین شریف دینی شیر توو ( shiertoo ) : در گویش مازندرانی به معنای سرشیر است که پس از جوشاندن شیر و خنک شدن آن روی ظرف جمع می شود.
رضا گلین شریف دینی پشدام ( pashdam ) : در گویش مازندرانی به توری های بزرگ و ریزی بافتی گفته می شود که برای جلوگیری از ورود پشه بخصوص در هنگام شب در ...
رضا گلین شریف دینی پالوفه ( paloufeh ) : در گویش مازندرانی به معنای آغل یا جایی است که برای غذاخوردن حیوانات تعبیه شده است.
رضا گلین شریف دینی گلکته ( gal kateh ) : در گویش مازندرانی به معنای همراه شدن با کسی برای طی کردن مسیر یا انجام دادن یک کار است.
رضا گلین شریف دینی کور مگس ( koor magas ) : در گویش مازندرانی به مگس هایی گفته می شود که اندازه متوسط دارند و اطراف انواع مواد غذایی ( گیاهی و جانو ...