تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد واژه مِرسا یک واژه ایرانی از بن مِرسیدَن یا مِرسیتَن ( مِرس - ) باشد، چرا که واژه های یافته شده هم در چارچوب دستگاه واژه سازی زبان پهل ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

شاید آرال واژه و بن فعل پهلوی باشد و آرارات دگرگون شده آرالات یا آرالاد: جدا کرده شده، و یا جدا بکند: آرالادَن یا آرالاتَن ( آرال - ) : جدا کردن آرال ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

از پژوهندگان و دانشجویان زبان پهلوی خواهشمند است درباره این فرضیه و واژگان نوشته شده در زیر پژوهش نمایند و چنان که آگاهی یافتند با بونخانها و منابع ی ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که نام کوهستان آرارات یک نام پهلوی است از بن آرارتن یا آراردَن ( آرار - ) که هنوز چیم یا معنی آن را من نمی دانم و باید دانست که در زبا ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کومیجان یا کُمیجان با شیوه نگارش کنونی معرب کُمیگان یا کومیگان است که یک واژه پهلوی است از بون : کومیتَن یا کومیدَن ( کوم - ) : یاری دادن، کمک کردن، ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در جایی خواندم که نام دیگر نمین ( به معنی رطوبی، و یا نم کردنی ) ، نَمیر می باشد کهوهر دو نام پهلوی هستند و نام نَمیر در زبان پهلوی ( پارسی میانه ) ب ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سِپ ی نود: جنبشِ نود: جنبش روحیّه، دگرگونی مثبت روحیه

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

شاید نود همان Mood در زبان انگلیسی و دارای چیم روحیّه باشد: خوشنود یا خشنود: خوش روحیّه و خرسند؛ بهنود دارای روحیه بهتر و خوب؛ سپینود: جنبش روحیه، دگ ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اقیانوس دگرگون شده واژه پهلوی اوکیان است و او همان آب و کیان همان سرزمین و پهنه است. از این رو بهتر است این واژه به جای اقیانوس به کار گرفته شود.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرَنودَن ( فرَنای - ) : دلیل آوردن فرَناییدَن ( فرَنای - ) : دلیل آوردن فرَنایدار: دلیل آوردنی فرَنایین: دلیل آوردنی فرَنودار: دلیل آورنده فرَنایاک ی ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سَروادَن ( سَروای - ) : سَروایدار: سَروایین: سَرواییگ: سَروادار: سَروایاک یا سَروایاگ: سَروایان: سَرواییندَگ یا سَرواییندَک: سَرواییشن: سَرواییشنیک ی ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که سَروان، سَرو، سَروَگ، سَروینَگ ( سروینه ) همه واژگان پهلوی همریشه هستند و بر پایه دستگاه واژه سازی پهلوی می توان واژگان زیر را پیشب ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اگر بپذیریم که باسلان با چیم رزمنده یک واژه پهلوی است که به زبان اَرماییلیک ( عربی ) نیز راه یافته است، باید واژگان زیر را در پیوند با باسلان در زبان ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که یک واژه پهلوی با چیم جنگنده، رزمندهمی باشد از بن: باسلیتَن یا باسلیدَن ( باسل - ) : جنگیدن، رزمیدن باسلدار: جنگیدنی، رزمیدنی باسلین ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

بای یا بَی یا بَغ یا بیگ واژه های پهلوی دارای چیم بزرگ، خدا، سرور هستند و راگ یا رَگ به چیم رَگ، جوی، رود، رَگ خونی، عِرق و غیرت می باشند و واژگان په ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

کَسیگ یا کَسیک در زبان پهلوی دارای چیم ( معنی ) مازاد و اضافه می باشد و اَکسیک یا اَکسیگ به معنی مقدار کمتر از اندازه مورد نظر یا مقدار کمتر از انداز ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

آنچه ارزش پژوهش دارد این است که واژه بونسای از دو بخش بون به چیم بیخ و ریشه و سای از بون و ریشه ساییدن ( سای - ) با چیم کاستن و کم کردن آهسته آهسته س ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد پارچه واژه ای پهلوی است چرا که واژگان همبون آن در دستگاه واژه سازی پهلوی یافته می شوند: پارچیدَن یا پارچیتَن ( پارچ - ) : بخش کردن، تق ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سوف یا سُوف در زبان پارسی به چیم و معنی میان تُهی و مجوَّف است و سوفال یا سُفال در نگارش رایج همان ظرف است که البته از گِل ساخته و در کوره پخته می شو ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

این واژه عربی است و برابر پارسی آن سوف یا سُوف و میان تُهی است.

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

کولالان یا کُلالان می تواند نامی مفرد به چیم سُفالساز باشد و هم نامی بیشال ساخته شده از کولال یا کُلال است و کولال و کُلال دارای چیم ( معنی ) سُفالگر ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلاغ یک واژه پهلوی است و پرنده ای است که همه کمابش می شناسیم. درباره ریشه این واژه به گمان می رسد که کلاغ ( غ در زبان پهلوی هم هست ) با واژه های کلان ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

با نگرش به چندین واژه موجود که دارای معانی مرتبط می باشند و با دستگاه واژه سازی زبان پهلوی همخوانی دارند، واژگان زیر پیشنهاد می شوند: گالیدن یا گالیت ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

آل در زبان عربی به معنی خاندان است و از این رو نه آلین، که اِلین در زبان تورکی به معنی تبار و طایفه و ایل تو می باشد. در زبان پهلوی آلین یک زاب ( صفت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آلَگ در زبان پهلوی دارای چیم سمت و سوی و جهت می باشد. این واژه به گمان می رسد که از بن آلیتَن ( آل - ) باشد با چیم نشان دادن و شاید نشان دادن جای چیز ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مار در زبان پهلوی به چیم ( معنی ) عزیز نیز می باشد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پَتلَقان دگرگون شده پَتلَگان است یک واژه پهلوی به معنای پرت کنندگان از ریشه: پَتلیتَن ( پَتل - ) : پرت کردن پَتلدار: پرت کردنی پَتلیگ: پرت کردنی پَتل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در جستجوی معنی واژه گرمی دریافتم که برخی نام این شهر را گیرمی نوشته و آن را ساخته شده از دو واژه سومری معنی می کنند. به هم میهنان خود یادآوری می نمای ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به گمان نمی رسد که گرمی یک شهر با این نام و پیشینه کهن باشد چرا که با استیلای عرب باید انتظار بر این است که حرف گ به ج دگرگون می شد که نشده است. از ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

ساو در زبان پهلوی و در شاهنامه به معنی نه باج و خراج است و ساوال به معنی پشته ( مانند پشته بزرگ باج و خراج در ایران بزرگ پیش از اسلام ) و ان نشانه جم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اَور در زبان پهلوی همان اَبر یا توده انبوه بخار آب در هوا است و اَورین به معنی ابری است. با نگرش به نام پهلوی آدورپایگان ( معرّب شده به آذربایجان پس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آذری معرب آدوریک یا آدَریک است که نام یا صفتی است برای نامیدن و شناسانیدن مردم آدورپایگان یا آدَرپایگان ( که پس از تخن و تاز اعراب به آذربایجان معرب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که چیم ( معنی ) رامتین یک نام یا زاب ( صفت ) کُنایی ( فاعلی ) مانند نوازنده یا سازنده و یا آرامش دهنده نیست چه در زبان پهلوی واژگانی م ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سعید پهلوان١٣:٢١ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢ظرف بزرگی که دران خمیر درست میکنند . . گزارش2 | 0 علی باقری١١:٥٨ - ١٣٩٩/٠٤/٣١لاوک lavak: [اصطلاح صنایع دستی] طبق چوبی ب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اووُند همان آوَند است که دارای چیم ( معنی ) ظرف آب می باشد و از دو بخش او با چیم آب و وَند با چیم ظرف ساخته شده است. اووَند یک نام پهلوی مادی می باشد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لافتَن ( لاب - ) : التماس کردن، لابه کردن لابدار: لابه کردنی، قابل التماس لابین: لابدار لابیک: لابدار لابیگ: لابدار لافتار: ملتمس، لابه کننده، التماس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تِه به چیم ( گرمی ) و رُون در زبان پهلوی دارای چیم سوی می باشد و تهرُون به چیم سوی گرمی می باشد و در بالادست آن شمی به چیم سردی و شمیرُون به چیم سوی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زافتَن ( زاب - ) : زابی ( صفت یا خاصیتی ) را به کسی یا چیزی نسبت دادن زافتار: زابنده، نسبت دهنده زابی به کسی یا چیزی زافت: زابی را به کسی یا چیزی نسب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زابیدَن ( زاب - ) : زابی ( صفتی یا خاصیتی ) را به کسی یا چیزی نسبت دادن زابدار: قابل نسبت دادن صفت یا خاصیتی، زابیدنی زابین: زابیدنی زابیک: زابیدنی ز ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کاواک یا کاواگ یک واژه پهلوی است و همان کاوَنده است و از بن کافتَن ( کاو - ) به دست آمده است: کافتَن ( کاو - ) : کاویدن، کندن و جُستن کاودار: کاویدنی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

به گمان می رسد واژه کانال که در انگلیسی به شیوه ای نزدیک به کنال خوانده می شود، یک واژه پهلوی است که از بُن کَن - و کَندَن و پسوند - ال ساخته شده است ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وابیدن ( واب - ) : شدن؛ اُفتادن؛ وابسته بودن، فرمانبر و پیرو بودن، تابع بودن وابدار: شدنی؛ اُفتادنی؛ وابسته بودنی، فرمانبر و پیرو بودنی، تابع بودنی و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اَتابَک واژه تورکی نیست. در زبان پهلوی اَ و اَن پیشوندهایی با چیم ( معنی ) نا هستند که چیمی اَنَستیگ ( منفی ) به واژه می بخشند. از این رو، واژه مادَی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تاوشیتَن یا تاوشیدَن ( تاوش - ) : عجله کردن، با عجله انجام دادن تاوشدار: عجله کردنی، قابل عجله کردن، قابل با عجله انجام دادن تاوشیک: تاوشدار تاوشیگ: ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تاوشیدن یا تاوشیتَن ( تاوش - ) : عجله کردن، با عجله انجام دادن تاوشدار: قابل عجله کردن، قابل با عجله انجام دادن تاوشین: تاوشدار تاوشیگ: تاوشدار تاوشی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برابر پهلوی مخابره کردن، ویسی کردن است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که واژه گوره واژه ای از ریشه پهلوی گوروتَن ( گورای - ) با چیم ( معنی ) خشک کردن است و غوره دگردیسیده گوره است. گُوروتَن ( گُورای - ) ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کشیر یک واژه پهلوی است ساخته شده از کش از بن کشیدن و پسوند کُنایی - یر" و روی هم رفته دارای چیم کشنده است که در آذربایجان به هویج گفته می شود که ریشه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بارساخ یا بارساغ دگردیسیده واژه پارساگ یا همان پارسا است و پارسا نگهدارنده از بدی است که مردمی پارسا پندار و گفتار و کردار خود از بدی نگه می دارند و ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

النگو. به گمان می رسد که خود واژه بلرزیک هم که برای النگو بسان یک واره تورکی شناسانیده شده است، یک واژه پهلوی است. بلرزیدن یا لرزیدن و شاید درستتر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اورهان گرامی، به گمان می رسد که خود واژه بلرزیک هم که برای النگو بسان یک واره تورکی شناسانیده شده است، یک واژه پهلوی است. بلرزیدن یا لرزیدن و شاید در ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اَل واژه تورکی نیست و یک واژه پهلوی است. اَل یا همان دست همانند بسیاری از اندام های بدن که مردم آذربایجان بدنشان را با آن نامها می شناسند، واژه ای په ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

بله چاتور وان از واژگان پهلوی است و در زبان پهلوی به خیمه، خَیاو هم گفته می شود که نباید با نام پیشین مشکین شهر در آذربایجان که آن هم نامی کهن و پهلو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خیابان یک واژه پهلوی است. خی دارای چیم ( معنی ) خوش و خوب است و آبان نام بیشال ( جمع ) با چیم آبها می باشد و خیابان گذرگاهی است که در آن آب برای راهی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

کوچک واژه پهلوی است و یافتن واژه کوچیر که یک هم میهن بختیاری در این جا نام برده اند، به خوبی نشانگر کهن بودن این واژه پهلوی است. ایشان این واژه را با ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برخی واژه کوچیدن را از بن کوچ - یک واژه تورکی می شناسانند. شاید به گمان برسد که بن این کرد ( فعل ) یک واژه تورکی است که به دستگاه واژه سازی زبان پهلو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان پهلوی خان و هم مان به چیم خانه هستند و خانوم نه یک واژه تورکی، که یک واژه پهلوی است سازمان یافته از خان و وم که برای گرامی داشتن باتو یا کدبا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژه اُتاق در کتاب فارسی به نادرستی یک واژه مغولی شناسانیده شده است. زمانی که ایرانیان در شهر تیسپون ساختمان و تاق کسری را با آجر در بیش از یک طبقه ت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نا کوچکتر، برادر بزرگتر این واژه که برخی آن را یک واژه تورکی شناسایی می کنند یک واژه پهلوی است که از دو بخش اَ و کِه ساخته شده است. در زبان پهلوی اَ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برادر کوچکتر، او که کوچکتر است اوکِه از دو بخش او و کِه سازمان یافته است و روی هم به چیم ( معنی ) " او که کوچکتر است" می باشد و به گمان می رسد که یک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تاباگ از بن پهلوی تافتن ( تاب - ) و تابیدن ( تاب - ) است که پس از یورش بیگانگان و دسیسه های شوروی پیشین برای جداسازی آذربایجان به برَهم ( شکل ) نادرس ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برگاشتن ( بَرگاچ - ) : گریز دادن به بالا؛ در شاهنامه"برگاشت روی" برگاشت با برگشت پیوندی ندارد و با برگاشتن پیوند دارد که به جیم ( معنی ) "زود روی را ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گاشتن در واژه پهلوی برگاشتن هم دیده می شود.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به گمان می رسد که قاچاق دگردیسیده گاچاگ می باشد و با قاچان دگردیسیده گاچان همبون و همریشه است و به سخنی دیگر ریشه پهلوی دارد و نه ریشه تورکی دارد: گا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به گفته هم میهنمان آقای مجید: "مجید٠٢:٣٩ - ١٤٠٢/٠٣/٢٩ گاپله یکی از قدیمی ترین مناطق ایران باستان است که بیش از دوهزار و هشتصد سال قدمت دارد و سنگ نوش ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آمیختگی واژگان زبانهای گوناگون در زبان مردم آذربایجان چنانبسیار است که تورکی یا پارسی یا عربی دانستن واژگان چندان آسان نیست، بویژه این که واژگان در ز ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با درود. قوناق قیران همان روستایی که هم میهن گرامیم آقای علی باقری از آن نوشته اند، برَهم ( شکل ) تورکی شده گوناگ گیران است و گیر و گیران از واژه گرف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آییشم در زبان پهلوی به چیم ( معنی ) ماه می باشد و به گمان می رسد که "آی" برَهم کوتاه شده این واژه است که امروزه در زبان مردم آذربایجان ( آدورپایگان ) ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژه های به گمان تورکی یازیق، یازیغ، یازیخ همه دگردیس های واژه پهلوی یازیک یا یازیگ هستند که از بن یاختَن ( یاز - ) و یازیدَن ( یاز - ) ریشه گرفته ان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مادینگان، مادگان. نکته این که زنان را نبابد برابر اُناث داست چه جانوران و ایز ) حتی ( واژگان نیز شاید مادینه و ماده باشند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یامیدن یا یامیتَن شاید به چیم ( معنی ) از میان چیزی گذشتن باشد. یامان از میان چیزی گذرنده یا گسترش یابنده از میان چیزی می باشد. یاماگ که در زبان امرو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یامیدن یا یامیتَن یک بن پارسی به گمان می رسد که جای پژوهش دارد. نام کوهی در آذربایجان شرقی هم هست که گفته می شود پناهگاه جمشید بوده است. یامیدَن، یا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گوناگ به قوناق دگردیسی یافته است که پیامد یورش بیگانگان تازی و تورکی است. گوناگ: گوناگون کننده، افزاینده تنوع است از ریشه گونیدن یا گونیتَن ( گون - ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در جستجو برای توبران یا توپران، به واژه انگلیسی "turban" برخوردم که به چیم سرپوش و عمامه است که سر را درون خود نگه میدارد. چنین می سهد ( به نظر می رس ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به رای من، توپراگ یا توبراک ریشه تورکی ندارد و با توبرگ یا توبره امروزی همریشه است و بر این پایه خواهیم داشت: توبریدن یا توپریتَن ( توبر - یا توپر - ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با نگرش به ساختار واژه ها در زبان پارسی پهلوی ( زبان بنیادین ایرانیان و ایرانشهریان با گویش های گوناگون پارسی، کوردی و آذری و . . . ) هاوین نباید در ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هافتَن ( هاو - ) : هاویدن ( ؟ ) هاودار: هافتنی هاوین: هافتنی هافتار: هاوَنده هاواگ یا هاواک: هاوَنده هاوان: هاوَنده هاویشن: هاوِش، هافتن هاویشنیگ: ه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هافتَن ( هاو - ) : هاویدن ( ؟ ) هاودار: هافتنی هاوین: هافتنی هافتار: هاوَنده هاواگ یا هاواک: هاوَنده هاوان: هاوَنده هاویشن: هاوِش، هافتن هاویشنیگ: ه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

هافتَن ( هاو - ) : هاویدن ( ؟ ) هاودار: هافتنی هاوین: هافتنی هافتار: هاوَنده هاواگ یا هاواک: هاوَنده هاوان: هاوَنده هاویشن: هاوِش، هافتن هاویشنیگ: ه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ساو در زبان پارسی به چیم ( معنی ) باج و خراج می باشد. ساودَن یا ساویدن یا ساویتَن ( ساو - ) "می تواند" به چیم باج و خراج گرفتن باشد. از این رو، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بارماق میهِ آنچه پنداشته می شود، دگرگون شده ی واژه پارسی پهلوی "پارماگ" است که در زبان ترکیه نیز به همین گونه نگه داشته شده است. پارماگ از بن پارمیدَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درود. اولدوز میهِ ( بر خلاف ) آنچه بیشتر ما مردم ایران ( چه آنان که خود را فارسی زبان می شناسیم و چه آنان که خود را تورک زبان می دانیم ) می پنداریم، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بای همان بَی و بَغ است که در زبان پارسی پهلوی به چیم ( معنی ) بزرگ، خدا، سروَر می باشد و رام بن مضارع از بن رامیتَن یا رامیدَن به معنی جشن گرفتن است ...