پیشنهاد‌های بابک پاکدامن (١٤١)

بازدید
١٣٧
تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این واژه یک واژه پهلوی به گمان می رسد که واژه های همخانواده آن در گستره ایرانشهری و در زبان انگلیسی ( زبانی هند و اروپایی ) نیز یافته می شوند. سُکید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیال شاید ریشه پارسی داشته باشد اگرچه می دانم که بسیاری از مردم با این سخن من شاید آشفته شوند که در زبان عربی واژگانی مانند تخیل، مخیلات و . . . از ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنان که نام بابک خررمدین را آتا بیگ و اتابک می دانند: ۱. خود اَتابَک یا اَتابَگ یک واژه پارسی پهلوی با چیم نسوزنده و با چیم دوم شکست ناپذیر است و از ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بررسی بیشتر جغرافیای قزوین و واژه غزوه در فرهنگ اسلامی دانستم که قزوین در میانه بلندی ها جای دارد و غَزویتَن ( غَزو - ) می تواند به چیم ( معنی ) ح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید قزوین همان غَزوین یا با نگارش گَزوین باشد. می دانم که بسیاری شاید بر من خرده بگیرند که کاسپی ها و یا کشوین و . . . !!! با این همه برای این که سخ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیمه، و قیماق به باور من واژه های پهلوی هستند که با کنار نهادن خط پارسی پهلوی ساسانی و کاربرد خط کنونی به این گونه نوشته شده اند و چون واگ ( حرف ) "ق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گی در زبان پهلوی دارای چیم زندگی و جان است و می تواند دارای چیم های دویُم ( معانی ثانویه ) بون مادَگ ( ماده اصلی ) و اصل نیز باشد. مان در زبان پهلوی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

اگر ماگ در زبان پارسی پهلوی همان شیر باشد، گِی پیش از آن در گیماگ ( تورکی شده به گونه قیماق ) همان زندگی و گییان ( جان ) می تواند باشد و دارای چیم ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوشتن نام بیت عربستان عُذرا به گونه اوزرا از آن نام تورکی نمی سازد و این که واژگانی که کرد ( فعل ) نیستند و به ماق پایان می گیرند، این واژگان همواره ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بررسی واژه های همخانواده گُوت به نام کوهی در ملکشاهی به نام گُوتین برخوردم که بر سر راه سد جای دارد. هستی این نام نشان می دهد که چنین کَردی ( فعلی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُت یا گُوت در گویش آذری زبان پهلوی به چیم ( معنی ) تَه، و نشیمنگاه یا باسَن نیز می باشد و به گمان می رسد که این واژه پهلوی همراه با پسوند - وَند که ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساگ: افراشته، ایستاده؛ پایه، ساق؛ و از این رو دارای چیم تندرست، و شاداب نیز شده است، چه ما هنوز هم در گفتگو یا پرس و جوی درباره تندرستی، می پرسیم تند ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به رای من واژه ساگ به چیم ( معنی ) ایستاده و افراشته است و از این رو به چیم دویُم تندرست و شاداب و سرپا نیز به کار رفته است چرا که آن کسی که بیمار اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سُوزی نام تورکی نیست و بهتر است بدانیم که یک نام پهلوی است از بون سُوختن یا سوختن ( سُوز - یا سوز - ) . چون هنگام برداشت و یا برش خوردن چشم ها را می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوغان گویشی آذری از سوگان است از بون سوگیدَن یا سوگیتَن ( سوگ - ) ، چون هنگام برش دادن چشم ها را به اشک ریختن وا می دارد برای همین سوگان نامیده شده و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در آذربایجان به آبگوشت شوربا نمی گویند و شوربا مواد خود را دارد و آبگوشت مواد خودش را. در آبگوشتی که مردم آذربایجان می خورند و نام پهلوی دارد نخود و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوفته شُونی ( نوعی ) خوراکی گوشتی و آیینی است که نام پهلوی دارد از بون کوفتَن ( کوب - ) : زدن سخت کوبدار: کوبیدنی کوبین: کوبیدنی کوبیگ یا کوبیک: کو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرماگ واژه پهلوی است و تا آنجا که به یاد دارم به چیم دوستار و دوست دارنده است و پینار نیز واژه پهلوی است به چیم بیرون زدن آب از زمین با جوشش که همان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویسی کردن در کتاب دیکشتری هوشمند زبان پارسی پهلوی نوشته مک کنزی و چاپ دانشگاه گوتینگن آلمان به چیم مخابره کردن آمده است و اگر ویسی کردن: مخابره کردن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کتاب دیکشنری هوشمند زبان پارسی پهلوی ویسی کردن به چیم مخابره کردن آمده است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید پینارتَن یا پیناردَن یا پیناریتَن یا پیناریدَن ( پینار - ) یک کردبون ( مصدر ) در زبان پهلوی باشد چرا که واژه های همخانواده از این کردبون در ایرا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چینار یا چنار واژه پهلوی است چه بر پایه سخن مرضیه دیگر واژه های هم خانواده آن در آذربایجان و قرقیزستان که هر دو بخشی از ایران هخامنشی بودند و جمهوری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

ویسی کردن در دیکشنری پارسی پهلوی آمده است و ریشه کهن و تاریخی دارد ولی آوابان؟ من ندیده ام. بهتر است برای پاسداری از پیوستگی زبانی از واژگان کهن به ج ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیردَن یا شیریدَن ( شیر - ) : لذّت بردن شیردار: لذت بردنی، خوشایند شیرین: لذّت بردنی، خوشایند شیریک یا شیریگ: لذّت بردنی، خوشایند؛ بسته به لذّت بردن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که دامار همان دَمار است و دَم همان نفس است و آر از بن آوردن ( آر - ) . دَمار در زبان پهلوی همان رَگ ( خونی ) است که امروزه در جای جای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کورَک یک واژه تورکی نیست و یک واژه پهلوی است و خوانش دیگر واژه کولَک یا کولَگ و کوتاه شده آن کول است. البته هم میهنانی که این واژه را تورکی می خوانند ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان پهلوی یک واگ ( حرف ) با نشانه ای مانند د یا یک دندانه ساده نماینده واگهای کنونی ی، ج، گ، و نیز د می تواند باشد. از این روی، تو"ی" و تو"گ" می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان پهلوی یک واگ ( حرف ) با نشانه ای مانند د یا یک دندانه ساده نماینده واگهای کنونی ی، ج، گ، و نیز د می تواند باشد. از این روی، تو"ی" و تو"گ" می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به باور من قارین دگردیس شده واژه پهلوی گارین می باشد از بون گاردَن یا گاریدَن یا گارتَن یا گاریتَن ( گار - ) : باد کردن، نفخ کردن گاردار: باد کننده، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیقاناخ یا قیقاناق یک واژه تورکی نیست و با خایَگینه یا خاگینه دیگر بخش های ایران نیز یکسان نیست و خایَگینه به هر گونه خوراک پخته شده با تخم مرغ به هم ...

پیشنهاد
٠

گانیدَن ( گان - ) و یا گاندَن ( گان - ) به زبان پهلوی باید به چیم افزودن و افزاییدن باشد. این واژه اکنون شاید دیده یا شنیده نمی شود، ولی از واژگان بر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیلدَن یا بیلتَن یا بیلدیدَن یا بیلدیتَن ( بیل - ) : روی زمین پهن کردن، روی زمین گسترش دادن، خواباندن؛ روی زمین گسترش یافتن، روی زمین پهن شدن، خوابید ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیردَن یا بیرتَن یا بیریتَن یا بیریدَن ( بیر - ) : روی زمین گسترش یافتن، روی زمین پهن شدن، خوابیدن بیردار: خوابنده، روی زمین گسترش یابنده؛ خوابیدنی، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام پهلوی با گویش آذری همان بلدرچین است که از دید شیوه نگارش واژه نیز درستتر به گمان می رسد. بیلدیرچین نام پهلوی پرنده ای است که چیزهای خوابنده یا گس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیلدیرچین با این شیوه خوانش در آذربایجان ایران گفته می شود، و در جمهوری آذربایجان و تورکیه نوشته و خوانده می شود. در ایران بلدرچین هم بسیار به کار بر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاچین یا معرب آن لاجین یک واژه پهلوی است از دو بخش لا در اینجا به چیم ( معنی ) میانه دو چیز و چین از بن چیدن ( چین - ) به چیم گرفتن و ( بیرون ) کشیدن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالیقچین نام یک پرنده شکاری ماهیگیر است. این نام که برخی آن را تورکی می پندارند یک نام پهلوی است، چگونه؟ بال یک نام پهلوی است برای اندام جنبندگی جانو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گووَرچین شاید یک نام پهلوی با گویش آذری باشد که از دو بخش گو و وَرچین از بون وَرچیدَن ( وَرچین - ) ساخته شده است. نامی که با آن در آذربایجان، کبوتر ر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَنال واژه پهلوی است که به زبان هند و اروپایی انگلیسی راه یافته است و از بن کَن - و کَندَن یا کَنتَن و پسوند - ال ساخته شده و به چیم ( معنی ) مجرا اس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد قوجا تورکی شده گوجاک یا گوجاگ است و گوجاگ به چیم ( معنی ) تحلیل رونده است که شاید این تحلیل رفتن کمی باشد و شاید کیفی باشد و شاید به ه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به باور من هوگیدن یا هوگیتَن ( هوگ - ) یک فعل پهلوی بوده است و مشتقات آن به صورت خوجا ( معرب هوگاگ یا هوگاک ) ، خوجین ( معرب هوگین ) ، خوجان ( معرب ه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهتر نیست بکوشیم تا در نگارش نمونه های کاربری واژگان از دشنام و بدگویی درباره دیگران بپرهیزیم؟ که ایرانی پندار و گفتار و کردارش باید نیک باشد. مردم آ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گورچین با همین شیوه خوانش آن یک واژه پهلوی است از بن گورچیدَن و گورچیتَن ( گورچ - ) که من معنای آن را نمی دانم ولی یافته هایی از نام های مناطق جغرافی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که واژه گورچَک یا گوچَگ یک واژه پهلوی است از بن پهلوی گورچیدَن یا گورچیتَن ( گورچ - ) ، چه دیگر واژه های همبون و همخانواده این واژه در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوجاوَند معرّب یک واژه پهلوی است که از دو بخش خوج: معرّب هوگ با چیم ( معنی ) خوک ( چارپایی که پیش از اسلام نماد زایندگی و برکت بوده است ) و آوَند یا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوجادوی به گمان می رسد که یک واژه پهلوی است و از دو بخش خو و جادوی ساخته شده است. هو و خو و خ و خی در زبان پهلوی دارای چیم ( معنی ) خوب و خوش می باشن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوجه شاید خواجه نباشد و معرّب هوگَگ باشد، یک واژه پهلوی از بن هوگیدَن ( هوگ - ) با چیم ( معنی ) مبارک کردن، برکت بخشیدن. هوگَک یا هوگَگ یک واژه پهلوی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوجین معرّب واژه پهلوی هوگین است و به چیم ( معنی ) برکت بخشیدنی و مبارک کردنی است و از بن هوگیدَن یا هوگیتَن ( هوگ - ) ریشه گرفته است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوجا در نزدیکی تبریز نام یک بخش است که مرکز آن هریس است و در نامگذاری رسمی و اداری خواجه نامیده می شود. من به طور شخصی اطلاعی درباره این که نام تاریخ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوجان معرَّب هوگان با چیم ( معنی ) برکت بخشنده، مبارک کننده، و متبرّک است از بون هوگیدَن ( هوگ - ) با چیم برکت بخشیدن و مبارک کردن. برای آگاهی بیشتر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان پهلوی هوگَستَن یا هوگیهَستَن ( هوگیه - ) به چیم ( معنی ) مبارک و خُجسته بودن است که از بُن هوگ یا همان خوگ یا خوک ساخته شده است که نماد زایند ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَلیدَن ( خَل - ) : فرو رفتن، رخنه کردن خَلدار: فرو رفتنی، رخنه کردنی خَلین: خَلدار خَلیگ: خَلدار، به خلیج معرّب شده است خَلیدار: فرو رونده، رخنه کنن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاکیختَن ( پاکیز - ) : پاک کردن پاکیزدار: پاک کردنی پاکیزین: پاک کردنی پاکیزیگ: پاک کردنی پاکیختار: پاک کننده پاکیزیدار: پاک کننده پاکیزاک یا پاکیزاگ ...

پیشنهاد
٠

تَریختَن ( تَریز - ) : تَر کردن تَریزیدَن ( تَریز - ) : تَر کردن تَریزدار: تَر کردنی تَریزین: تَر کردنی تَریزیگ: تَر کردنی تَریختار: تَر کننده تَریزی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَر: نمناک تَر: پسوند زاب ( صفت ) برتر، مانند تَرتَر: نمناک تر و نام شهری در جمهوری آذربایجان تَر: از یک سوی چیزی به سوی دیگر همان چیز، تَرا در فارسی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سودافتَن ( سوداپ - یا سوداب - یا سوداو - ) : سود به دست آوردن، به سود رسیدن، سود کردن سودابدار یا سوداپدار یا سوداودار: سود کردنی، سود به دست آوردنی، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

داغ در زبان پهلوی به معنی سوزان و بسیار گرم است و آنچه در زبان تورکمن ها و زبان آذربایجان و تورکیه امروزی به کوه گفته می شود، به گمان واژه تاگ پهلوی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

آستانه و آستانا واژگان پهلوی هستند و آستانه همان آستانانَگ است. آ به چیم ( معنی ) خوب و پُر است و ستاندن ( ستان - ) به چیم گرفتن، خواستنِ گرفتن چیزی. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد واژه مِرسا یک واژه ایرانی از بن مِرسیدَن یا مِرسیتَن ( مِرس - ) باشد، چرا که واژه های یافته شده هم در چارچوب دستگاه واژه سازی زبان پهل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید آرال واژه و بن فعل پهلوی باشد و آرارات دگرگون شده آرالات یا آرالاد: جدا کرده شده، و یا جدا بکند: آرالادَن یا آرالاتَن ( آرال - ) : جدا کردن آرال ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از پژوهندگان و دانشجویان زبان پهلوی خواهشمند است درباره این فرضیه و واژگان نوشته شده در زیر پژوهش نمایند و چنان که آگاهی یافتند با بونخانها و منابع ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که نام کوهستان آرارات یک نام پهلوی است از بن آرارتن یا آراردَن ( آرار - ) که هنوز چیم یا معنی آن را من نمی دانم و باید دانست که در زبا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کومیجان یا کُمیجان با شیوه نگارش کنونی معرب کُمیگان یا کومیگان است که یک واژه پهلوی است از بون : کومیتَن یا کومیدَن ( کوم - ) : یاری دادن، کمک کردن، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جایی خواندم که نام دیگر نمین ( به معنی رطوبی، و یا نم کردنی ) ، نَمیر می باشد کهوهر دو نام پهلوی هستند و نام نَمیر در زبان پهلوی ( پارسی میانه ) ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سِپ ی نود: جنبشِ نود: جنبش روحیّه، دگرگونی مثبت روحیه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید نود همان Mood در زبان انگلیسی و دارای چیم روحیّه باشد: خوشنود یا خشنود: خوش روحیّه و خرسند؛ بهنود دارای روحیه بهتر و خوب؛ سپینود: جنبش روحیه، دگ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اقیانوس دگرگون شده واژه پهلوی اوکیان است و او همان آب و کیان همان سرزمین و پهنه است. از این رو بهتر است این واژه به جای اقیانوس به کار گرفته شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرَنودَن ( فرَنای - ) : دلیل آوردن فرَناییدَن ( فرَنای - ) : دلیل آوردن فرَنایدار: دلیل آوردنی فرَنایین: دلیل آوردنی فرَنودار: دلیل آورنده فرَنایاک ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سَروادَن ( سَروای - ) : سَروایدار: سَروایین: سَرواییگ: سَروادار: سَروایاک یا سَروایاگ: سَروایان: سَرواییندَگ یا سَرواییندَک: سَرواییشن: سَرواییشنیک ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که سَروان، سَرو، سَروَگ، سَروینَگ ( سروینه ) همه واژگان پهلوی همریشه هستند و بر پایه دستگاه واژه سازی پهلوی می توان واژگان زیر را پیشب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر بپذیریم که باسلان با چیم رزمنده یک واژه پهلوی است که به زبان اَرماییلیک ( عربی ) نیز راه یافته است، باید واژگان زیر را در پیوند با باسلان در زبان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که یک واژه پهلوی با چیم جنگنده، رزمندهمی باشد از بن: باسلیتَن یا باسلیدَن ( باسل - ) : جنگیدن، رزمیدن باسلدار: جنگیدنی، رزمیدنی باسلین ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَسیگ یا کَسیک در زبان پهلوی دارای چیم ( معنی ) مازاد و اضافه می باشد و اَکسیک یا اَکسیگ به معنی مقدار کمتر از اندازه مورد نظر یا مقدار کمتر از انداز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنچه ارزش پژوهش دارد این است که واژه بونسای از دو بخش بون به چیم بیخ و ریشه و سای از بون و ریشه ساییدن ( سای - ) با چیم کاستن و کم کردن آهسته آهسته س ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد پارچه واژه ای پهلوی است چرا که واژگان همبون آن در دستگاه واژه سازی پهلوی یافته می شوند: پارچیدَن یا پارچیتَن ( پارچ - ) : بخش کردن، تق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوف یا سُوف در زبان پارسی به چیم و معنی میان تُهی و مجوَّف است و سوفال یا سُفال در نگارش رایج همان ظرف است که البته از گِل ساخته و در کوره پخته می شو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

این واژه عربی است و برابر پارسی آن سوف یا سُوف و میان تُهی است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کولالان یا کُلالان می تواند نامی مفرد به چیم سُفالساز باشد و هم نامی بیشال ساخته شده از کولال یا کُلال است و کولال و کُلال دارای چیم ( معنی ) سُفالگر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاغ یک واژه پهلوی است و پرنده ای است که همه کمابش می شناسیم. درباره ریشه این واژه به گمان می رسد که کلاغ ( غ در زبان پهلوی هم هست ) با واژه های کلان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با نگرش به چندین واژه موجود که دارای معانی مرتبط می باشند و با دستگاه واژه سازی زبان پهلوی همخوانی دارند، واژگان زیر پیشنهاد می شوند: گالیدن یا گالیت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آل در زبان عربی به معنی خاندان است و از این رو نه آلین، که اِلین در زبان تورکی به معنی تبار و طایفه و ایل تو می باشد. در زبان پهلوی آلین یک زاب ( صفت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آلَگ در زبان پهلوی دارای چیم سمت و سوی و جهت می باشد. این واژه به گمان می رسد که از بن آلیتَن ( آل - ) باشد با چیم نشان دادن و شاید نشان دادن جای چیز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار در زبان پهلوی به چیم ( معنی ) عزیز نیز می باشد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَتلَقان دگرگون شده پَتلَگان است یک واژه پهلوی به معنای پرت کنندگان از ریشه: پَتلیتَن ( پَتل - ) : پرت کردن پَتلدار: پرت کردنی پَتلیگ: پرت کردنی پَتل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جستجوی معنی واژه گرمی دریافتم که برخی نام این شهر را گیرمی نوشته و آن را ساخته شده از دو واژه سومری معنی می کنند. به هم میهنان خود یادآوری می نمای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان نمی رسد که گرمی یک شهر با این نام و پیشینه کهن باشد چرا که با استیلای عرب باید انتظار بر این است که حرف گ به ج دگرگون می شد که نشده است. از ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساو در زبان پهلوی و در شاهنامه به معنی نه باج و خراج است و ساوال به معنی پشته ( مانند پشته بزرگ باج و خراج در ایران بزرگ پیش از اسلام ) و ان نشانه جم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَور در زبان پهلوی همان اَبر یا توده انبوه بخار آب در هوا است و اَورین به معنی ابری است. با نگرش به نام پهلوی آدورپایگان ( معرّب شده به آذربایجان پس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

آذری معرب آدوریک یا آدَریک است که نام یا صفتی است برای نامیدن و شناسانیدن مردم آدورپایگان یا آدَرپایگان ( که پس از تخن و تاز اعراب به آذربایجان معرب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

به گمان می رسد که چیم ( معنی ) رامتین یک نام یا زاب ( صفت ) کُنایی ( فاعلی ) مانند نوازنده یا سازنده و یا آرامش دهنده نیست چه در زبان پهلوی واژگانی م ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سعید پهلوان١٣:٢١ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢ظرف بزرگی که دران خمیر درست میکنند . . گزارش2 | 0 علی باقری١١:٥٨ - ١٣٩٩/٠٤/٣١لاوک lavak: [اصطلاح صنایع دستی] طبق چوبی ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اووُند همان آوَند است که دارای چیم ( معنی ) ظرف آب می باشد و از دو بخش او با چیم آب و وَند با چیم ظرف ساخته شده است. اووَند یک نام پهلوی مادی می باشد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لافتَن ( لاب - ) : التماس کردن، لابه کردن لابدار: لابه کردنی، قابل التماس لابین: لابدار لابیک: لابدار لابیگ: لابدار لافتار: ملتمس، لابه کننده، التماس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تِه به چیم ( گرمی ) و رُون در زبان پهلوی دارای چیم سوی می باشد و تهرُون به چیم سوی گرمی می باشد و در بالادست آن شمی به چیم سردی و شمیرُون به چیم سوی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زافتَن ( زاب - ) : زابی ( صفت یا خاصیتی ) را به کسی یا چیزی نسبت دادن زافتار: زابنده، نسبت دهنده زابی به کسی یا چیزی زافت: زابی را به کسی یا چیزی نسب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زابیدَن ( زاب - ) : زابی ( صفتی یا خاصیتی ) را به کسی یا چیزی نسبت دادن زابدار: قابل نسبت دادن صفت یا خاصیتی، زابیدنی زابین: زابیدنی زابیک: زابیدنی ز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاواک یا کاواگ یک واژه پهلوی است و همان کاوَنده است و از بن کافتَن ( کاو - ) به دست آمده است: کافتَن ( کاو - ) : کاویدن، کندن و جُستن کاودار: کاویدنی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

به گمان می رسد واژه کانال که در انگلیسی به شیوه ای نزدیک به کنال خوانده می شود، یک واژه پهلوی است که از بُن کَن - و کَندَن و پسوند - ال ساخته شده است ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وابیدن ( واب - ) : شدن؛ اُفتادن؛ وابسته بودن، فرمانبر و پیرو بودن، تابع بودن وابدار: شدنی؛ اُفتادنی؛ وابسته بودنی، فرمانبر و پیرو بودنی، تابع بودنی و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَتابَک واژه تورکی نیست. در زبان پهلوی اَ و اَن پیشوندهایی با چیم ( معنی ) نا هستند که چیمی اَنَستیگ ( منفی ) به واژه می بخشند. از این رو، واژه مادَی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاوشیتَن یا تاوشیدَن ( تاوش - ) : عجله کردن، با عجله انجام دادن تاوشدار: عجله کردنی، قابل عجله کردن، قابل با عجله انجام دادن تاوشیک: تاوشدار تاوشیگ: ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاوشیدن یا تاوشیتَن ( تاوش - ) : عجله کردن، با عجله انجام دادن تاوشدار: قابل عجله کردن، قابل با عجله انجام دادن تاوشین: تاوشدار تاوشیگ: تاوشدار تاوشی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر پهلوی مخابره کردن، ویسی کردن است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

به گمان می رسد که واژه گوره واژه ای از ریشه پهلوی گوروتَن ( گورای - ) با چیم ( معنی ) خشک کردن است و غوره دگردیسیده گوره است. گُوروتَن ( گُورای - ) ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشیر یک واژه پهلوی است ساخته شده از کش از بن کشیدن و پسوند کُنایی - یر" و روی هم رفته دارای چیم کشنده است که در آذربایجان به هویج گفته می شود که ریشه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بارساخ یا بارساغ دگردیسیده واژه پارساگ یا همان پارسا است و پارسا نگهدارنده از بدی است که مردمی پارسا پندار و گفتار و کردار خود از بدی نگه می دارند و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

النگو. به گمان می رسد که خود واژه بلرزیک هم که برای النگو بسان یک واره تورکی شناسانیده شده است، یک واژه پهلوی است. بلرزیدن یا لرزیدن و شاید درستتر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اورهان گرامی، به گمان می رسد که خود واژه بلرزیک هم که برای النگو بسان یک واره تورکی شناسانیده شده است، یک واژه پهلوی است. بلرزیدن یا لرزیدن و شاید در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَل واژه تورکی نیست و یک واژه پهلوی است. اَل یا همان دست همانند بسیاری از اندام های بدن که مردم آذربایجان بدنشان را با آن نامها می شناسند، واژه ای په ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بله چاتور وان از واژگان پهلوی است و در زبان پهلوی به خیمه، خَیاو هم گفته می شود که نباید با نام پیشین مشکین شهر در آذربایجان که آن هم نامی کهن و پهلو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیابان یک واژه پهلوی است. خی دارای چیم ( معنی ) خوش و خوب است و آبان نام بیشال ( جمع ) با چیم آبها می باشد و خیابان گذرگاهی است که در آن آب برای راهی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کوچک واژه پهلوی است و یافتن واژه کوچیر که یک هم میهن بختیاری در این جا نام برده اند، به خوبی نشانگر کهن بودن این واژه پهلوی است. ایشان این واژه را با ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخی واژه کوچیدن را از بن کوچ - یک واژه تورکی می شناسانند. شاید به گمان برسد که بن این کرد ( فعل ) یک واژه تورکی است که به دستگاه واژه سازی زبان پهلو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان پهلوی خان و هم مان به چیم خانه هستند و خانوم نه یک واژه تورکی، که یک واژه پهلوی است سازمان یافته از خان و وم که برای گرامی داشتن باتو یا کدبا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه اُتاق در کتاب فارسی به نادرستی یک واژه مغولی شناسانیده شده است. زمانی که ایرانیان در شهر تیسپون ساختمان و تاق کسری را با آجر در بیش از یک طبقه ت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نا کوچکتر، برادر بزرگتر این واژه که برخی آن را یک واژه تورکی شناسایی می کنند یک واژه پهلوی است که از دو بخش اَ و کِه ساخته شده است. در زبان پهلوی اَ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برادر کوچکتر، او که کوچکتر است اوکِه از دو بخش او و کِه سازمان یافته است و روی هم به چیم ( معنی ) " او که کوچکتر است" می باشد و به گمان می رسد که یک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاباگ از بن پهلوی تافتن ( تاب - ) و تابیدن ( تاب - ) است که پس از یورش بیگانگان و دسیسه های شوروی پیشین برای جداسازی آذربایجان به برَهم ( شکل ) نادرس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگاشتن ( بَرگاچ - ) : گریز دادن به بالا؛ در شاهنامه"برگاشت روی" برگاشت با برگشت پیوندی ندارد و با برگاشتن پیوند دارد که به جیم ( معنی ) "زود روی را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاشتن در واژه پهلوی برگاشتن هم دیده می شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که قاچاق دگردیسیده گاچاگ می باشد و با قاچان دگردیسیده گاچان همبون و همریشه است و به سخنی دیگر ریشه پهلوی دارد و نه ریشه تورکی دارد: گا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گفته هم میهنمان آقای مجید: "مجید٠٢:٣٩ - ١٤٠٢/٠٣/٢٩ گاپله یکی از قدیمی ترین مناطق ایران باستان است که بیش از دوهزار و هشتصد سال قدمت دارد و سنگ نوش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمیختگی واژگان زبانهای گوناگون در زبان مردم آذربایجان چنانبسیار است که تورکی یا پارسی یا عربی دانستن واژگان چندان آسان نیست، بویژه این که واژگان در ز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با درود. قوناق قیران همان روستایی که هم میهن گرامیم آقای علی باقری از آن نوشته اند، برَهم ( شکل ) تورکی شده گوناگ گیران است و گیر و گیران از واژه گرف ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آییشم در زبان پهلوی به چیم ( معنی ) ماه می باشد و به گمان می رسد که "آی" برَهم کوتاه شده این واژه است که امروزه در زبان مردم آذربایجان ( آدورپایگان ) ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه های به گمان تورکی یازیق، یازیغ، یازیخ همه دگردیس های واژه پهلوی یازیک یا یازیگ هستند که از بن یاختَن ( یاز - ) و یازیدَن ( یاز - ) ریشه گرفته ان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مادینگان، مادگان. نکته این که زنان را نبابد برابر اُناث داست چه جانوران و ایز ) حتی ( واژگان نیز شاید مادینه و ماده باشند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یامیدن یا یامیتَن شاید به چیم ( معنی ) از میان چیزی گذشتن باشد. یامان از میان چیزی گذرنده یا گسترش یابنده از میان چیزی می باشد. یاماگ که در زبان امرو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یامیدن یا یامیتَن یک بن پارسی به گمان می رسد که جای پژوهش دارد. نام کوهی در آذربایجان شرقی هم هست که گفته می شود پناهگاه جمشید بوده است. یامیدَن، یا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوناگ به قوناق دگردیسی یافته است که پیامد یورش بیگانگان تازی و تورکی است. گوناگ: گوناگون کننده، افزاینده تنوع است از ریشه گونیدن یا گونیتَن ( گون - ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جستجو برای توبران یا توپران، به واژه انگلیسی "turban" برخوردم که به چیم سرپوش و عمامه است که سر را درون خود نگه میدارد. چنین می سهد ( به نظر می رس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به رای من، توپراگ یا توبراک ریشه تورکی ندارد و با توبرگ یا توبره امروزی همریشه است و بر این پایه خواهیم داشت: توبریدن یا توپریتَن ( توبر - یا توپر - ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با نگرش به ساختار واژه ها در زبان پارسی پهلوی ( زبان بنیادین ایرانیان و ایرانشهریان با گویش های گوناگون پارسی، کوردی و آذری و . . . ) هاوین نباید در ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هافتَن ( هاو - ) : هاویدن ( ؟ ) هاودار: هافتنی هاوین: هافتنی هافتار: هاوَنده هاواگ یا هاواک: هاوَنده هاوان: هاوَنده هاویشن: هاوِش، هافتن هاویشنیگ: ه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هافتَن ( هاو - ) : هاویدن ( ؟ ) هاودار: هافتنی هاوین: هافتنی هافتار: هاوَنده هاواگ یا هاواک: هاوَنده هاوان: هاوَنده هاویشن: هاوِش، هافتن هاویشنیگ: ه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

هافتَن ( هاو - ) : هاویدن ( ؟ ) هاودار: هافتنی هاوین: هافتنی هافتار: هاوَنده هاواگ یا هاواک: هاوَنده هاوان: هاوَنده هاویشن: هاوِش، هافتن هاویشنیگ: ه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ساو در زبان پارسی به چیم ( معنی ) باج و خراج می باشد. ساودَن یا ساویدن یا ساویتَن ( ساو - ) "می تواند" به چیم باج و خراج گرفتن باشد. از این رو، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بارماق میهِ آنچه پنداشته می شود، دگرگون شده ی واژه پارسی پهلوی "پارماگ" است که در زبان ترکیه نیز به همین گونه نگه داشته شده است. پارماگ از بن پارمیدَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درود. اولدوز میهِ ( بر خلاف ) آنچه بیشتر ما مردم ایران ( چه آنان که خود را فارسی زبان می شناسیم و چه آنان که خود را تورک زبان می دانیم ) می پنداریم، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بای همان بَی و بَغ است که در زبان پارسی پهلوی به چیم ( معنی ) بزرگ، خدا، سروَر می باشد و رام بن مضارع از بن رامیتَن یا رامیدَن به معنی جشن گرفتن است ...