خاراندن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( خاراند خاراند خواهد خاراند خاراندن بخاران خاراننده خارانیده ) با سر ناخن روی پوست بدن ( خود یا دیگری ) کشیدن خارش دادن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
قلم زدن، خراشیدن، خارش کردن، خراش دادن، خاراندن، خراشاندن، خط زدن
پاک کردن، زدودن، تراشیدن، خراشیدن، پنجول زدن، ستردن، خاراندن، خراشاندن، خست کردن، با ناخن و جنگال خراشیدن