پیشنهادهای علی عابدینی (٥٠)
رو به into the camera : رو به دوربین
ریزش ( مو )
به ستوه آمده، دستخوش شیاطین، در معرض تسخیر ( ارواح، شیاطین، . . . ) ، جن زده، و امثال آن
در معانی پیشنهادی آبادیس، به نظر می رسد �گفتاری فکری� غلط باشد و منظور �گرفتاریِ فکری� است. البته در چندین واژه نامه ی آنلاین دیگر هم که دیدم این م ...
در ترجمه ی بعضی عبارات �مطلق� و مطلقاً� خوب جواب می دهد. مثلاً �شکست مطلق� و . . .
غیر از معادل های پیشنهادی که هر یک به جای خویش درست است، یک کلمه ی عالی در فارسی داریم که من به تجربه دیده ام در ترجمه ی بسیاری کلمات در متن های علوم ...
هلو برو تو گلو. باقلوا! ( از فرط آسانی )
ساعت به وقت محلی
به شوخی گرفتن، دست کم گرفتن مثال: You can't play with that این دیگه شوخی بردار نیست. این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست.
درجا
بهه! نه بابا! اکّ هی! و از این قبیل.
بعضی جاها: ناسلامتی. . .
پرهیب
چُرتی
( در مواردی ) توّاب
در مواردی �کج وکوله� هم معنی می دهد
مادر مقدس، مریم مقدس اگر به صورت خطابی بیاید ( !Holy mother ) : یا مریم مقدس! یا مادر مقدس! این کاربردش شبیه �یا ابالفرض!� در فارسی است.
باعث دردسر شدن، داستان شدن ( گفتگو، جدید )
دست وپا زدن ( مثلاً بین مرگ و زندگی )
( معنی اصطلاحی ) کلمه ای که اصلِ منظور و مقصود گوینده را می رساند. That's the word : همینه! خودشه! همینو می خواستم بگم، گل گفتی
سالن meeting chamber : سالن ملاقات
بدیهی ( یکی از معادل ها )
خم شدن ( خم شدن، اغلب معنای �خم شدن به جلو یا پایین� را در خود دارد. به عقب یا بالا که نمی شود خم شد. پس جز برای تزیین کلام نیازی به �به جلو یا پایی ...
خراب، افتضاح
چه بخت سیاهی. بخشکی شانس. و. . . عامیانه تر: چه شانس گُهی. و. . . برای هر اصطلاحی معادل های زیادی هست. انتخاب یکی از آن ها بستگی دارد به حال و هوای ...
وَجَنات ( قدیمی )
ضمنی، برزبان نیامده، ناگفته
زنباره، مرد تنوع طلب از لحاظ جنسی
صداهایی از قبیل نوتیفیکیشن های پیامک و امثال آن
بماند که. . .
دل مشغول
برای تأکید بر سؤال گفته می شود. مثال: ?Who in the world would go out with this weather آخه کدوم آدم عاقلی تو این هوا می ره بیرون؟ * توجه: مثل همه ی ا ...
برای پایان دادن به بحث یا به اصطلاح کفایت مذاکرات : ) گفته می شود. در فارسی می توان متناسب با متن، معادل های مختلفی به کار برد، از جمله: همین که گفتم ...
نشخوار کردن ( فکرها، مصیبت ها، گرفتاری ها. . . )
خواست ( مثلاً خواست خدا ) : as God commands هر چی خواست خداست، هر چی خدا می خواد، آن گونه که خداوند مقدر کرده است
زور زیادی، بر عبث کوشیدن
شباهنگام
سختگیر، بی گذشت، ول نکن
( شخص ) فرز، تیز، تیز و بز
در مسیر رفتن، موقعِ رفتن، رفتنا ( محاوره )
�عبارت یا لطیفه ای که در اثر کثرت کاربرد کهنه و مبتذل شده� ( که در آمریکاییِ عامیانه به کار می رود ) را می شودـــ بسته به متن ــ �خز� ترجمه کرد. ـــ ...
بندرگاه [نه بندر]
( سیاسی ) جناح راست، راستگراها، دست راستی ها، راست ها
کنش سیاسی، کنش گری سیاسی
یکی از معانی: به جا آوردن
[رنج و درد] روا داشتن، [بلا] به سرِ کسی یا کسانی آوردن
ناگفته نماند که. . . ، البته اینم بگم که. . .
سایه ای از، ته رنگی از
دودل، دوبه شک، مردد