پیشنهاد‌های رضا گلین شریف دینی (٧٤١)

بازدید
٧٣٠
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی فل کوپا ( falcopa ) : به محل انباشت پوسته برنج بعد از فرایند جداسازی در کارخانه شالی کوبی �فل کوپا� می گویند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی فل خانه ( falkhaneh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا، به محل انبار کردن پوسته برنج بعد از فرایند جداسازی در کارخانه شالی کوبی �فل خانه� ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کشاوه ( kashaveh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا در گویش مازندرانی به معنای واحدی از حجم است که در آغوش انسان جا می شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی نمکار ( namakar ) : در گویش مازندرانی به ظروف بزرگ سفالی گفته می شود که مواد غذایی خام از جمله سبزی را داخل آن می سابند. البته در ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدس ماب: کسی است که به لحاظ ظاهری خودش را انسان خوب و مقدس نشان می دهد ولی در باطن و عمل متفاوت است. به طور کلی مقدس مابی یک سبک از زندگی است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سیهال ( seehal ) : اسم نوعی درختچه در جنگل های هیرکانی است که شاخه های نرم و انعطاف پذیر و در عین حال محکمی دارد که از آن در صنای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ون جن ( venjen ) : کلمه ای امری است که در گویش مازندرانی به منظور جدا کردن و یا سوا کردن وسایل برای انتخاب بهتر به کار می رود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلاپچ ( polapach ) : در گویش مازندرانی به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی و پختن برنج را بر عهده دارد �پلاپچ� می گویند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورش هکن ( khoresh haken ) :به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی خورش برای مهمانان را بر عهده دارد، در گویش مازندرانی �خورش هکن� می گویند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گموز: تراوش صمغ یا شیره توسط یک درخت بیمار یا آسیب دیده است که معمولاً به حالت شفاف یا قهوه ای تیره روی تنه درختان میوه مشاهده می شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشکال ( pooshkal ) : در گویش مازندرانی به پوست تخم پرندگان بعد از شکسته شدن گفته می شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارتنگ ( kartang ) : در گویش مارندرانی به معنای عنکبوت است. کارتنگ لام ( kartang lam ) : به تارهای عنکبوت کارتنگ لام می گویند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تولون ( touloon ) : به آب گل آلود و ناصاف در گویش مازندرانی تولون می گویند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کش کشان ( kash kashan ) :با تلفظ فتحه در ابتدا به معنی اشاره به نقاط دور دست و با فاصله زیاد است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادیشه ( edisheh ) : ظرف مسی بزرگ است که در ایام قدیم از آن برای نگهداری آب و سایر مایعات استفاده می شد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رانداپ ( Roundup ) : نام تجاری یک نوع علف کش به نام گلایفوسیت ( Glyphosate ) است که علف های هرز پهن برگ و علف های هرزی که با محصولات زراعی رقابت می ک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چِنگه لِنگ ( chengeleng ) : به معنای برهم زدن یا خراب کردن چیزی است. اصطلاح کنایه ای است در خصوص نحوه انجام کار افراد بی دقت و بی حوصله

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فِشِلِس: در گویش مازندرانی خطاب به کسی می گویند که چیزی را فشار می دهد که معمولاً در مورد میوه ها و لباس کاربرد دارد. فِشِل: به معنای فشردن و آبگیری ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لِچِه کین : در گویش مازندرانی به معنای کنار یا حاشیه خانه یا انبار است که به موازات دیوار و هم سطح زمین بوده و از نفوذ باران و تابش آفتاب در امان است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاچِه کین : به معنای زیر سقف و شیروانی خانه است که قابل دسترس نیست. این اصطلاح در گویش مازندرانی به مکان قرار گرفتن وسایل با فاصله نسبتاً زیاد به کار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَکِش: به معنای سفت کردن و محکم کاری است. این اصطلاح یا کلمه امری معمولاً موقع سفت کردن طناب، کِش یا زنجیر به چیزی به کار می رود؛ بخصوص در مواقع حمل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُناسه ( konaseh ) :در گویش مازندرانی به معنای چرت زدن است؛ حالتی بین خواب و بیداری.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَکَل ( kakal ) :به معنی سرمست و مغرور است. این اصطلاح در برخی از نقاط مازندران برای توصیف و یا تمجید پسران نوجوان و در سن بلوغ به کار می رود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَکدانه: یک اصطلاح در کشاورزی و باغداری است. بعضی میوه ها که دارای یک هسته هستند و معمولاً در خانواده هلو ها قرار می گیرند اصطلاحاً به تکدانه معروف ه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکدانه: یعنی منحصر به فرد و تنها. این اصطلاح مختص افراد ممتاز و یگانه در زمینه های مختلف است. البته در بعضی خانواده های تک فرزند که فرزند آنها در کود ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام دیگر سنجاقک است در رنگ ها و اندازه های مختلف است که معمولاً در حاشیه رودخانه ها، جویبارها و آبگیرهای کوچک زندگی می کنند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مازندرانی به تکه ای از پارچه گفته می شود که به منظور محافظت از دست هنگام جابجایی ظروف در هنگام پختن غذا استفاده می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به قسمت دسته و برجستگی انتهای جارو در گویش مازندرانی �ساجِه کول� می گویند. معمولاً از این قسمت جارو به منظور تهدید و دور کردن حیوانات خانگی استفاده م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُدره بازی؛ نوعی بازی سنتی در مازندران است که در گذشته در مراسم های جشن برگزار می شد. شیوه بازی به این صورت است که ابتدا تکه ای پارچه ( شال یا روسری ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کپسول یا محل ذخیره سازی و نگهداری گاز مایع و جامد برای مصارف خانگی و صنعتی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک اصطلاح در کشاورزی و صیفی کاری است. در مناطق شمالی ایران به دانه های نارس لوبیا که به همراه پوست از بوته آویزان است در اصطلاح �تَر پیله� می گویند ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مِن مِچِک ( men mechek ) : در گویش مازندرانی به انگشت میانی یا وسطی دست گفته می شود. مِن: وسط مِچِک: انگشت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شال دُم واش : اسم نوعی گیاه یا علف هرز در گویش مازندرانی است که در باغ ها و مزارع شمال کشور رشد می کند و دارای گلدانه و سنبله هایی به شکل دم شغال است ...

پیشنهاد
٠

یک اصطلاح در گویش مازندرانی است که در حالت کنایه به افراد بلند قامت و سیگاری می گویند. دارغاز: نوعی پرنده مهاجر و آبزی با گردن بلند سیگار کَشِنِه: س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی له لیم ( le lim ) : در گویش مازندارانی به آب ولرم و نیمه گرم گفته می شود که برای خوردن و یا دوش گرفتن مناسب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی له لیم ( le lim ) : در گویش مازندرانی به آب ولرم و نیمه گرم گفته می شود که برای خوردن و دوش گرفتن مناسب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سجون ( sojoon ) : در گویش مازندرانی به معنای بسیار داغ و سوزنده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کل چومه ( kal chome ) : در گویش مازندرانی به محل اطراق موقت اطلاق می شود. این اصطلاح در بین دامداران مناطق جنگلی و کوهستانی بیشت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لگد دمج ( lagad damej ) : در گویش مازندرانی به معنای آسیب زدن شدید به هر چیزی که معمولاً به وسیله پا انجام می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی چومه ( chome ) : در گویش مازندرانی به چوب انتهای میوه گفته می شود که با آن به شاخه درخت متصل است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی لکه پرس ( lakke paress ) : در گویش مازندرانی به حاشیه باغ های میوه یا زمین های کشاورزی گفته می شود که معمولاً نزدیک حصار یا پرچین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی هالنجه ( halenjha ) :در گویش مازندرانی به شاخه های زائد و اضافه درختان و گیاهان گفته می شود که به اصلاح و هرس کردن نیاز دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی اسکه جیک ( eskejik ) : در گویش مازندرانی به معنای سکسکه است که از ناسازگاری غذا با بدن و ناراحتی دستگاه گوارش ایجاد می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی اسه وسه ( eseh vasseh ) : در گویش مازندرانی به معنای کافی و بس بودن است و برای دستور توقف کارها بیان می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی شیر توو ( shiertoo ) : در گویش مازندرانی به معنای سرشیر است که پس از جوشاندن شیر و خنک شدن آن روی ظرف جمع می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پشدام ( pashdam ) : در گویش مازندرانی به توری های بزرگ و ریزی بافتی گفته می شود که برای جلوگیری از ورود پشه بخصوص در هنگام شب در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پالوفه ( paloufeh ) : در گویش مازندرانی به معنای آغل یا جایی است که برای غذاخوردن حیوانات تعبیه شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی گلکته ( gal kateh ) : در گویش مازندرانی به معنای همراه شدن با کسی برای طی کردن مسیر یا انجام دادن یک کار است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کور مگس ( koor magas ) : در گویش مازندرانی به مگس هایی گفته می شود که اندازه متوسط دارند و اطراف انواع مواد غذایی ( گیاهی و جانو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی هنگه لاس ( hang_h lass ) : در گویش مازندرانی به چوب بلندی گفته می شود که یک سر آن به طرف پایین خمیده است و معمولاً برای پایین ک ...