تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The company deals in both hardware and software.
دیدگاه
٠

شرکت هم در ( زمینه ) سخت افزار هم در زمینه نرم افزار فعالیت دارد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Coverage of the war was used to distract attention from other matters.
دیدگاه
٠

جنگ بعنوان پوششی برای دور کردن توجه ها از مشکلات دیگر استفاده.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He keeps trying to distract me.
دیدگاه
٠

هی حواسمو پرت میکنه

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The second course was soup.
دیدگاه
٠

بشقاب دوم سوپ بود

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
This handbag is made of superior leather.
دیدگاه
٠

این کیف دستی از چرم مرغوب ساخته شده است

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Brian looked ridiculous in leather trousers, and I was desperately trying to keep a straight face.
دیدگاه
٠

برایان تو شلوار چرمی خیلی ضایع بود و منم بزور جلو خنده خودمو گرفته بودم

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Andrea gave her son a sound spanking.
دیدگاه
٠

از شوخی بگذریم میشه این: آندریا به پسرش یک درکونی ( صدادار همونی که خودمون میگیم👈 ) آب دار زد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Andrea gave her son a sound spanking.
دیدگاه
٠

با عرض معذرت : از طرف آندریا تقدیم با عشق یک درکونی آبدار 😂😂

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
There is a growing realization that changes must be made.
دیدگاه
٠

درک روز افزونی در ارتباط با الزام اعمال تغییرات وجود دارد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
There is a growing realization that changes must be made.
دیدگاه
٠

درک روزافزونی در این موضوع که باید تغییراتیت گیرد )

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The only limit to our realization of tomorrow will be our doubts of today.
دیدگاه
٠

این پیشنهاد قبل یه کلمه میتونه قبل کلمه شناخت جا افتاده

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The only limit to our realization of tomorrow will be our doubts of today.
دیدگاه
٠

تنها محدودیت در شناختمان از فردا شک و شبهه های امروزمان است ( یعنی انسان فقط در حد شک و شبهه ، یسری حدس در رابطه با فرداش شناخت یا درک داشته باشه )

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Murder is a capital crime in some states.
دیدگاه
٠

قتل در برخی از ایالات جنایتی است که حکم اعدام دارد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Murder is a capital crime in some states.
دیدگاه
٠

عامیانه: قتل تو بعضی ایالات حکم اعدام داره

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Do you know who will be conducting in tonight's performance?
دیدگاه
٠

میدونی یا میدونید اجرای امشب رو کی رهبری میکنه ( رهبری ارکست )

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The terminal was constructed of reinforced concrete.
دیدگاه
١

reinforced =تقویت شده

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Your story of what happened that night corresponds with your neighbor's.
دیدگاه
٠

داستان شما از اتفاقات شب گذشته با گفته های همسایه تان همخوانی دارد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
My father corresponded with his brother all his life.
دیدگاه
٠

ترجمه تعریف: ارتباط برقرار کردن مخصوصاً با نامه نگاری. درطی یک بازه زمانی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
They made their ascent of the mountain on the east side.
دیدگاه
٠

ترجمه تعریف: the act of going up = عمل بالا رفتن. که میتونه همون معنی مستقیم یعنی صعود مدنظر باشه یا معنی/ترجمه انتزاعی یعنی ترقی ، دستیابی و از این ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The explorers found a new ascent to the top of the ridge.
دیدگاه
٠

ترجمه تعریف: شیب یا مسیری سربالایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The explorers found a new ascent to the top of the ridge.
دیدگاه
٠

ascent تو این جمله = سر بالایی ، راهی که سربالایه درواقع مدنظره

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Contraindications for this drug include liver or kidney impairment.
دیدگاه
٠

بخوام خیلی خلاصه کنم: مشکلات کبدی یا کلیوی جزء موارد منع مصرف این دارو است

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
You must rouse yourself to action.
دیدگاه
٠

بایستی خودتو به عمل ترغیب کنی

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
These emit two distinct sounds, depending on which end one blows into.
دیدگاه
٠

بسته به انتهایی که شخص داخلش فوت کنه ۲ تا صدای متمایز ( یا متفاوت ) میده

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Many companies did not manage to ride out the recession.
دیدگاه
٠

کمپانی های بسیاری نتوانستند رکود اقتصادی را تحمل کنند ( یعنی نتونستند از سر بگذرونند و ضربه شدیدی بهشون وارد شد )

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The man had no emotionality in anything concerning his family.
دیدگاه
٠

مرد هیچ احساسی یا ( عاطفه ای ) نسبت به موضوعات مربوط به خانواده اش نداشت

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
We will bind you with a promise.
دیدگاه
٠

ما شما را با یک پیمان به ( یکدیگر ) متعهد می کنیم

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The leaders reacted to this provocation by launching their own missile strikes in return.
دیدگاه
٠

رهبران با حملات موشکی خود به این تحریک ( یا تحریک گری ) پاسخ دادن ( یا واکنش نشان دادند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The intense music provokes a feeling of excitement.
دیدگاه
٠

موسیقی قوی ( شاید منظورش یه چیزی مثل سبک راک باشه ) موجب تحریک احساس هیجان ( یا احساسات هیجانی ) میشود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The speech provoked anger in the audience.
دیدگاه
٠

سخنرانی، به ( آتش ) خشم حضار دامن زد یا سخنرانی دامن زد به ( آتش ) خشم حضار

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
When will the revelation of the winner's name take place?
دیدگاه
٠

کی اسم برنده ها رو میگن

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Some students do not have easy access to a computer outside of school.
دیدگاه
٠

برخی از دانش آموزان خارج از مدرسه دسترسی آسانی به کامپیوتر ندارند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She has a remarkable sharpness of mind.
دیدگاه
٠

بطرز قابل توجهی تیزهوش بود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Fuller flights and new security measures are prompting the attention.
دیدگاه
٠

پروازهایی با مسافر بیشتر ( اشاره بع افزایش مسافر ) و اقدامات امنیتی جدید باعث ( جلب ) توجه میشود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He did it without any prompting from me.
دیدگاه
٠

بدون هیچ کمکی از جانب من ( انجامش داد / اون کار رو کرد )

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
We need to act with urgency to ensure his safety.
دیدگاه
٠

باید برای تضمین امنیت وی فوراً ( از ساختاری برای ترجمه استفاده کردم که حرف اضافه رو حذف کرده ) دست بکار شیم

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
There was a note of urgency in her voice.
دیدگاه
٠

نشانی از فوریت ( اورژانسی بودن ) در صدایش بود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I detected a note of urgency in her voice.
دیدگاه
٠

نگا مثلا یه در خواست داده بعد گیرنده درخواست میگه: نشانه ای از ضرورت یا فوریت ( درخواست ) در صدایش ( معلوم ) بود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The couple argued until late at night.
دیدگاه
٠

زوج دوست ( داشتنی ) تا دیر وقت ( یا تا نصف شب ) جر و بحث کردند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Her piano teacher frequently tests her on her scales.
دیدگاه
٠

معلم پیانواش او ( دانش آموز ) را با معیار های خود بارها محک زد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The guests engaged in small talk before dinner.
دیدگاه
٠

قبل از شام مهمانان مشغول بحث ریزی ( یا کوتاهی ) بودند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Use the lever to engage the gears.
دیدگاه
٠

از دستگیره دنده استفاده کن تا دنده درگیر بشه=خوب جا بیافته

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The American troops engaged the British troops on this hill in 1778.
دیدگاه
٠

دوستان ترجمه Dr. Manan درسته چرا ترجمه نادرست رو بیخود لایک میکنید تو ترجمه هم درگیرشدن=مبارزه کردند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She immediately regretted engaging herself to him.
دیدگاه
١

او ( مؤنث ) بلافاصله از نامزدی/ازدواج اش با او ( مذکر ) پشیمان شد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She engaged to cater the receptions.
دیدگاه
٠

او قول/تعهد داد ( براساس مترادف ها ) غذای مراسم را تهیه کند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Her parents engaged the hall for the wedding reception.
دیدگاه
٠

پدر و مادر او تالار را برای مراسم عروسی رزور ( یا کرایه ) کردند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
His books are always so gripping.
دیدگاه
٠

کتاباش همیشه خیلی مجذوب کننده اند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The theory does not seem easily applicable in this case.
دیدگاه
٠

انگار این تئوری رو تو این مورد نمیشه براحتی تعمیم داد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
This rule is not applicable to foreigners.
دیدگاه
١

این قانون رو نمیشه رو خارجیا اعمال ( این قابلیت رو نداره )

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I had to apply every bit of my knowledge of computers to solve the problem.
دیدگاه
٠

باید ( بخاطر had to ) هر ذره از علم ( یا دانش ) کامپیوتر خود را برای حل این مسئله ( چون حرف علم کامیپوتر اومد وسط میگیم مسئله نه مشکل ) بکار گیرم

١