پیشنهادهای مازیار ایرانی (١٣٢)
دفتر گویند که یونانی هست
عالی
اصل و بنیاد این واژه بذراک بوده و ایرانی هست
واژه کامست یا کامستن یا کامیستن در پهلوی برابر تقاضا و خواستاری میباشد
واژه نکیر یا nakira واژه ای پهلوی به چم رد کردن و پس زدن و همان منکر شدن است
واژه خندمینه در نوشته های کهن به چم مضحک هست
در سیستان به این رگ و عصب سیاتیک رگ نگین گفته میشود.
متاش همان میان یا مرکز هست در پارسی خراسانی و سیستانی
انتظار و توقع چیزی را داشتن
واژه ی موشک که در پارسی میانه به ریختار Mesak بنگاشته شده از ریشه اوستایی maēɵ به معنای فرستادن به دست آمده همانطور که واژه لاتین missile=موشک ازmitt ...
استوره از ایستوریای یونانی هست . این واژه عربی نیست و ریشه اش یونانی هست
دایی پارسی هست از دایگ پهلوی و داییزه هم میشود خاله. اپدر و افدر میشه عمو افدریزه هم میشه عمه چرا واژگان زیبای پارسی خودمان را بکار نمیبریم. . .
چم واژه جمهور میشه توده ریگ ما بسیار واژگان بهتر رو داریم در پارسی و پهلوی
برابر پارسی غافل سوته هست ک در پهلوی سوتک بوده است . سوته دلان یادتونه
برابر پارسی رایحه نگهت هست ک گاهی نکهت هم نوشته میشه بیک. در بن واژه همان نگهت است
این واژه نخست بی وی بوده است و سپس بی بی شده است
حرف استثنا پارسی جز همان jud az در زبان پارسی هست دوستان گرامی و عربی نیست
واژه تپست یا tapestak پهلوی به چم فرش یا بساط میباشدو چه بجا ک ما اینهارو بکار ببریم نه واژگان تازی رو
واژه پهلوی و مانوی پاشیفت یا همان pashift از واژه پاشیده شدن بهترین و راستین ترین واژه برای تلاطم هست
این واژه همان خوشنگ پارسی هست ک شده قشنگ . اگ سغدی هم باشه ک سغدیان هم زبان و فرهنگ و هنرشان ایرانی بوده روی هم رفته سغدیان تیره ای اریایی و ایرانی ب ...
جز واژه پارسی هست ک در پهلوی به دیسه jud نوشته میشده است به واژه بجز ک در پهلوی bi jud بوده بنگرید چرا واژه ایرانی را از روی ناآگاهی عربی می انگارید
واژه شق همان شخ شدن هست ک در پارسی خراسانی و سیستانی هنوز هست . شخ همان است ک در شاخ و شاخه هم هست چیزی ک راست و بلند ایستاده هست واژه ای ایرانی ک هی ...
واژه ذات واژه ایرانیه چرا با روان ادم بازی میکنید عربها این واژه رو از ما گرفتند و در پارسی ذات میشه زاد
، واژه کبرا از واژه کَپِلو گرفته شده که در زبان پرتغالی به ماناک و چم ماری است که دارای کلاه کشیشی می باشد. از آنجا که سر این مار مانند قاشق یا به پا ...
واژه کبرا از واژه کَپِلو گرفته شده که در زبان پرتغالی به ماناک و چم ماری است که دارای کلاه کشیشی می باشد. از آنجا که سر این مار مانند قاشق یا به پارس ...
برابر پارسی پرو کردن میشه تن خور کردن و پرو لباس میشه تن خور کردن جامه
دغل همان دگل پهلوی بوده ک در گذر زمان شده دغل
برپایه پژوهش ها واژهی یورش از واژه یوزش یا همان یوزیدن به چم تازیدن گرفته شده و در واژه یوزپلنگ نیز این واژه به چم پلنگی ک میتازد آمده است ، گمانه دی ...
نویه همان نوحه و نوحه خوانی از بن نیوه هست
واژه پهلوی ویند به چم کسب کردن و به دست آوردن است از ریشه واژه انگلیسی to win ب چم برنده شدن در زبانهای هندواروپایی و بجای واژه کسب تازی میتوان واژه ...
واژه الکی همون هلگی پهلوی خودمان به چم بیهوده هست ، نه ترکی هست نه تازی ، صددرصد ایرانی هست
پندار نیرنگ واژه برابر برای توهم توطئه هست
واژه پروسته برابر درخوری برای واژه مجموعه هست پرونده هم همی چم رو دارد
برابر پارسی واژه برعهده واژه پایندانی و بر پایندانی میباشد، ، بهمان کار بر پایندانی مهرپناه میباشد
همیستار یا همستیز خوبه
دوستان در ستیز با نگرش بیشتر مردم مانع واژه ای پارسی است و درست و بن ان منه از واژه منهان میباشد و هیچ پیوندی هم با زبان عربی ندارد در زبان سیستانی گ ...
در گویش سیستانی به غول لوک میگویند برای نمونه میگویند همانند یک لوک مست
فرمایش کردن برابر صادر کردن
این واژه اربی هست و پارسی ان خویشکاری میباشد
برامده و برخاسته از
گزنده کاری میشه همون ناشی کاری
دگرنمایی زیبنده ترین واژه برای تحریف میباشد
زیبنده ترین واژه برای تکرار ک در گویش سیستانی نیز کاربرد دارد واکرد میباشد
تلواسه برابر دغدغه در پارسی
در برخی گویشهای ایرانی تعریف کردن واکرد کردن میباشد واکرد کردن همان تعریف کردن است
برپایه شاهنامه سترگ برابر حرکت واژه رویشن میباشد
گتاه و گیتی و گیتا
رقم فروش میشود همان امار فروش
سگمانند
برابر پارسی ان توپیدن و توفیدن میباشد
گمانیک
رهنمود کردن بهترین برابرنهاد هست برای ارجاع کردن
زیبنده ترین برابر گمانیک و اهستیک میباشد
در پارسی و پهلوی برابر واژگان ولیکن و اما واژه اینیا مییاشد.
شانه بسر برابر پارسی هدهد هست
برابر پارسی خیار بالنگ هست
پدان برابر پارسی
برابر دولت در پارسی کابینه
برابر پارسی سند گات میباشد ک از گواه پارسی گرفته شده است
اردو در زبان پارسی برابر همان اتراق و بیتوته کردن در تازی هست دوستان گرامی به امید پایداری زبان پارسی خودمان
اردو زدن همان اتراق کردن هست در زبان شیرین پارسی
برابر این واژه پله میباشد ک بدینگونه کژکاری پیشین خود را ویرایش و ویرسته میکنم باشد ک همگان بویژه ایرانیان میهن پرست از ما خشنود باشند ایرانی باشیم و ...
بهترین واژه و جایگزین برای واژه موقتی ک در شاهنامه نیز گفته شده است واژه سپنجی میباشد ک امیدواریم دوباره همگان این واژه را بکار ببرند امیدوارم همیشه ...
این واژه جانشین خوبی برای واژه فسخ در عربی میباشد بویژه در واژگان حقوقی
در کتاب لغت فرس واژه دستینه بجای امضا امده است
میشه و میشود و چم و چمار واژگان زیبنده ای برای این واژه هستند
برابر شرط گرا و گرو و شرط بندی میشه گروبندی
زبانزد پراوازه و به نام پارسی که میگوید کالای بد بیخ ریش خاوندش ک تازی شده اش مال بد بیخ ریش صاحبش میباشد
واژه تازی میباشد و برابر پارسی ان چفت کردن و سفت کردن و استوار کردن میباشد ک بسی بهتر از محکم تازی میباشد
واژه رویا اربی هست پارسی ان گوشاسب میباشد در کتاب لغت فرس واژگان پارسی به کار بریم
در واژگان کهن ایرانی واژه غند کردن غنودن و همچنین سروش نیز ک از هم خانواده های سامان هست ب چم و مانای نظم میباشد
یکه هم میتواند برابرنهاد خوبی باشد
برابر اتهام واژگان انگ و سپزگی میباشد
واژگان دستوری و فرمایش و فرمان
بی هیچ نیز یکی از واژگان بجای پارسی برای بدون هست
واژگان انجمن و همپرسی و انجمن همپرسی برابر زیبنده ای هست
زیبنده ترین جایگزین واژه خرافات واژه اوستایی میتخت میباشد ک یونانیان واژه میتولوژی را از ان گرفته اند.
شاید زیبنده ترین واژه جایگزین برای بدون واژه بی هیچ باشد
تس همان باد وبوی بس گزنذه و زننده میباشد ک مردمان را به گریز وامیدارد و هرکس به سویی گریزان میشود بی انکه بداند انگیزه این گریز چیست و برابرش باد دل ...
واژه پارسی و جایی هست و ابزاری هست ک در ان مینویسند و درج میکنند و همچنانکه پیداست واژه دفتر از ریشه درج کردن هست
نشانه یا نمارش و پرخیدن زیبنده ترین برابرها میباشد
بیگانه و انیرانی و فرنگی بجاترین میباشد
بجاترین و بایسته ترین برابر همان نوید میباشد
کیفر خود پارسی هست و سزادهی و پادافره نیز شایسته و درخور هست
برابرش میشود ناروا و نهشته
در زبان سیستانی به حصار گاش گفته میشود و همچنین پرچین یا پاچین نیز گفته میشود
برابر فرش در پهلوی پوپ و همچنین واژه شال در گذشته به مانای فرش بوده است و همچنین واژه قالی و گلیم
واژگان برمانده و مرده ریگ و همچنین واهشته و نامبرانه میباشد
برابر وارث در زبان پهلوی نامبردار یا نامبر میباشد کسی که نام دیگری را میبرد و پیرو بردن نامش دارایی وی را نیز ک همان ارث یا برمانده اش میباشد را نیز ...
شاید زیباترین واژه جانسپار یا هما جانگواه باشد همچنین جانباز و جانباخته نیز به همین چمار باشد
در فرهنگ زیبای پارسی واژه بسیار زیبای خاوند به چم ارباب و صاحب میباشد و همچنین واژه خدیو
در زبان سیستانی ک شاخه ای از پهلوی هست زدن به مانای تپ و تپ زدن و کوبه و کوفتن و زدش و زده و زدگ و همچنین واژه زدنی و تلنگ یا تلنگر یا کوفتن میباشد و ...
در گذشته در پارسی به تمساح نهنگ میگفته اند و به نهنگ نیز گاماسی میگفته اند ولی شوربختانه اکنون این نامها را برمیگزینند
این واژه و همچنین اذن دادن عربی و تازی هست و بهترین جایگزینها برایش در فارسی واژه دستوری دادن و هلیدن و هشتن پروانه دادن میباشد
برابر جمع واژه گرد و گروه و گله و همچنین گردان میباشد برای نمونه گرداوری کردن همان جمع اوری کردن هست.
این واژه عربیزه از واژه ی هوای پارسی هست و برابر ان در پهلوی ورن میباشد همچنین ورنا میشه هوسباز و ورنباز و همچنین گرایش نیز برابر دیگر ان میباشد
برابر این واژه واژه های جاگر و بنگر و نگرنده و دیده بان میباشد
خوراک و خورش و پزا بهترین جایگزین هست
این واژه از زبان اربی و تازیست و برابر نهاد پارسی ان واژه ویچر میباشد
زییاترین و زیبنده ترین واژه برای خطر تازی واژه زیبا و بجای گزند میباشد و برابر خطرناک واژه گزندناک میباشد، ، ،
برابر پارسی وفادار واژه اوستیکان میباشد
پیشنهاد بنده واژه زیبای خاوند و خدیو و همچنین داشتار میباشد ک از واژگان بسیار زیبا و البته فراموش شده پارسی سره میباشد و بویژه واژه خاوند
برابر این واژه خستی خستیکان و ویستاخی و استیکان و استیوان میباشد
این واژه تازیست و ایرانیش واژگان ماندن ماندگاری و مانش و زندگانی هم میباشد
برابر واژه قرار واژه های ارام و ارامش و همچنین گذاردن و نهادن و نهش و نهشتن میباشد
واژه زیبای گذاردن بجای قرار دادن و همچنین نهادن و نهشت و کسی ک چیزی را جای قرار میدهد گذارنده میباشد
بهترین جایگزین برای مخالفت ک از ریشه ستیز میباشد واژگان ستیزنده و یا ستیهنده میباشد وهمچنین ستیزگر نیز گزینه ای زیبنده است
بهترین واژه واژه پاد میباشد و مانند ضدیت ک میشود پادوندی پادمندی یا پادمند و پادوند ک بسیار بهتر از واژه تازی ضد هست
بهترین واژه برای حرکت بر پایه شاهنامه واژه رویشن یا همان روشن از رفتن میباشد
واژه دریوزگی بهترین جایگزین هست
شاید بهترین جایگزین واژه بن کردن ک در انگلیسی و پارسی یکی هست و درپارسی بند کردن میباشد بهترین باشد یادمه پدرم همیشه وقتی میگفت دهن بچه رو ببند میگفت ...
شاید هیچکداممان نشنیده باشیم ک واژه پهلوی پین کردن ک واژه پینه کردن نیز از ان گرفته شده است بهترین جایگزین برای واژه وصل کردن باشد پین کن همان وصل ک ...
در ادب و فرهنگ زبان پهلوی واژه دستوریح یا همان دستوری یا پروانه میباشد
بهترین واژه و جایگزین برای واژه حق تازی واژه زیبای اوستایی اشه میباشد در فرهنگ راستین ایزانزمین اشه مانای حق میدهد و واژه اشومند و اشوند به مانای حقد ...
همچنانکه پیداست این واژه از ریشه و پایه پارسی بوده است و اربان همان تازیان این واژه را از پارسی و ایین زرتشت به اربی و اسلام برده اند و ما باید واژه ...
پیشنهاد بنده یار و دلدار و در گویش سیستانی به معشوقه لونده میگویند.
برابر درجه تازی واژه پهلوی نمرگ یا همون نمره هست در زبان سیستانی هنوز شنیدم میگن نمرشو بالا و پایین بردن ک همون درجه مرادشونه
بهترین برابر برای نسل واژگان دوتک دودمان زادمان و در گویش سیستانی رد و رند رانیز به جای نسل بکار میبرند پارسی شایسته ما ایرانیان هست نه تازی
به نگرش بنده زیبنده ترین واژه برای وظیفه واژه های کاریا و خویشکاری میباشد
تا جاییکه من میدانم بهترین برابر واژه طرف واژگان سو سون و سونت میباشد که ریشه همه از واژه سوی میباشد برای نمونه در سیستانی بجای از طرف تو میگویند از ...
ازگار و پروند و سرراست و پاروند اسپار
پیشنهاد بنده پالوده و پالایش و پالایه البته پیراسته کردن هم به همین چمار و معنا هست پارسی بگوییم و پاس بداریم ما ایرانی هستیم و شایسته و درخور ماست ک ...
به نگرش بنده واژه باستان واژه ای نیکو و درخور و شایسته هست ک بجای تاریخ بکاربرده شود
تا جایی ک من از بزرگترها شنیدم در گذشته بجای واژه تازی اسهال از ریخت و رخت بهره میبردند
پیشنهاد بنده برای واژه تازی عم واژه پهلوی نیاکی یا نیای کوچک میباشد و البته در برخی زبانهای ایرانی و دری واژه ماما و کاکا را نیز برای عمو بکار میبرند
برابر واژه تازی عیب واژه پهلوی هیت ، هیتا میباشد همانگونه ک واژه زیبای اناهیتا به چمار بانوی بی عیب میباشد . به امید روزیکه ما ایرانیان این واژگان زی ...
همانگونه ک دوستان ما نیز گفته اند بهترین و بجاترین واژه برای واژه غلط همان واژه میت در پهلوی هست واژگانی همانند هیت ک به چمار عیب میباشد همچو واژه ان ...
همانگونه ک پیداست بهترین و زیبنده ترین جایگزین و برابر برای بخاطر همان بهر و از بهر میباشد و امیدوارم همه ایرانیان تلاش خود را در راستای بکاربری این ...
بر پایه کتاب و نسک پهلوی ماتیکان هزارداتستان ک در زمان ساسانیان نوشته شده برابر وکیل در سامانه حقوقی یا داتستانی دادگو میباشد کسی ک دادگویی میکند دیگ ...
برابر و همتای واژه عوض کردن الیش کردن میباشد ک هنوز هم در پاره ای شهرهای ایران بکاربرده میشود
پیشنهاد بنده واژه زیبای خاوند و خدیو میباشد ک از واژگان بسیار زیبا و البته فراموش شده پارسی سره میباشد و ارزوی بندست ک روزی همه ما ایرانیان بجای واژه ...
ما در زبان سیستانی ک هنوز هم واژگان پهلوی دران هست به تجزیه کردن چندپاره و یا چمپاره و چماره میگوییم ک ب نگرش من بسیار بهتر و شایسته و بجا میباشد